دوستان، جدیدا عده ای از مزدوران رژیم به صورت خیلی سیستماتیک وارد تویتر شده اند، اکثر آنها آیدی دختر دارند و بیشتر راجع به موضوعات سطحی و یا جنسی مطلب میگذارند. دو نکته را به خاطر داشته باشید، این دقیقا سیاستی بود که رژیم در مورد اینتساگرام اجرا کرد تا مبارزات را به انحراف ببرد.
دو موضوع را بخاطر داشته باشید تا در این دام جمهوری اسلامی نیافتید. وجود اسم و ایدی دختر دلیلی بر این نیست که پشت آن آیدی یک بسیجی پشمالو نشسته باشد. معمولا هر چقدر موضوعات جنسی و رنگارنگ را بیشتر بکار میبرند شانس بسیجی بودن ایدی بیشتر است.
دوم از ریتویت کردن یا فالو کردن یا اعتبار دادن به این گونه ایدیهای تازه وارد خودداری کنید. در واقع ریتویت کردن مطالب آنها مساوی است با جمع کردن فالور براینمونه اول: یک آیدی با اسم و عکس دختر تصویر نوار بهداشتی را گذاشته و از 14 ساعت پیش 700 لایک خورده. این ایدی تقریبا سه ماه فعال است و مخاطب چندانی ندارد و دقیقا با روش های روانشناسی یا جامعه شناسی موفق میشود که با یک نوار بهداشتی تعدادی را به خود جذب کند. #اینستاگرامی_کردن_تویتر آنها و کمک به جمهوری اسلامی است.
نمونه دوم: فردی که با ای دی دختر چند ماه نیست بیشتر اومده و اتفاقا نمونه بالا هم مرتب پست های او را ریتویت میکند. در واقع این مجموعه مرتب پست های هم را ریتویت میکنند. #اینستاگرامی_کردن_تویتر
دوستان در مقاله ای که از سایت مشروطه برای شما در اینجا قرار میدهم به صورت مفصل به دلایلی که مصدق در روز 25 امرداد دست به کودتا علیه شاهنشاه زد را میتوانید ببینید. همچنین 2 ویدیو که سال گذشته و امسال درباره این موضوع ایجاد کرده ام را ببینید. همه ما در طی این سالها فریب خورده ایم و آنهم به علت نبود رسانه های مستقل هوادار پادشاهی بوده و امروز به لطف اینترنت میتوانیم حقایق را بفهمیم و از جهل و نادانی که درونش غوطه ور بودیم بیرون آییم. این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
شصت و پنج سال پیش رستاخیز ملت ایران در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ خورشیدی تازی رخ داد. پرسش این است که چرا تا به امروز گفتگوها میان مصدقچیان و مخالفان مصدق ادامه دارد. مصدقچیان، مصدق را آخرین شانس ایرانیان برای دستیابی به خوشبختی میخوانند و باور دارند که این شانس از سوی جاسوسان انگلیس و امریکا نابود شدهاست. مخالفان مصدق این رخداد را جشن میگیرند و آن را آزاد ساختن ایران از چنگال بزرگترین فئودال ایران، مرتجع و میلیاردر، کسی که از انجام رفرمهای شاهنشاه ایران اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی جلوگیری کرد تا ایران را دوباره به استبداد قاجاریان بیگانه بازگرداند میدانند. ولی امروز سندها و مدرکها رو شدهاند. پس از آنکه نمایندگان مجلس شورای ملی تلگراف درخواست کمک به سازمان ملل متحد نوشتند و پس از اینکه آشکار شد که محمد مصدق نخستوزیر قلابی با فرستادگان شوروی بخش نوینی در تاریخ استعمار ایران از سوی شوروی را ورق میزند و پس از آنکه در روز ۲۵ امرداد ماه وزیر امور خارجه مصدق، حسین فاطمی در میدان بهارستان "جمهوری دموکراتیک ایران" را اعلام نمود و کاخهای شاهنشاهی را مصادره کرد، این پایان محمد مصدق قاجار نخست وزیر قلابی شد. مردم ایران علیه محمد مصدق به پا خاستند و به خانهاش در خیابان کاخ ریختند زیرا که میدانستند اتاق خواب او نشیمنگاه دولت است که از آنجا کشور ایران را به ویرانی میکشد. محمد مصدق که پیوسته از بیماری در تختخواب بود، از جای جست و از دیوار چهار متری خانهاش به خانه دیگرش که در اجاره اداره اصل چهار بود جست و خیز کرد و در رفت ولی خوشبختانه دستگیر و دادگاهی شد و به سبب خیانت به کشور ایران محکوم به اعدام شد.
۶۴ سال است که مصدقچیان کوشش میکنند که ایرانیان را با سیلی از کتابها و سایتهای اینترنتی و برنامههای رادیو تلویزیونی داخل و خارج از کشور به "راه مصدق" بکشانند. دیگران درباره مصدق و راه مصدق چه میگویند؟
روز ۲۸ امرداد ماه روز رستاخیز ملت ایران، روزی که ملت ایران از نیرنگهای عامل استعمار، یعنی محمد مصدق نخستوزیر قلابی که با تزویر و قتل و جعل به نخستوزیری رسید، پرده برداشت. محمد مصدق، زاده قاجاریانی که ایران را به اشغال خود درآوردند و حکومت استبدادیشان را به ملت ایران با فشار اسلام و دو کشور استعماری انگلستان و روسیه و سپس شوروی به مردم ایران چپاندند.
محمد مصدق نیرنگ بازی که قانون اساسی مشروطه را شکست و مجلس شورای ملی یا قوه قانونگزاری را کنار گذاشت و خود قوه مجریه و قوه مقننه شد. محمد مصدق هنرپیشهای که هرگاه میبایستی پاسخگو میشد، غش میکرد. محمد مصدق نیرنگ بازی که انتخابات مجلس شورای ملی را نیمه کاره گذاشت و بیش از ۵۴ کرسی مجلس را خالی گذاشت تا نمایندگان ملت ایران به مجلس شورای ملی راه نیابند تا بتواند با سواستفاده از "حد نصاب" مجلس را فلج کند و مجلس را با هواداران خودش پر کرد. محمد مصدق دروغگویی که دوبار درآمد نفت ایران را به دولت انگلستان بخشید، بار نخست در سال ۱۹۲۱ میلادی با بستن امتیازنامه ننگین آرمیتاژ اسمیت و بار دوم در سال ۱۳۲۹ با کلاهبرداری با چراغی به نام "ملی کردن نفت".
"راه مصدق" که عوامل استعمار برای مردم ایران پروپاگاند میکنند، یعنی راه نیرنگ، راه کلاهبرداری، راه آدمکشی، راه استثمار و استعمار ایرانیان و چپاول کشور ایران است. استالین بزرگترین جانی روی کره زمین پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، حزب توده را در ایران بنیاد کرد. پس از ترور نافرجام حزب توده به جان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران، آریامهر ایران، این حزب منحل شد. محمد مصدق بیدرنگ "جبهه ملی" را بنیان نهاد. محمد مصدق و جبهه ملیاش از همدستان پایهایی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور شدند و در براندازی شاهنشاهی پارلمانی ایران نقش بسیار بزرگی بازی کردند تا جایی که رهبر جبهه ملی در فرانسه به پای خمینی افتاد.
عوامل استعمار، همان هواداران محمد مصدق برای رسیدن به اهداف اربابانشان در ایران، کوشش میکنند که از محمد مصدق قاجاری بیگانه به ایران، بزرگترین فئودال ایران، چهرهای وجیههالمله بسازند. ولی دیگر تاریخ این دروغها و پروپاگاندا به سر آمده است. در انتقام به شکست محمد مصدق و پیروزی ملت ایران، همدستان مصدق در روز ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی ۲۸ سینما را در سراسر کشور آتش زدند و برای به لرزه درآوردن استان خوزستان مرکز صنعت نفت و درآمد ایران، سینما رکس آبادان را با بنزین هواپیما به آتش کشیدند و ۴۳۳ تن از هممیهنان را زنده زنده سوزاندند.
ایرانیان! تاریخ ایران را با مدرک و سند بخوانید. تنها با دانستن تاریخ میتوانید کشور ایران و ملت ایران را از چنگال استعمار و نمایشنامههایی که پی در پی برای شما بازی میکنند بیرون بکشید و رهایی بخشید.
پیشینه
پس از نجات آذربایجان[۱]و پس از آن که مجلس شورای ملی ایران دادن امتیاز نفت به شوروی را رد کرد [۲]، پیوندهای سیاسی ایران با شوروی بسیار کاسته شد. شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی در درازای اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی[۳]سیاست بیطرفی را در پیش گرفت. ایران منشور آتلانتیک[۴] را امضا کرد و به قوای محور یعنی آلمان و ژاپن اعلان جنگ داد، افزون برآن کشور شاهنشاهی ایران در بنیان سازمان ملل متحد[۵] نقش ارزندهای داشت. سرانجام این سیاست این بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد ایران را در برابر شوروی پشتیبانی کرد و استقلال و تمامیت ارضی ایران را که در خطر بود به ایرانیان بازگرداند. با آغاز جنگ سرد، ایران در سایه سیاست محمدرضا شاه پهلوی با کشورهای غربی همکاری نزدیک پیداکرد. سفر محمدرضا شاه پهلوی به اروپا[۶] و سفر شاهنشاه در سال پسین به ایالات متحده امریکا این پیوند با غرب را استوارتر کرد.
