۱۳۹۱/۰۹/۱۵

و سرانجام پیرزاده و گلستان همه را از شورای ملی فراری دادند

فوقع ما وقع : پس شد آنچه که شد. نصیحت ناصحان و پند دلسوزان و وفاداران و پیام های خصوصی و عمومی و نامه های سرگشاده و پنهانی به شاهزاده موثر واقع نشد و اینقدر این دو تن (رضا پیرزاده و نازیلا گلستان) در شورای ملی باند بازی کردند اینقدر حذف گرایی و غیر شفافیت  ارائه دادند. اینقدر آوردند و بردند و به مانند تازه به دوران رسیدگان تازه قدرت دیده که از نام بزرگ شاهزاده رضا پهلوی سو استفاده کردند که بلاخره همه این فشارها و فضاها و باند بازی ها و پشت پرده گرایی ها باعث ترک گروههای موثر در شورای ملی شد.

طی بیانیه ای که منتشر شد گروههای
 حزب پان ایرانیست - برون مرز، به نمايندگی مهین ارجمند، حسن کیانزاد
- جبهه متحد بلوچستان ایران به نمايندگی عبدالستار دوشوکی
- نهاد مردمی به نمايندگی بیژن کریمی‌، ایمان فروتن
- سازمان جوانان جبهه ملی خارج از کشور به نمايندگی ساسان هارون مهدوی
- انجمن رسمی غیر انتفاعی برای دفاع از حقوق بشر «زندگی کن و بگذار زندگی کنند» در آلمان به نمايندگی مسعود هارون مهدوی

از کمیته خارج شدند. 


بارها نسبت به کارهایی که این دو تن انجام میدهند در نامه های سرگشاده مانند این نامه ها : 

میبینید اینجا خود من وبلاگ نویس در 7 مورد نامه سرگشاده از 7 ماه پیش و چندین ایمیل و حتی گفتگو از شاهزاده خواستم نسبت به کارهای این دو نفر نظارت کند. چون واقعا به این نتیجه رسیده بودم که شاهزاده آخرین فرصت ماست و اگر این دو تا این فرصت را هم بسوزانند دیگر بسیار سخت است که بخت سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم به دست بیاید.ولی متاسفانه این دو فرد موفق شدند و ضربه ای زدند که همین چند سازمان با آبرو هم از شورا فرار کردند.

از یک جهت باید تاسف خورد که چرا شاهزاده تیری را که پرتاب کرد به وسیله دو تفنگ قراضه عهد بوقی بود نه به وسیله یک اسلحه قوی مثل مسلسل کارابین .

سخت است این آب رفته را به جوی برگرداند ولی من بازهم از خود شاهزاده میخواهم که اعلام رهبری کند و خود ساختاری از A تا Z  ارائه دهد. ما همه پشت او خواهیم بود ولی امیدوارم این بار خود نظارت مستقیم بر کار داشته باشد.

البته باید عامل زمان را هم در نظر گرفت چون داریم به انتخابات رژیم هم نزدیک میشویم و اگر رفسنجانی و باند او روی کار آمدند یعنی بیمه شدن 20 ساله رژیم .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...