با اینکه شوروی در بدست آوردن امتیاز نفت شکست خورد ولی کوشش کرد که ایران را همواره زیر نفوذ خود بیاورد و از نفوذ غرب در ایران بکاهد. دو کشور ایران و شوروی بیش از هزار و ششصد کیلومتر مرز مشترک داشتند و دارند، در درازای اشغال ایران به وسیله ارتش سرخ، شوروی، حزب توده را در ایران بنیان کرد. شمار جاسوسان کا - گ - ب در ایران بالاترین شمار عوامل جاسوسی شوروی در گیتی بود، تنها بیش از ۱۵۵ تن از عوامل خطرناک کا گ ب در سفارت شوروی در تهران گمارده شدهبودند. پس از شکست در جداسازی آذربایجان و دیگر استانهای شمالی ایران، شوروی برآن شد که یک برنامه سیستماتیک و دراز مدت در ایران پیاده کند، برای این کار، حزب توده با دپارتمانهای گوناگون، مانند کمیته ترور، کمیته افسران تودهای در ارتش و شهربانی، کمیته سازمان دادن به سندیکاها، کمیته در دست گرفتن آموزش و پرورش با رخنه در میان آموزگاران دبستان دبیرستان و به ویژه دانشگاه و کمیته رخنه در میان کارمندان دولت در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و وابسته به دولت، در سطح سیاسی و حزبی را بنیان گذاشت. پس از اینکه حزب توده غیرقانونی اعلام شد، محمد مصدقالسطنه بزرگ فئودال ایران[۷] با پشتیبانی شوروی در ایران "ناسیونال فرانت" یا جبهه ملی را راه انداخت. جبهه ملی در ایران برپایه جبهه ملی در جمهوری دموکراتیک آلمان[۸] فرم داده شد. اندیشه سازمان دادن جبهه ملی این بود که یک گروه سیاسی از رده بورژوا گرد هم آورده شوند که روسوفیل باشند (طرفدار شوروی) یا مخالف پیوند ایران با دنیای غرب باشند، مانند بقائی، مکی، مصدق و... در آن زمان دو حزب در ایران وجود داشت که زیر نفوذ شوروی قرار داشتند، حزب توده و جبهه ملی. حزب توده آشکار پشتیبان سیاست کمونیستی شوروی بود و مستقیم از مسکو دستور میگرفت در جایی که جبهه ملی با همان ماهیت هواداری از شوروی مانند حزب توده، سازش میان منافع ایران و شوروی را خواستار بود.
سیاست ویژه شوروی در ایران پشتیبانی از روحانیون و علمایی بود که گرایش به ایران اسلامی داشتند و با سیاست گرایش اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی به غرب مخالف بودند. نخستین قربانی این سیاست احمد کسروی بود که مخالف علما و اسلام و حزب توده بود. قربانیان بعدی که مخالف حزب توده و شوروی بودند مانند محمد مسعود، احمد دهقان، هژیر نخستوزیر، رزمآرا نخستوزیر و علاء نخستوزیر (ترور علاء نافرجام بود) ترور شدند حتی از کشتن ولیعهد ایران، والاحضرت علیرضا پهلوی و سوقصد به جان شاهنشاه نیز ابایی نداشتند و ایران به مهمترین کارزار جنگ سرد دنیا دگرگون شد.
فعالیت فشرده و فزونگر شوروی برای این که ایران را در زیر نفوذ خود قرار دهد اشتباه بود. پس از سقوط محمد مصدق، شبکه افسران تودهای در ارتش شاهنشاهی پیدا شد و افسران تودهای از ارتش بیرون رانده و شماری به جوخه اعدام سپرده شدند. دولت کوشش کرد که کارمندان دولت، شهربانی و آموزگاران و دیگر گروههایی که حزب توده آنها را به دام کشیده بود از این عوامل اجنبی پاک سازد. بسیاری از اعضای حزب توده به شوروی و یا جمهوری دموکراتیک آلمان پناهنده شدند. با وجود این شوروی توانست به اقتصاد ایران زیان بزند و گسترش و نوسازی کشور ایران را واپس بیافکند و جامعه را چندپاره کند. پس از سرنگونی محمد مصدق، ده سال به دراز کشید تا ایران توانست از این شوک سیاسی بیرون آید و با رفراندومی که با اکثریت "آری" مردم ایران به پیروزی انقلاب شاه و مردم انجامید، راه به سوی یک ایران پیشرفته همگام با تمدن اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی غرب و رفاه و آسایش و تامین اجتماعی در سراسر کشور مردم باز شود. شاهنشاه ایران با کوشش شبانهروزی و دوراندیشی تا پایان برنامه عمرانی ششم که برای سالهای ۱۳۶۱-۱۳۵۷ برنامه ریزی شده بود، ملتش را از نظر گسترش اقتصادی، اجتماعی و رفاهی برابر با کشورهای سویس و آلمان آرزو داشت ببیند که آن را به سوی تمدن بزرگ خواند.
ترومن رئیس جمهور آمریکا در ۲۲ اسفند ۱۳۲۵ در کنگره امریکا سخنرانی ایراد کرد که آغاز و شالوده سیاست امریکا در برابر سیاست جهانخواری شوروی و رخنه آن کشور در دیگر کشورهای گیتی شد.
... برای نگهداری از پیشرفت ملتها، آزاد از زورگویی دولتها، ایالات متحده امریکا در بنیان سازمان ملل متحد پیشگام شدهاست. سازمان ملل متحد برای آزادی و استقلال کشورهایی که عضو این سازمان هستند برنامهریزی شدهاست. ما به هدفهای خود نخواهیم رسید، مگر زمانی که ما ملتهای آزاد را یاری کنیم تا نهادهای آزاد و تمامیت ارضی آنان در برابر جنبشهای تجاوزکارانه که برآن هستند که رژیمهای استبدادی خود را بر آنها تحمیل کنند مصون بمانند. این بدین معنا است که رژیمهای استبدادی که خود را بر ملتهای آزاد چه از راه تاخت و تاز مستقیم و یا غیر مستقیم تحمیل میکنند، به پایههای صلح بینالمللی و در نتیجه به امنیت ایالات متحده آسیب میزنند. برخی از کشورهای جهان دارای رژیمهای استبدادی هستند که به آنها برخلاف میلشان تحمیل شدهاست. دولت ایالات متحده علیه دولت استبدادی زورگو در کشورهای لهستان، رومانی و بلغارستان که موافقت نامه یالتا را زیر پا گذاشته چندین بار اعتراض کردهاست. باید بگویم که در برخی از کشورها همانند این روش انجام یافتهاست. در تاریخ کنونی جهان، هر ملتی میباید بتواند میان راههای گوناگون زندگی راهش را خود برگزیند. ولی بیشتر، این گزینه آزاد نیست و با زور است. یکی از راههای زندگی، برپایه اراده اکثریت است و ویژگی و برتری آن به وسیله سازمانهای آزاد، دولتهای پارلمانی، انتخابات آزاد، تضمین آزادی فردی، آزادی بیان و دین، و آسوده بودن از آزارها و فشار سیاسی روشن است. راه دیگر زندگی برپایه اراده اقلیت است که اراده خود را با زور بر اکثریت تحمیل میکنند. این اقلیت با فشار و آزار و ترور، هم چنین با مطبوعات و رادیوی زیر کنترل، انتخابات تقلبی، و محدود کردن آزادیهای فردی کار میکند. این میباید سیاست ایالات متحده امریکا باشد که ملتهای آزاد را پشتیبانی کند که علیه برده بودن و فرمانبرداری پایداری میکنند.
من باور دارم که ما میباید ملتهای آزاد را یاری کنیم که سرنوشت خود را به میل خود بسازند. من باور دارم که بیشتر کمکهای ما میباید از راه کمکهای اقتصادی و مالی باشد که پیشنیاز یک اقتصاد پایدار و یک پروسه به سامان سیاسی است. دنیا ایستا نیست و اوضاع کنونی قابل دگرگونی است. ولی ما نمیتوانیم پروانه دهیم که اوضاع کنونی با زیر پا نهادن منشور سازمان ملل متحد تغییر یابد، آنهم با روشهای زورگویانه و یا با نیرنگ، چون رخنه سیاسی. در یاری به ملتهای آزاد و مستقل که بتوانند آزادی خود را پاسدارند، ایالات متحده اصلهای بنیادی منشور ملل متحد را اجرا خواهد کرد....
ترومن در سخنرانی خود وضعیت سیاسی دنیا را بیان کرد که دنیا به دو بلوک بخش شدهاست: بلوک کمونیستی و بلوک کشورهای آزاد. سالهای پسین به زورآزمایی میان این بلوک انجامید که به جنگ سرد گرایید. در آسیا برای کشورهایی چون ایران این زورآزمایی نه تنها در سیاست خارجی بلکه در سیاست داخلی نیز بود. از زمان قاجار طبقه سیاسی در ایران یا روسوفیل و یا انگلوفیل بودند. پس از پایان جنگ دوم این هواخواهی از روس و یا انگلیس فرم نوینی به خود گرفت و به هواداران غرب و هواداران شوروی دگرگون شد. پس از نجات آذربایجان از چنگال شوروی و تهدید مداوم استقلال و حاکمیت ایران از سوی شوروی راه برای سیاست ایران روشن شد. اکثریت مردم ایران علیه ایران کمونیستی بودند، مردم ایران دیکتاتور پرولتاریا و بردگی در برابر فرمانهای رسیده شده از مسکو را نخواستند. دولتهای غربی این تصمیم مردم ایران را خوشآمد گفتند و شاهنشاه ایران را به اروپا و امریکا دعوت کردند. شاهنشاه نیز تصمیم مردم را ارج نهادند و سیاست خارجی ایران را با کشورهای غربی گسترش دادند. گروهی که خود را اقلیت نامیدند و در اقلیت نیز بودند به سرکردگی محمد مصدق راه شوروی را برگزیدند. جنگ سرد در ایران میان دولت گراییده به غرب و اقلیت با گرایش به شوروی بود.
رخنه کمونیسم
همانند وضعیتی که از دیدگاه سیاسی در ایران بود در کشور آلمان روی داده بود. برخلاف ایران ارتش متفقین، آلمان را اشغال کردند و در این کشور ماندند. مانند ایران که ارتش شوروی شمال ایران را اشغال کرده بود و ارتش انگلیس جنوب ایران را، ارتش شوروی شرق آلمان را در اشغال خود داشت، و غرب آلمان در اشغال ارتشهای انگلستان، فرانسه و امریکا بود. پس از سخنرانی ترومن، آلمان غربی از کمکهای اقتصادی امریکا برخوردار شد و در ۲ خرداد ۱۳۲۸ برابر با ۲۳ ماه مه ۱۹۴۹ از غرب آلمان، آلمان فدرال بنیان شد. واکنش در برابر بنیان آلمان فدرال این بود که با کمک شوروی، جمهوری دموکراتیک آلمان برپا شد. آنچه که در دکترین ترومن بیان شده بود و آلمان میبایستی که تصمیم گیرد کدام راه سیاسی را برخواهد گزید، با دو بخش کردن کشور آلمان حل شد.
شوروی این سیاست تقسیم کشور را در ایران خواست پیاده کند، استانهای شمالی و آذربایجان قرار بود که با یاری مسکو، فرستادن پولهای هنگفت برای جنبشهای جداییخواهی و فعالان حزب توده از ایران جداشوند. با پشتیبانی شورای امنیت ارتش شوروی وادار به بیرون بردن ارتش سرخ از ایران شد و تمامیت ارضی و استقلال و حاکمیت ایران به کشور برگردانده شد. پس از اینکه شوروی به تقسیم کشور ایران دست نیافت کوشش خود را برآن گذاشت که همه کشور ایران را زیر نفوذ و قلمرو خود دربیاورد.
بلغارستان در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۲۳ برابر با ۹ سپتامبر ۱۹۴۴ به وسیله ارتش شوروی اشغال شد، با اینکه کشور بلغارستان در جنگ با شوروی نبود. سیاستمداران این کشور دستگیر و اعدام شدند و یا به اردوگاه کار فرستاده شدند و پس از پاکسازی، حزب کمونیست قدرت را بدست گرفت. ۱۷ شهریور ۱۳۲۵ برابر با ۸ سپتامبر ۱۹۴۶ در یک همهپرسی که حزب کمونیست براه انداخته بود، سامانه پادشاهی را برکنار و جمهوری خلق بلغارستان را به جای آن برپاکردند که در آن قانون اساسی نوین بلغارستان بر پایه قانون اساسی شوروی نوشته شد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم پادشاهی در کشور رومانی زیر فشار شوروی رفت. سران کشور رومانی و سیاستمدارانی که علیه کمونیسم بودند، یا اعدام شدند و یا به اردوگاهها و زندانها فرستاده شدند. پادشاه رومانی میشائی اول به وسیله کمونیستها سرنگون شد و در اسفند ماه ۱۳۲۶ به وسیله حزب کمونیست، جمهوری خلق رومانی بنیان شد.
لهستان در سال ۱۳۲۳ برابر با ۱۹۴۵ به وسیله ارتش سرخ شوروی اشغال شد. چهارده نفر از سران کشور لهستان به مسکو برده شدند و اعدام شدند و برخی در زندانهای شوروی ناپدید شدند. در ژوئیه ۱۹۴۵ برابر با خرداد ۱۳۲۴ دولت اتحاد ملی در لهستان برپا شد. در این دولت اکثریت کمونیست بودند و رئیس دولت استانایسلاو میکولای چیک[۹] رئیس حزب دهقانان بود. کمونیستها یک بازوی نظامی ایجاد کردند و اعضای حزب غیرکمونیستی دهقانان را مورد آزار و شکنجه و ترور قراردادند. ۱۳۲۶ میکولایچیک وادار به فرار از لهستان شد و پس از آن کمونیستها قدرت را در لهستان در دست گرفتند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، جبهه ملی چک و اسلواک تشکیل یافت. در انتخابات ماه مه ۱۹۴۶، حزب کمونیست با پشتیبانی شوروی ۳۸٪ آرا و حزبهای غیرکمونیستی ۶۲٪ آرا را بدست آوردند. استالین ممنوع کرد که چکسلواکی از دولت امریکا کمک اقتصادی دریافت دارد. در ۳۰ بهمن ۱۳۲۶ برابر با ۲۰ فوریه ۱۹۴۸ وزیران کمونیست استعفا کردند تا انتخابات نوینی انجام شود. گوتوالد[۱۰] رئیس حزب کمونیست، پرزیدنت دکتر بنش را زیر فشار قرارداد و وی را وادار کرد که انتخابات نوینی انجام ندهد بلکه یک حکومت کمونیستی برپا سازد. حزب کمونیست تظاهرات گستردهای برپا ساخت و اعتصاب همگانی به راه انداخت. در ۶ اسفند ۱۳۲۶ برابر با ۲۵ فوریه ۱۹۴۸ گوتوالد نخستوزیر رژیم نوین کمونیستی چکسلواکی شد و قانون اساسی بر پایه قانون اساسی شوروی برای چکسلواکی نوشته شد. دکتر بنش زیربار امضای این قانون اساسی کمونیستی نرفت و اردیبهشت ۱۳۲۷ کنارهگیری کرد. گوتوالد پرزیدنت چکسلواکی شد و جمهوری چکسلواکی بر سیاست استالینیستی اداره شد.
پروسه برای به قدرت رسیدن کمونیسم در سه گام انجام میشود: گام نخست گسترش ترس به وسیله کشتار و ترور، کشتن سران کشور که با کمونیسم مخالف هستند و رخنه در سیستم نظامی و امنیتی کشور. سرانجام این گام، ناپایداری سیاسی است که سبب میشود کمونیستها به پستهای وزارت دست بیابند. گام دوم بنیان دولت اتحاد ملی یا بنیان جبهه ملی است که با دادن پستهای وزارت و دیگر مقامهای مملکتی به کمونیستها انجام میگیرد. این گام با تظاهرات انبوه، اعتصابها تا اعتصاب عمومی، خرابکاری، و هراسناک کردن مخالفین کمونیسم همراه میباشد. در گام سوم به قدرت رسیدن کمونیسم است که همراه با نوشتن قانون اساسی نوین، برگزاری رفراندوم یا همهپرسی، و انتخاباتی که نتیجه آن از پیش تعیین شده، میباشد. در این گام حزبهای غیرکمونیستی و کاندیداهای آزاد و مستقل دیگر وجود ندارند و یا آن چنان در جبهه ملی همبسته شدهاند که به در دست داشتن قدرت به وسیله کمونیستها را دیگر نمیتوانند مورد اعتراض قراردهند. با این روش، یک اقلیت در یک کشور میتواند قدرت را بدست بگیرد و اراده خود را به اکثریت مردم تحمیل کند.
والتر اولبریشت[۱۱] نخستین رئیس دولت جمهوری دموکراتیک آلمان در سال ۱۹۴۵ چنین میگوید: میباید ظاهر دموکراتیک داشته باشد ولی ما باید همه چیز را در کنترل داشته باشیم.
مبارزه برای بدست آوردن قدرت در ایران
امتیاز نفت شوروی
محمد مصدق بزرگ فئودال ایران به مجلس پانزدهم راه نیافت. ولی نمایندگان به نام اقلیت به سرکردگی محمد مصدق و با همکاری نمایندگان حزب تودهای به سیاست ایجاد هرج و مرج و کارشکنی در مجلس چون مجلس چهاردهم ادامه دادند. پس از رد شدن پیشنهاد ایجاد شرکت نفت مختلط ایران و شوروی[۱۲] در مجلس پانزدهم به تاریخ سیام مهر ماه ۱۳۲۶، سادچیکف نامه تندی به قوام نوشت که "تصویب نشدن قرارداد نفت با شوروی، ولی امتیاز نفت انگلیس به همان ترتیب وجود دارد قرارداد دوستی با شوروی را لطمه زدهاست و این برای ایران دشواریهایی را به ارمغان خواهد آورد." پیشتر نیز مولوتف در نامهای به قوام حق شوروی دانست که امتیاز نفت شمال ایران را همانند نفت جنوب که به انگلیسها داده شدهاست بدست بیاورند.[۱۳] با این بگومگوها که اگر شوروی امتیاز نفت بدست نیاورد، انگلیس هم نباید امتیاز نفت داشته باشد به عبارت دیگر اگر انگلیس امتیاز نفتی داشته باشد میباید که شوروی نیز امتیاز نفت ایران را نیز داشته باشد. یادآوری کنیم که در مجلس چهاردهم نشست روز ۷ آذر ۱۳۲۳ محمد مصدق چنین گفت:
من اگر با امتیاز مخالفت نمودهام پیشنهادهائی هم برای استخراج نفت و فروش آن کردهام که آنها را نباید از نظر دور داشت که کار نفت را برای بعد از خاتمه جنگ گذاشت. آنهایی که میگویند مذاکرات نفت به بعد از جنگ محول شود یا از درک حقایق عاجزند و یا اینکه عقیده از خود ندارند ولی آنهایی که اهل تشخیصند و نماینده این ملتند میدانند که تأخیر موجب زیان است. وضعیات بینالمللی ایجاب میکند که هر چه زودتر تکلیف معادن نفت معلوم شود امروز یکی از شخصیتهای مهم کشور دوست و مجاور ما تشریف آوردهاند و میخواهند در کار نفت مذاکره نمایند(منظور کافتارادزه از سران شوروی میباشد). هر دولتی در کار تأخیر کند به مملکت خیانت مینماید
ولی پس از آن که مجلس تصویب کرد که هیچ امتیاز نفتی تا پس از پایان جنگ و اشغال ایران نباید داده شود، محمد مصدق گفتگوهای مجلس را به "موازنه منفی" و قانون ممنوعیت دولت از مذاکره و عقد قرارداد راجع به امتیاز نفت با خارجیها یا قانون موازنه منفی با هدف دادن امتیاز نفت شمال ایران به شوروی، دگرگون کرد زیرا که انگلیس امتیاز نفت جنوب ایران را دارد. نجات آذربایجان و نگرفتن امتیاز نفت برای استالین شکست بزرگ و پیروزی بزرگی برای ایران بود. بدین روی استالین دخالتهای خود را در مسائل داخلی ایران با پشتیبانی بیشتر از حزب توده، سازمان دادن به تظاهرات و ایجاد آشوب در ایران بیشتر کرد، نخستین پیروزی استالین برانداختن دولت قوام بود. قوام در برابر مجلس پانزدهم ۱۸ آذر ۱۳۲۶[۱۴] درباره سیاست خود درباره نجات آذربایجان و مواد دهگانه برنامه کابینهاش که دربرگیرنده برنامه عمرانی هفت ساله اول برای نوسازی اقتصادی ایران بود سخنرانی کرد.[۱۵] و از مجلس درخواست رای اعتماد کرد، از ۱۱۲ نماینده حاضر، ۴۶ رأی موافق، ۳۹ رأی مخالف و ۵ ورقه سفید بی امضاء شمرده شد، و ۲۲ نفر از مجلس بیرون رفتند، قوام به ۵۷ (یعنی نیمی از حاضران بعلاوه یک) رای برای تصویب نیاز داشت، قوام، سرانجام این رایگیری را باور نمیکرد، به جای نوسازی کشور درپی ویرانیهای جنگ، دادن امتیاز نفت در بالاترین رده قرارگرفت و کشور و ملت ایران را به سوی سیاست هولناک کمونیستی شدن ایران روانه کرد. این گفتگوها درباره نفت شمال ایران و نفت جنوب ایران بر روی همه گفتگوها و جر و بحثهای سیاسی تا مرگ استالین در ۱۴ اسفند ۱۳۳۱ و برافتادن محمد مصدق در امرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت و استالین با استفاده از حزب توده و سپس جبهه ملی ایران به رهبری محمد مصدق، کشور ایران را به بحران کشاند و از ساختن ایران و نوسازی آن جلوگیری کرد.
پس از آن که استالین امتیاز نفت شمال ایران را نتوانست بدست بیاورد، کوشش کرد که همه ایران را زیر نفوذ شوروی بیاورد. تنها در تهران بیش از ۱۵۵ جاسوس شوروی در سفارت آن کشور لانه کرده بودند که بالاترین شمار جاسوسان در خارج از شوروی بود، افزون بر آن در ایران بیش از چهل مرکز پنهانی جاسوسی شوروی وجود داشت. حزب توده با پشتیبانی شوروی گسترش پیدا کرد و آموزشهای تروریستی زیر نظر کیانوری به اعضای حزب برای شناسایی مخالفان، ربودن آنها و کشتن آنها داده شد. کمیته دیگری در حزب توده وجود داشت که برای رخنه در ارتش و شهربانی و وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، به ویژه فرهنگ و آموزش و پرورش بودند. سندیکاهای کارگری برای سازماندهی به کارگران، تظاهرات و اعتصابها نیز تشکیل شد، به ویژه در میان کارگران نفت آبادان.
اعلام برنامه ملی کردن نفت به وسیله عباس اسکندری
۵ بهمن ۱۳۲۷ عباس اسکندری نماینده مجلس شورای ملی، فراکسیون حزب توده و از بنیانگذاران حزب توده در سخنان خود در مجلس شورای ملی اعلام داشت: "...دولت ایران بلافاصله بایستی صنعت نفت را ملی کند و البته خساراتی هم اگر دولت انگلیس و کمپانی نفت جنوب دارد در این موضوع داخل مذاکره بشوند و حل بکنند..."[۱۶] اسکندری به مصدقالسلطنه، آیتالله کاشانی و بهاءالملک اختیار تام داد که دادن یک میلیون تومان به کسی که ملی کردن نفت ایران بر عهده بگیرد بدهند. وی در مجلس گفت: "...برای این قسمت هم سند رسمی تهیه کردهام آقای دکتر مصدق السلطنه و آقای بهاءالملک که مرد نامی و آقای سیدابوالقاسم کاشانی هم وکالت تام الاختیار دارند کسانی که طبق ورقه منتشره در روزنامهها این کار را میکنند بآنها این پول را بدهند من عقیدهام این است که این آقایان اگر تصور میکنند مورد تعقیب میشوند مورد بیمهری میشوند دچار زندگی بد میشوند این را تامین میکنم در حدودی که من میتوانم بیش ازاین نمیتوانم این کار را من کردم باکمال میل هم میکنم برای نیکنامی خودمان اینقدر دیگر راه کج و کوله نروید اینجا که بشما میگویم دیگر هیچ جائی بالاتر از این نیست این سند است که داده شدهاست هیچ جائی بالاتر از این نیست که در مجلس شورای ملی میگویم این سه نفر هم وکالت تام الاختیار دارند ...". اسکندری پیشبینی کرد که انگلستان به شورای امنیت شکایت خواهد برد و درخواست خسارت میکند که این را میشود با گفتگوهایی حل کرد.
اسکندری افزود که نخستوزیر پیشین احمد قوام میباید دستگیر و زندانی شود و در همانجا بمیرد زیرا که وی علیه حزب توده عمل کرده است: "...قوام السلطنه و رفقای دموکرات ایران او برعلیه حزب توده عمل کردند من با چشم خودم دیدم تابلوی حزب توده را کندند و پایین آوردند و با چشم خودم دیدم درب حزب اراده ملی را بستند، چرا بستند؟ بنظر بنده بسیار کار بدی کردهاند و این دلایل بعقیده بنده همیشه موجود است و من جز یک ورقه کبودی ندارم هروقت که متصدی کار بشوند فقط چهار تا از آن زمامداران این اشتباه وطن پرستی را کردند یکی علاءالسلطنهاست یکی قوام السلطنهاست قوام السلطنه تاکنون هیچ سندی برعلیه ایران امضاء نکردهاست (نمایندگان - صحیح است) و همین با جریان فعلی جرمی است مشهود و قوام السلطنه باید در زندان بماند و بمیرد..."
عباس اسکندری همچنین افزود که زمانی که آنها حکومت را به دست بگیرند همه مخالفان را اعدام خواهند کرد. : "...هر دولتی که بخواهد خلاف اینکار را بکند با او مخالفت میکنیم امروز و فردا که حکومت را بدست گرفتیم آنها را محاکمه میکنیم و بعنوان مقدمین برعلیه صلاح مملکت پس از محکومیت طبق قانون آنها را آویزان میکنیم..."
اسکندری در سخنان خود برنامه رویدادهای آتی ایران را روشن کرد، پیشنهاد گس - گلشائیان را مجلس رد کرد، مصدق و جبهه ملی و حزب توده پروپاگاندای گستردهای برای ملی کردن نفت به راه انداختند، نخستوزیر سپهبد رزمآرا که علیه ملی کردن نفت بود کشته شد، محمد مصدق نخستوزیر شد و با سازمان ملل و نمایندگان شرکت سابق نفت انگلیس و ایران درباره پرداخت غرامت به گفتگو پرداخت، احمد قوام پس از کنارهگیری مصدق برای چندروزی نخستوزیر شد به وسیله تظاهرات عظیم حزب توده وادار به کنارهگیری گردید و خود را پنهان کرد تا دستگیر و کشته نشود. محمد مصدق نخستوزیر شد و پایههای تغییر رژیم را فراهم کرد. ۲۷ امرداد ۱۳۳۲ حزب توده پنداشت که دیگر کار تمام است به خیابانها ریخته و تندیسهای رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی را پایین کشیدند، ولی ملت ایران علیه برنامه عباس اسکندری برپاخاست و از به قدرت رسیدن کمونیست در ایران جلوگیری کرد.
ترورها و کشتارها در ایران
شعبان جعفری علیه کمونیست شدن کشور مردم را به آمدن به خیابانها بر میانگیزاند
محمد مصدق نخستوزیر
تودهایها با چماق به جان مردم میافتند
محمد مسعود روزنامهنگار
محمد مسعود روزنامه نگار و مدیر روزنامه مرد امروز در این روزنامه به سیاستهای مسکو و لندن در ایران به ستیز برخاست و در رسوا و آشکار کردن پیوندهای حزب توده با شوروی سهم بسزایی داشت. در دوران اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی که حزب توده کوشش میکرد تا نفت شمال به شوروی داده شود، با نوشتارهای خود به آگاهی ملت رسانید که چه خیانت بزرگی به ایران خواهد شد. حزب توده نیز از پا ننشست و با استفاده از واژگان کمونیستی مانند کمونیست یعنی دموکرات و کسانی که علیه کمونیسم هستند واپسگرا نامیده میشوند، محمد مسعود را روزنامههای وابسته به حزب توده مرتجع و آنارشیست نامیدند. محمد مسعود در روز ۲۲ بهمن ۱۳۲۶ با گلولههای سروان خسرو روزبه افسر تودهای در ارتش شاهنشاهی ایران به اعتراف خود روزبه کشته شد.[۱۷][۱۸]
محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران در روز ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در برابر دانشکده حقوق دانشگاه تهران به وسیله یکی از عوامل حزب توده مورد سوءقصد قرارگرفتند. ناصر میرفخرایی چهار گلوله به سوی شاهنشاه شلیک کرد که به کلاه و لب بالای شاهنشاه اصابت کرد. شاهنشاه به همراهی دکتر اقبال به بیمارستان شماره دو ارتش رفتند و پس از بهبودی پیامی رادیویی برای آگاه ساختن ملت ایران از تندرستی خویش فرستادند. عباس اسکندری رهبر حزب توده و نماینده مجلس شورای ملی فراکسیون حزب توده بیدرنگ پس از سوءقصد نافرجام به جان شاهنشاه از ایران فرار کرد و به سوئیس رفت و تا تیر ماه سال ۱۳۳۱ در سوئیس و فرانسه زندگی کرد و با نخستوزیری مصدق به ایران بازگشت.
عبدالحسین هژیر نخستوزیر پیشین و وزیر دربار
عبدالحسین هژیر نخست وزیر پیشین و وزیر دربار شاهنشاهی روز ۱۳ آبان ۱۳۲۸ چهار پس از نیم روز در مجلس عزاداری در مسجد سپهسالار با گلولههای یکی از اعضای گروه فداییان اسلام به نام سید حسین امامی قاتل احمد کسروی زخمی شد و به بیمارستان دو ارتش برده شد. هژیر روز ۱۴ آبان ۱۳۲۸ ساعت ده صبح درگذشت. حسین امامی دستگیر شد و به ترور هژیر اعتراف کرد.
احمد دهقان نماینده مجلس شورای ملی و مدیر مجله تهران مصور
احمد دهقان - ۶ خرداد ۱۳۲۹ احمد دهقان نماینده مجلس شورای ملی و مدیر مجله تهران مصور و مدیر تاتر و تماشاخانه تهران، در زمانی که فعالیتهای ضد کمونیستی و دشمنی اش با شوروی به اوج خود رسیده بود، با گلولههای اسلحه کمری حسن جعفری زخمی شد و در بیمارستان شماره دو ارتش درگذشت.[۱۹][۲۰]
سپهبد حاجیعلی رزمآرا نخستوزیر
سپهبد علی رزمآرا - نخستوزیر دوره شانزدهم قانونگذاری در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ هنگامی که برای شرکت در مجلس ختم آیتالله فیض وارد مسجد شاه میشد، در مسجد با شلیک سه گلوله از سوی خلیل طهماسبی عضو سازمان فداییان اسلام هدف گلوله قرار گرفت و در دم جان سپرد.[۲۱]
دکتر عبدالحمید زنگنه وزیر فرهنگ کابینه رزمآرا
دکتر عبدالحمید زنگنه وزیر فرهنگ در کابینه رزمآرا و رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران در روز ۲۸ اسفند ۱۳۲۹ چند روز پس از ترور سپهبد رزمآرا در پهنه دانشگاه تهران توسط نصرت الله قمى در ۴۶ سالگى با گلولههای شلیک شده از تپانچه یک دانشجو کشته شد. قاتل در پاسخ به اینکه چرا دکتر زنگنه را کشته است پاسخ داد که به دو دلیل دکتر زنگنه را کشته است: نخست، پس از اینکه دکتر زنگنه وزیر فرهنگ اعلام کرد که پروپاگاند برای حزب توده در مدرسهها و دانشگاه ممنوع است و دوم مخالفت دکتر زنگنه با ملی شدن نفت.
سرتیپ محمود افشارطوس
سرتیپ محمود افشار طوس رئیس شهربانی روز ۳۱ فروردین ۱۳۳۲ در نزدیکی منزلش ربوده شد. سرتیپ افشارطوس شکنجه بسیار دید و به دست آدمکشان به طرز فجیعی کشته شد.
مصدق بزرگ فئودال ایران برنامه اصلاحات ارضی شاهنشاه را متوقف میکند
اصلاحات ارضی در کشور به فرمان و اراده استوار اعلیحضرت شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی انجام یافت و یکی از بزرگترین پروژههای اصلاحی و بهسازی تاریخ نوین ایران است. بدین ترتیب تغییر شیوه مالکیت زمینهای کشاورزی از دست فئودالها یا مالکان بزرگ به خرده مالکی و توزیع مجدد آن بین کشاورزان، با فرمانی که شاهنشاه در هفتم بهمن ماه ۱۳۲۹ صادر کردند که برپایه آن املاک سلطنتی را میان کشاورزان تقسیم کنند آغاز شد. شاهنشاه در روز ۲۱ امرداد ۱۳۳۱ در فرمایشات خود هنگام دادن اسناد مالکیت یازده قریه به کشاورزان ورامین و روستاهای پیرامون آن فرمودند که "...تا اندازهای که به خود من مربوط است با اتخاذ یک رویه جدید وسیله بالا بردن سطح زندگی رعایا فراهم و بهترین طریق نیز این بود که کشاورز مالک و صاحب زمینی بشود که در آن زحمت میکشد و کار میکند....[۲۲] اصلاحات ارضی سپس در سال ۱۳۳۴ با قانون فروش خالصجات دولتی به مرحله دوم خود وارد شد. از سال ۱۳۳۶ بانک عمران و تعاون روستایی که در سال ۱۳۳۱ بنیان شده بود[۲۳] که هدفش پشتیبانی مالی کشاورزان با دادن اعتبار ارزان یک درصد به آنها، برای خرید زمینهای خالصجات بود. بدین ترتیب تا هنگام آغاز مرحله سوم یعنی اعلام اصول انقلاب شاه و مردم، زمینهای هزار و چهار صد قریه با پهنه ۲۰۰ هزار هکتار، میان بیش از ۴۲۰۰۰ کشاورز تقسیم گردید. با این اصلاحات وضعیت بیش از نیمی از جمعیت ایران از رعیتی به کشاورز مالک دگرگون شد.
برنامه اصلاحات ارضی دو مخالف بزرگ داشت مالکان بزرگ و دیگر روحانیون و موقوفات مذهبی که ۷۰٪ زمینهای کشاورزی را در اختیار داشتند، یعنی کسانی که ثروت خود را از راه دسترنج کشاورزان اندوختهبودند. نخستین مخالفت با اصلاحات ارضی به وسیله محمد مصدق بزرگ فئودال ایران سازمان داده شد. مصدق با اختیاراتی که از مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفدهم بدست آورده بود لایحههای خود را تصویب میکرد و به اجرا میگذاشت. لایحه ازدیاد سهم کشاورزان به وسیله محمد مصدق علیه تقسیم اراضی شاهنشاه طراحی شد. برپایه این لایحه مالکیت زمین همچنان در دست مالکین بزرگ میماند. تا آن زمان مالک بزرگ ۱۰۰٪ بهره مالکانه میبرد، با این لایحه مصدق خواست که سهم مالکان ۸۰٪ بشود، ۱۰٪ به کشاوز داده شود و ۱۰٪ برای امور چرخاندن دهات برای ساختن مسجد و غیره داده شود. با برنامه تقسیم اراضی، مالکیت به کشاوز داده میشد و بهره ۱۰۰٪ از آن کشاورز میشد. محمد مصدق بزرگ فئودال ایران با بکار بردن همه امکانات سیاسی خود کوشش کرد که برنامه اصلاحات ارضی شاهنشاه را از میان بردارد. مصدق، وزیر دربار حسین علا را که مسئول به انجام رساندن برنامهریزی اصلاحات ارضی بود را برکنار کرد و ۱۱ امرداد ۱۳۳۲ با اختیاراتی که داشت املاک سلطنتی و کاخهای سلطنتی را مصادره کرد. پس از سقوط محمد مصدق و روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ ، اصلاحات ارضی و عمران کشور ادامه یافت و شاهنشاه در زادروز خود ۴ آبان ۱۳۳۲ در کاخ مرمر ۱۶۰۰ کشاورز را فراخواندند و سند مالکیت زمینهایی را که روی آن کار میکردند را بدانها اعطا کردند.
دیگر ضدیت با اصلاحات ارضی از سوی روحالله موسوی خمینی پس از اعلام منشور شش مادهای انقلاب شاه و مردم و رای مردم ایران به تصویب آن آغاز شد که در روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲ به زد وخورد میان ارتش با پشتیبانی مردم علیه هواخواهان خمینی به پایان رسید. در این مرحله اصلاحات ارضی مالکان بزرگ میبایستی که زمینها را به کشاورزانی که روی آن کار میکردند بفروشند، با پایان این فاز همه کشاورزان ایران صاحب زمینهایی که روی آن کار میکردند شدند.[۲۴]
روز شمار رویدادها بیست و هشت امرداد ۱۳۳۲ روز رستاخیز ملی مردم ایران و روز آگاهی و بیداری ملت ایران است. در این روز مردم از همه طبقهها، دانش آموز، کارگر، پیشهور، آموزگاران و... به خیابانها ریخته و دست خائنین به کشور را کوتاه کردند. پس از رد دادن امتیاز نفت شمال به شوروی با اکثریت آرای مجلس شورای ملی، محمد مصدق در پی سیاست موازنه منفی که چون مجلس شورای ملی به دولت شوروی امتیاز نفت شمال نداده است، از دولت انگلیس امتیاز بهرهبرداری از نفت جنوب را میباید گرفت، فعالیتهایش را برای پیاده کردن موازنه آغاز کرد. مصدق همه پیشنهادها و راه حلها را پس از ملی شدن نفت به بنبست کشاند و بزرگترین زیان تاریخی را به سیاست و اقتصاد ایران زد. محمد مصدق همه دارایی کشور ایران در شرکت نفت انگلیس و ایران را برباد داد. ایران ۱۶٪ سهم در شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران و شرکتهای تابعه آن داشت. شرکت که امتیاز بهرهبرداری، پالایش و فروش نفت را داشت دارا بود دارای ۶۹ شرکت تابعه (پالایشگاه، شرکت نفتکشی، و غیره ) در سراسر جهان بود که امروزه به نام بریتیش پترولیوم[۲۵] شناخته شده است [۲۶]. سرانجام محمد مصدق کار را به آنجا کشانید که ایران نه تنها یک پنس از سهمش دریافت نکرد بلکه ۲۵ میلیون پوند انگلیس نیز غرامت پرداخت. محمد مصدق بزرگ فئودال ایران با سواستفاده از احساسات ملی و میهنپرستی مردم با روشی که آن را ملی کردن نامید بزرگترین زیان سیاسی و اقتصادی تاریخ ایران را بر پیکر کشور ایران و ملت ایران وارد آورد و این دو را در بی چیزی و فرودستی تنها گذاشت. در مجلس هفدهم پس از آن که محمد مصدق نخستوزیر شد وی دستور کار دیگری داشت، اختیارات تام از مجلس شورای ملی خلاف قانون اساسی مشروطه از مجلس گرفت[۲۷] و دیگر پا به مجلس شورای ملی نگذاشت و آن را خرگاه خواند، و با این اختیارات و قانون امنیت اجتماعی[۲۸]، زندانهای بسیار ساخت و همه مخالفان خود را به شکلهای گوناگون از پای درآورد، یا آنها را زندان کرد و یا ناپدیدشان کرد و یا به تبعید فرستاده شدند. گام بعدی با یاری شوروی سرنگونی رژیم سلطنتی و پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی و اعلام جمهوری دموکراتیک بود که مصدق آن را با رفراندوم و انحلال مجلس شورای ملی آغاز کرد. در روز ۲۵ امرداد ۱۳۳۲ سرهنگ نصیری فرمان شاهنشاه درباره عزل محمد مصدق را به وی ابلاغ کرد، مصدق با هوچیگیری برکنارشدنش را کودتا خواند، و سرهنگ نصیری را بازداشت و به زندان انداخت. مصدق اعلام کرد که شاه سرنگون شدهاست. دکتر مظفر بقائی، علی زهری و دیگر نمایندگانی که کناره نگرفته بودند به زندان انداخته شدند و دیگر سران کشوری و لشکری دستگیر شدند. روزنامههای حزب توده پشتیبان محمد مصدق و سیاست موازنه منفی وی خواستار برقراری جمهوری سوسیالیستی شدند و برای آنکه هدف پلیدشان یعنی کمونیستی کردن ایران پنهان سازند واژه دموکراتیک را بکار بردند و آن را جمهوری دموکراتیک ایران نامیدند مانند جمهوری دموکراتیک آذربایجان و یا جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی. مردم ایران که ۹ اسفند ۱۳۳۱ از توطئه تغییر رژیم به وسیله مصدق آگاه شده بودند و از این توطئه جلوگیری کرده بودند، با تجربهای که داشتند در روز ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ به خیابانها ریختند و با رستاخیز خود مشت محکمی بر دهان وطنفروشان و خائنین به ایران کوفتند.
اردیبهشت ۱۳۳۱ شاهنشاه دوره هفدهم مجلس شورای ملی با بیانات شاهانه گشودند در این آیین شاهنشاه فرمودند:"...روش دولت ما در سیاست خارجی حفظ مناسبات دوستانه و حسنه با تمام کشورها بر اساس احترام متقابل و پیروی از منشور سازمان ملل متحد و در عین حال تقویت قوای تامینیه به منظور حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور خواهد بود و در سیاست داخلی همانطور که کرارا تصریح نمودهایم تامین رفاه مردم و بالا بردن سطح زندگانی افراد..."
۲۴ اردیبهشت ۱۳۳۱ هنری بایرود معاون امور خارجه امریکا وارد تهران شد و به اتفاق سفیر کبیر آن کشور در تهران به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد. روز پسین بایرود با نخستوزیر دیدار و مذاکره کرد و از تهران رهسپار بغداد شد.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۱ دولت شوروی در نامهای که به وزارت امور خارجه داد، کمکهای نظامی امریکا به ایران را نکوهید و این کمکها را با قرارداد ۱۹۲۱ ایران و شوروی و پیوندهای نیکو (روابط حسنه) دو کشور ناسازگار دانست. در همین روز وزیر امور خارجه شوروی در نامه اعتراض آمیزی درباره سفر دریاسالار هیوز امریکایی به ایران به سفیرکبیر ایران در مسکو فرستاد و یادآور شد که این سفر با هدفهای نظامی امریکا در خاورمیانه پیوند دارد.
۳ خرداد ۱۳۳۱ حکومت نظامی در تهران و گرداگرد تهران برای یک ماه دیگر تمدید شد.
۴ خرداد ۱۳۳۱ درباسالار هیوز فرمانده نیروی امریکا در خاورمیانه به همراهی سفیرکبیر آن کشور در تهران در کاخ مرمر به پیشگاه شاهنشاه باریافت.
۱۵ خرداد ۱۳۳۱ قرارداد بنای کارخانه پلشتبری (ضدعفونی) آب نوشیدنی تهران از سوی وزارت بهداری، وزارت کشور و اصل چهار امریکا بسته شد.
۲۵ خرداد ۱۳۳۱ علی امینی وزیر اقتصاد ملی در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و گزارشی درباره بستن قرارداد بازرگانی ایران و آلمان غربی را تقدیم داشت.
۲۸ خرداد ۱۳۳۱ یک کشتی کوچک ایتالیایی به نام رزماری که نهصد تن نفت از ایران ترابر میکرد در کنارههای عدن از سوی دادگاه مستعمراتی عدن به وسیله ماموران انگلیسی توقیف شد و بار نفت آن به کشتی دیگری جابجا شد.
۳۱ خرداد ۱۳۳۱ مجلس سنا به درازا کشیدن حکومت نظامی در زابل را برای دو ماه دیگر تصویب کرد.
۱۰ تیر ۱۳۳۱ دولت ایران نامهای در پاسخ نامه دولت شوروی، به سادچیکف سفیرکبیر شوروی در تهران فرستاد و همه اعتراضهای شوروی را درباره کمکهای نظامی امریکا به ایران را رد کرد. در همین روز نمایندگان مجلس شورای ملی آیتالله حسن امامی امام جمعه تهران را به ریاست مجلس شورای ملی برگزیدند.
۱۱ تیر ۱۳۳۱ هیات وزیران حکومت نظامی را در خوزستان برای سه ماه دیگر تمدید کرد.
۱۲ تیر ۱۳۳۱ دادرسی بیست و نه تن از اعضای جمعیت فداییان اسلام در شعبه پانزدهم دادگاه جنحه تهران آغاز شد.
۱۴ تیر ۱۳۳۱ آیتالله امامی رئیس مجلس شورای ملی به همراهی اعضای هیات رئیسه مجلس در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و آمادگی مجلس هفدهم را به عرض رسانید[۲۹]. در همین روز محمد مصدق نخستوزیر به پیشگاه شاهنشاه باریافت و استعفای کابینه را تقدیم کرد.
۱۵ تیر ۱۳۳۱ هیات رئیسه مجلس سنا و مجلس شورای ملی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و شاهنشاه دیدگاه دو مجلس را نسبت به نخستوزیر آینده جویا شدند. مجلس شورای ملی از ۱۱۵ نماینده با ۵۲ رای به نخستوزیری محمد مصدق ابراز گرایش کرد.
۱۸ تیر ۱۳۳۱ در نشست مجلس سنا از ۳۶ سناتور حاضر (سنا دارای ۶۰ سناتور انتصابی و انتخابی است) تنها ۱۴ سناتور به نخستوزیری دوباره محمد مصدق ابراز گرایش کردند و ۱۹ تن رای سفید دادند. اعضای هیات رئیسه مجلس سنا در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و نداشتن گرایش مجلس سنا را به نخستوزیری مصدق به آگاهی شاهنشاه رساندند و ایشان دستور دادند که برای از میان برداشتن این ناهماندیشی میان دولت و مجلس گفتگو برقرارشود.
۱۹ تیر ۱۳۳۱ فرمان نخستوزیری دوباره محمد مصدق از سوی شاهنشاه توشیح شد.
۲۱ تیر ۱۳۳۱ لایحه حکومت نظامی در اهواز، دزفول، بهبهان و کهکیلویه به تصویب مجلس سنا رسید.
۲۲ تیر ۱۳۳۱ محمد مصدق در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی ماده واحده اختیارات تام مالی و اقتصادی دولت را برای شش ماه در میان گذاشت و یادآور شد که شناساندن هیات دولت پس از تصویب اختیارات پیشنهادی خواهد بود.
۲۵ تیر ۱۳۳۱ مصدق در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و سه ساعت افتخار حضور داشت و سپس کنارهگیری خود را از نخستوزیری تقدیم داشت.
نخستوزیر احمد قوام
۲۶ تیر ۱۳۳۱ به دنبال کنارهگیری مصدق جلسه خصوصی مجلس شورای ملی با بودن ۴۲ نماینده برگزار شد و مجلس با ۴۰ رای به نخستوزیری احمد قوام گرایش خود را ابراز داشتند.
۲۷ تیر ۱۳۳۱ فرمان نخستوزیری احمد قوام از سوی شاهنشاه توشیح شد. قوام نخستوزیر برنامه دولت خود را درباره نفت، اوضاع اقتصادی، امنیت همگانی، و جداسازی سیاست از مذهب را روشن ساخت. از سوی دیگر هواداران مصدق بازار تهران را تعطیل کردند و تظاهراتی به سود مصدق و علیه دولت قوام در خیابانهای تهران به راه انداختند.
۲۸ تیر ۱۳۳۱ تظاهرات جبهه ملی و تودهها به انتقام از ندادن امتیاز نفت به شوروی [۳۰] علیه احمد قوام بالاگرفت و کار به جایی کشید که یکانهای انتظامی وادار شدند و با تانک و زره پوش در خیابانها به راه افتادند. در زد و خوردی که تودهایها و جبهه ملیها با ماموران انتظامی به راه انداختند شماری زخمی و کشته شدند.
۲۹ تیر ۱۳۳۱ هواداران مصدق و جبهه ملی دست در دست تودهایها در تهران و شهرستانها علیه دولت قوام تظاهرات خشنی به راه انداختند و زد و خوردهای سختی روی داد و شمار بسیاری به جرم به راه انداختن بلوا و آشوب بازداشت شدند.
۳۰ تیر ۱۳۳۱ دامنه تظاهرات علیه دولت قوام در تهران و شهرستانها گسترش پیداکرد تا اینکه قوای انتظامی وادار به مداخله شد و زد و خورد سختی درگرفت که گروهی کشته و شمار بسیاری زخمی شدند. احمد قوام در این روز کنارهگیری خود را از نخستوزیری به پیشگاه شاهنشاه تقدیم کرد.
نخستوزیر محمد مصدق
۳۱ تیر ۱۳۳۱ مجلس شورای ملی با ۶۱ رای از ۱۱۵ نماینده به نخستوزیری مصدق ابراز گرایش کرد. به فرمان شاهنشاه مصدق بار دیگر مامور تشکیل کابینه شد.
۱ امرداد ۱۳۳۱ ساعتی پس از اینکه فرمان نخستوزیری مصدق از سوی شاهنشاه صادر شد، پیغامی برای ملکه مادر و والاحضرت شمس پهلوی و والاحضرت اشرف پهلوی خواهر توامان شاهنشاه فرستاد که باید ایران را ترک کنند. والاحضرت اشرف با دو کودک خردسال خود به فرانسه تبعید شد و ملکه مادر و والاحضرت شمس به امریکا رفتند. محمد مصدق دستور به بستن دفترهای شاهپورها و شاهدختها داد.[۳۱]
۴ امرداد ۱۳۳۱ محمد مصدق نخستوزیر به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و هیات دولت را شناساند.
۷ امرداد ۱۳۳۱ مجلس شورای ملی با ۱۱۵ نماینده که از آن تنها ۶۹ نماینده حاضر بودند با ۶۸ رای، برای نخستوزیری رای اعتماد گرفت.[۳۲] و برنامه دولت وی به تصویب رسید.
۹ امرداد ۱۳۳۱ یک هفته پس از این که محمد مصدق بزرگ فئودال ایران رای اعتماد گرفت لایحه اختیارات سیاسی و اقتصادی را به مجلس داد در مذاکرات مجلس حائریزاده گفت:"...جناب دکتر مصدق رئیس الوزراء فعلی خودمان در مجلس چهارم بود که عضو کابینه قوامالسلطنه بودند وزیر دارایی بودند اختیارات برای اصلاح وزارت دارایی گرفتند و آنوقت سی سال از حالا جوانتر بودند و فقط برای اصلاح وزارت دارایی اختیار گرفتند و مملکت هم آنروز بقدر امروز متشنج نبود آرامتر از امروز بود معالوصف موقعیت حاصل نکردند و وضعیت بلبشوتر شد که بهتر نشد من برای اینکه ارادت دارم بایشان میل ندارم اختیار بایشان بدهیم و فردا بگوییم که هیچ کار نتوانست بکند باید آبروی این پیرمردی که برای مملکت خدماتی کرده و برای خاطر ملت ایران رفتهاست آمریکا و لاهه حفظ کنیم و نباید خروار خروار باو اختیاربدهیم و فردا اگر بدبختی و نارضایتیها از امروز بیشترشد آنوقت تمام این نارضایتیها خراب بشود سر دکتر مصدق، من عقیده ندارم، من باب دوستی که با او دارم این اختیارات را نه مصلحت او و نه مصلحت مملکت میدانم..."[۳۳] این لایحه در ۱۲ امرداد به تصویب رسید.[۳۴]
۱۲ امرداد ۱۳۳۱ حائریزاده در سخنان خود به نمایندگان هشدار داد که وی آتیه را بسیار تاریک میبیند و با دادن اختیارات مملکت به یک نفر، این جاده دارد برای دیکتاتورها و قلدرها بازمیشود و سرانجام این کار برای مملکت خوب نیست. [۳۵] در همین روز مجلس قانون دادن اختیارات به مصدق را تصویب کرد.[۳۶] که بنا بر ماده واحده به مصدق نخستوزیر اختیار داده شد که از تاریخ تصویب این قانون تا مدت ۶ ماه لوایحی که برای اجرای برنامه نه گانه برنامه دولت ضروری است تهیه نموده و پس از آزمایش آنها را تقدیم مجلسین نمایند و تا موقعی که تکلیف آنها در مجلسین معین نشده لازم الاجرامیباشند. در همین روز نخستین قانونی که دولت مصدق به تصویب رسانید قانون مصادره اموال احمد قوام بود.[۳۷]
۱۶ امرداد ۱۳۳۱ پس از تصویب شدن قانون دادن اختیارات به محمد مصدق بزرگ فئودال ایران، آقای امامی امام جمعه تهران و رئیس مجلس شورای ملی از سمت خود کنارهگیری کرد و آیتالله کاشانی به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده شد. در همین روز دولت مصدق نامهای را خواند که به قید سه فوریت درخواست آزادی خلیل طهماسبی قاتل سپهبد رزمآرا را کرده بودند و به امضای اعضای جبهه ملی در مجلس و چند دیگر از نمایندگان رسیده بود. "ماده واحده - چون خیانت حاجیعلی رزمآرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است بر فرض اینکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت بیگناه و تبرئه شده شناخته میشود. شمس قنات آبادی. کریمی. سیدجوادی. مهندس حسیبی. دکتر شایگان. ناصر جلالی. انگجی. دکتر بقایی. علی زهری. حسین مکی. زیرکزاده. دکتر ملکی. پارسا. مدرس. دکتر فلسفی. ناظرزاده. حائریزاده. اقبال. وکیل پور. اخگر. میلانی. شاپوری. فرزانه. معتمددماوندی. ناصر ذوالفقاری. دکتر سنجابی. نریمان."[۳۸]
۲۱ امرداد ۱۳۳۱ شاهنشاه برنامه رفاه مردم کشور را با تقسیم املاک سلطنتی آغاز کردند. محمد مصدق بزرگ فئودال ایران کوشش کرد که تقسیم املاک سلطنتی را بازایستاند و پیشنهاد کرد که سهمیه کشاورزان را از آنجه که تولید کردهاند بالا میبریم ولی زمین به آنها نمیدهیم[۳۹]. شاهنشاه پس از دادن سندهای مالکیت یازده قریه از املاک سلطنتی ورامین به نمایندگان کشاورزان در کاخ سعدآباد فرمودند "ما همه باید برای تعالی وطن خود گامهای بلندی برداریم و این امر صورت نخواهد گرفت مگر موقعی که تمام افراد مملکت احساس کنند و بدانند که خاک وطن و هرچه در آن است به همه افراد ملت تعلق دارد.
۲۳ امرداد ۱۳۳۱ قانون مربوط به تجدید حکومت نظامی در هشت منطقه خوزستان از تاریخ ۵ امرداد برای سه ماه تمدید شد.[۴۰]
۲۹ امرداد ۱۳۳۱ میان جمعیتها و گروههای سیاسی زد و خوردهای سخت و خونینی در خیابانهای تهران روی داد که به زخمی شدن شماری از تظاهرکنندگان انجامید و مصدق تهران را زیر حکومت نظامی برد.
۱ شهریور ۱۳۳۱ محمد مصدق دستور داد که ۱۳۶ تن از افسران ارتش شاهنشاهی که ۱۶ ژنرال نیز میان آنها است بازنشسته شوند، افسرانی که همه از هواخواهان سلطنت بودند. مصدق سرانجام عنوان و اختیارات وزیر جنگ را به دست آورد و نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد. ۱۵٪ از بودجه وزارت دفاع کاست و مقامهای کلیدی را به هواخواهان خود سپرد. سپهبد وثوق از خویشان خود را به معاونت وزارت دفاع گمارد و چون به ارتش اعتماد نداشت ۱۵۰۰۰ سرباز را به ژاندارمری منتقل کرد.
۳۰ مهر ۱۳۳۱ دولت ایران با فرستادن نامهای به سفارت کبرای انگلستان در تهران، گسستن رابطه سیاسی ایران با آن دولت را اعلام داشت.
۱ آبان ۱۳۳۱ مجلس سنا تصویب سه قانون را رد کرد. نخست مخالفت با دادن اختیارات به مصدق، دومین آزاد ساختن قاتل رزمآرا یعنی خلیل طهماسبی و سومین لایحه رد مصادره اموال احمد قوام بود. پس از آن مصدق که تاب بودن مرکز دیگری برای ثصمیمگیری را نداشت با یاری نامبردگان زیر حاج سیدجوادی. دکتر سنجابی. انگجی. دکتر شایگان. خسروقشقایی. شمس قنات آبادی. اخگر. دکتر بقایی کرمانی. اقبال. دکتر فلسفی. جلالی. میلانی. خلخالی. دکتر معظمی. دکتر ملکی. نجفی. فردوسی. ناظرزاده. شاپوری. مجید موسوی. نریمان. کریمی. زهری. ذکایی. مهندس زیرک زاده درخواست کردند که به سه فوریت دوره نمایندگی مجلس سنا به دو سال کاهش داده شود و دوره مجلس سنا را پایان یافته اعلام کردند. [۴۱]
۵ آبان ۱۳۳۱ از ورود سناتورها به مجلس سنا جلوگیری شد و سناتورها پس از یک گردهمآیی غیررسمی اعلامیه مجلس شورای ملی دایر به پایان رساندن دوره مجلس سنا و بستن آن را غیرقانونی دانستند.
۶ آبان ۱۳۳۱ دکتر بقایی در مجلس شورای ملی گفت:"...علت این شدتی که امروز پیداکرده برای این است که برای آن عده مامورین نادرست و اخاذ یک دسته دیگری اضافه شدهاند که آنها روی یک دستور معینی و بر نام مشخصی مردم را ناراضی میکنند و اینها کسانی هستند که عضو و یا وابسته بحزب منحله توده میباشند و با اجازه آقایان بعد از این اسم این حزب را حزب کمونیست شوروی میگذاریم بطوریکه آقایان نمایندگان محترم اطلاع دارند آقای دکتر رادمنش دبیر کل حزب منحله توده ایران رسما در مسکو تبعیت و پیروی خودشان را از حزب کمونیست لنین - استالین اعلام کردند این کسانی که از اعضای حزب توده در راس ادارات دولتی یا بدتر از آن در دستگاه قضایی وجوددارند سه کار میکنند کار اولشان این است که هر گرفتاری که مربوط به رفقای حزبیشان هست یا مربوط به سیاست حزبی شان هست فورا مرتفع میکنند کار دومشان این است که بنفع بیگانه جاسوسی میکنند کار سومشان که بدتر از همه این دو تا است این است که ایجاد ناراضی میکنند آقایان توجه بفرمایید وقتی که یک بازپرسی یا یک قاضی برای یک فردی که کارش توی عدلیه گیر کرده اشکالتراشی میکنند و پدر مردم را درمیآورند در پیشانی آن قاضی که نوشته نشدهاست که تودهای است و طبق دستور کار میکند این شخص حاجتمند فقط میبیند آن کسی که مظهر دستگاه دولت است بانواع و اقسام این شخص را اذیت میکند و این شخص البته وقتی که میبیند فشار از حدگذشت به آن درجه از استیصال میرسد که نمونههایش را حضور آقایان عرض کردم ولی پیش از اینکه به آن درجه برسد به یک درجه نارضایتی شدیدی میرسد که در آن حالت مبلغین حزب توده که کم نیستند این اشخاص ناراضی را میچسبند و میگویند که آقا این دستگاه همین است و بیا با ما هم آواز بشود برای اینکه این دستگاه را واژگون کنند ..."[۴۲]
۱۱ آبان ۱۳۳۱ دکتر مظفر بقائی درباره سازمان امنیت اجتماعی سخن گفت و به بررسی فعالیتهای حزب توده در کارخانهها و وزارتخانهها پرداخت و از وضعیت مردم در کشورهایی که پشت پرده آهنین رفته است نیز سخن گفت.[۴۳]
۱۳ آبان ۱۳۳۱ قانون اجازه پیگرد قانونی احمد قوام در مجلس شورای ملی تصویب شد.[۴۴]
۱۵ آبان ۱۳۳۱ محمد مصدق بزرگ فئودال ایران در نامهای به مجلس شورای ملی درخواست تمدید حکومت نظامی در تهران برای دو ماه دیگر را نمود وی نوشت نظر باینکه مدت فرمانداری نظامی طهران و حومه در تاریخ ۵ صبح ۲۹ مهرماه ۳۱ پایان مییابد و دولت در وضعیت فعلی برای حفظ امنیت و رفاه اهالی تمدید آنرا ضروری میداند....[۴۵]
۲۰ آبان ۱۳۳۱ نامه مصدق نخست وزیر درباره لایحه قانونی امنیت اجتماعی به وسیله ناظرزاده وزیر دادگستری در مجلس شورای ملی خوانده شد.[۴۶]
۲۲ آبان ۱۳۳۱ شمس قناتآبادی در مجلس درخواست آزادی بیدرنگ خلیل طهماسبی قاتل رزمآرا را کرد. قنات آبادی درباره رزمآرا گفت:" .... که گلوله استاد خلیل طهماسبی نابودش کرد اگر او نبود کار باینجا نمیکشید من نمیگویم اگر مانع برداشته نمیشد ملت تسلیم میشد من نمیگویم زعمای ملی دست از مبارزه بر میداشتند من نمیگویم جبهه ملی عقب مینشست نه جبهه ملی یک افراد مصممی داشت که اینها حاضر بودند تا سر حد مرگ این مبارزه را دنبال کنند این مطلب را همه دیدند و همه هم قبول کردند اما آن چیزی که این مانع را بطور برق آسا از بین برد و ما را بسرعت برق بجلو راند گلوله استاد خلیل طهماسبی بود متاسفانه بعد از اینکه آن قانون در این مجلس تصویب شد سنای سابق خیلی معطل کرد ... متاسفانه پس از تصویب و توشیح هنوز این استاد خلیل طهماسبی در زندان بسر میبرد و من با وجود اینکه شنیدم برای درج بروزنامه رسمی فرستادهاند ولی این شخص هنوز در زندان است انتظاردارم که وزارت دادگستری مقدمات خلاصی ایشان را از زندان فراهم کند..."[۴۷]
۲۷ آبان ۱۳۳۱ دیوان کشور برای سومین بار در درازای بنیان دادگستری ایران منحل شد و وزیر دادگستری آن را به آگاهی قاضیهای دیوان کشور رسانید.
۲۹ آبان ۱۳۳۱ مستشاران نوین دیوان کشور و دادگاه عالی انتظامی در وزارت دادگستری کار خود را آغاز کردند.
۲ آذر ۱۳۳۱ پنج نفر از رئیسهای عشایر خوزستان به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و با ابراز شاهدوستی عشایر منطقه، شور و آرزومندی اهالی خورستان را به دیدار شاهنشاه به عرض رساندند.
۴ آذر ۱۳۳۱ برنامه تشریففرمایی شاهنشاه به دزفول و دیگر شهرهای خوزستان از سوی دربار شاهنشاهی به چاپ رسید. در همین روز اعضای هیات مرکزی انجمن خیریه تهران در کاخ مرمر به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند.
۵ آذر ۱۳۳۱ شاهنشاه از تهران با ترن رهسپار خوزستان شدند. روز پسین ترن شاهنشاه در میان شور و شادمانی بیمانند اهالی اندیمشک که به پیشباز آمده بودند وارد این شهر شد. شاهنشاه پس از برگزاری آیین پیشباز رسمی، در آیین باشکوهی شهر نوین دزفول را گشودند و اهالی در رکاب شاهنشاه فریاد شادی سرداده بودند. شاهنشاه از آثار باستانی شهر شوش بازدید نموده و سپس رهسپار اهواز شدند.
۶ آذر ۱۳۳۱ حائریزاده در مجلس درباره لایحه زندانیان گفت:"...آقای دکتر مصدق هم که خودشان این لایحه را دادند و اختیارات دارند ممکن است از ایشان خواهش بکنیم که همین را تصویب و اجرا بکنند و آن طرح اساسی را برای این که بعدها مردم بیچارهای را به محبس نبرند و آنجا بلاتکلیف نگاه ندارند...". برای روشن شدن قانون اختیارات به مصدق، مجلس قوه مقننه است و دولت قوه مجریه و دادگستری قوه قضائیه این سه قوه برپایه قانون اساسی از یگدیگر جدا هستند. مصدق با گرفتن اختیارات قانونگذاری را از مجلس گرفت و خود قانون گذاشت و مجلس را از کار انداخت و خود قوانین خودش را اجرا کرد و این دیکتاتوری مطلق نام دارد. [۴۸]
۲۰ آذر ۱۳۳۱ ذوالفقاری در مجلس درباره رخنه حزب منحله توده و موقعیت خطرناکی شوروی با مزدورانش در ایران به وجود آوردهاند که سرانجام به از دست دادن استقلال ایران خواهد شد. وی همچنین گفت:"...اعلام میکنم که تشکیلاتی که همسایه شمالی ما در ایران بوجود آورده فوقالعاده موحش و خطرناک و مضر بحال استقلال مملکت است و هرگاه در آینده دور یا نزدیک خدای ناکرده در آذربایجان در مازندران در گرگان حوادثی نظیر سال پیش آمد و ملت ایران را به عزای استقلال خود نشانید مسئولیت آن تا ابد بدوش ما و اثر آن چون داغ باطله برپیشانی زمامداران نسل حاضر خواهد ماند و نسل آینده این فاجعه را نتیجه بی سیاستی و تکاهل و سستی و سهل انگاری مسئولین فعلی امور مملکت خواهد دانست همچنان که ما تجزیه مناطق آذربایجان شمالی را ثمره بی لیاقتی زمامداران دوران قاجاریه میدانیم و تاریخ از آنها بالعن و نفرین یاد میکند.... سخنانی ایراد کرد.[۴۹]
۲۳ آذر ۱۳۳۱ ناصر ذوالفقاری در مجلس گفت: "...حقیقت این است که قسمت عمده دسائس و تحریکات حزب کمونیست توده و فرقه قلابی دمکرات آذربایجان و سازمانهای ضد استقلال ما در عمارت شرکت سابق شیلات رهبری شده و میشود. این شرکت تبدیل به یکی از بزرگترین و موحش ترین شبکههای جاسوسی یک دولت استعماری در ایران شدهاست..."[۵۰]
۲ دی ۱۳۳۱ حائریزاده نماینده مجلس شورای ملی درباره سندهایی که در خانه سدان[۵۱] از کارکنان انگلیسی شرکت نفت انگلیس و ایران پیدا شده بود[۵۲] و اقدام دولت درباره بررسی این اسناد، وزیر دادگستری امیر علایی را مورد پرسش قرار داد. همچنین حائریزاده در پرسش دوم خود از وزیر دارایی باقر کاظمی درباره سهم ایران از سهام شرکت نفت انگلیس و ایران و سهام شرکتهای تابعه و چرا دولت این باره اقدامی نمیکند را به میان کشید. ناصر ذوالفقاری از وزیر امور خارجه پرسید که چرا درباره انتشارات سفارت شوروی علیه استقلال ایران اقدامی نمیکند و آیا این عمل را میشود متقابلا در آن کشور از سوی سفارت ایران انجام داد. ایشان در پرسش دیگر خود از وزیر کشاورزی خلیل طالقانی خواستار پاسخ وی درباره رفت و آمد وزیر کشاورزی به سفارتخانههای بیگانه و پروانه فیلم توهینآمیزی به کشور و ملت ایران که در ترکیه تهیه و در وزارت کشاورزی نشان داده شده بود شد.[۵۳] در این نشست وزیر دفاع سرلشکر مهنا لایحه تمدید دو ماه حکومت نظامی در تهران را به مجلس داد.
۱۴ دی ۱۳۳۱ محمد مصدق بزرگ فئودال ایران برای از بین بردن مخالفان سیاسی خود سه راه را برگزید: نخست بنیان سازمان امنیت اجتماعی - وظیفه این سازمان این بود که مخالفان مصدق را پیداکنند و دستگیر نمایند و بدون دادگاه و وکیل به زندان و یا تبعید به جاهای بد آب و هوا محکوم کنند.[۵۴] دوم قانون مطبوعات مصدق که به موجب آن روزنامهها را موظف به نوشتن مقالههایی کنند که دولت دیکته میکند وگرنه مدیر روزنامه دستگیر و روزنامه توقیف خواهدشد. سوم: بستن مجلس شورای ملی برای جلوگیری از دادن رای غیراعتماد به مصدق و برکناری وی. [۵۵]
۱۶ دی ۱۳۳۱ محمد مصدق بیدرنگ پس از اینکه نمایندگان مجلس طرح سه فوری برای جلوگیری از بسته شدن مجلس را امضا کردند در نامهای که به وسیله کاظمی نایب نخستوزیر خوانده شد درخواست رای اعتماد کرد[۵۶] در این نامه نیز به نمایندگان ابراز داشت که وی قصد بستن مجلس را ندارد.
۱۸ دی ۱۳۳۱ محمد مصدق نامهای به مجلس شورای ملی نوشت[۵۷] و درخواست تمدید مدت اختیارات برای یک سال از زمان پایان اختیارات شش ماهه. این نامه به وسیله کاظمی نایب نخستوزیر و وزیر دارایی خوانده شد. مصدق دلیل تمدید اختیارات خود را چنین نشان داد که "...دولت اینجانب در حالی زمام امور را بدست گرفت که وضع مملکت صورت بسیار آشفته و درهمی داشت. اجانب در تمام شئون کشور رخنه کرده و برای پیشرفت مقاصد و حصول مطامع خود بهر وسیله که ممکن بود تشبث میکردند و ترتیب کار را طوری فراهم ساخته بودند که در مقابل مقاصد و مطامع آنان هیچگونه مانع و رادعی نباشد... ...اوضاعی که پنج ماه قبل ایجاب میکرد تا باین جانب اختیاراتی برای اصلاح امور دادهشود نه تنها هنوز وجوددارد بلکه آزمایش این مدت نشان داد مادامی که فرصت کافی برای دنبال کردن این رویه درپیش نباشد و نتوان درحین اجرای لوایح نقائص و مشکلات کار را رفع کرد و شالودهای اساسی و دنیاپسند برای مملکتی که همه چیز آن را مورد چپاول و تاراج قراردادهاند ریخت ممکن است زحمات و فداکاریهای مردم خدای نکرده با ناکامی روبروشود و حریف حیلهگر بتواند از تحریکات مدام و سمپاشی شبانهروزی خویش نتیجه بگیرد و از مرور زمان بنفع خود استفاده کند...". مصدق ماده واحده تمدید اختیارات را با یک تبصره نیز تهیه کرده بود که در آن یادآور شده بود که اگر نمایندگان دیگر به مجلس وارد شوند تاثیری در حدنصاب اکثریت دوره فعلی نخواهد داشت.[۵۸]
۲۵ دی ۱۳۳۱ پس از آن که روشن شد اگر لایحه تمدید اختیارات با تبصره "در صورتیکه بموجب اختیارات در جدول قانون انتخابات تغییراتی داده شود وعده نمایندگان از میزانی که قانون سابق برای احراز حدنصاب تشکیل جلسه پیش بینی کردهاست تجاوزنماید مادامی که نمایندگان جدید به مجلس نیامدهاند تاثیری در حد نصاب اکثریت دوره فعلی نخواهدداشت" به رای گذاشته شود، از سوی نمایندگان رد خواهد شد، کاظمی وزیر دارایی و نایب نخستوزیر تبصره را از لایحه اختیارات حذف کرد. مجدزاده نماینده مجلس در روشن کردن این تبصره گفت که شمار کنونی نمایندگان انتخاب شده ۱۱۵ تن است و در برخی شهرها انتخابات انجام نشده است، شمار نمایندگان مجلس شورای ملی دوره هفدهم میباید ۱۴۸ باشد که یک رای افزون به نیمی از آن میشود ۷۵ تن که برای رایگیری مورد نیاز است. ولی از آنجا که محمد مصدق تنها روی ۶۴ نمایندهای که در مجلس شورای ملی انتخاب شده بودند میتوانست حساب کند بدین سبب در تبصرهای به ماده واحده لایحه تمدید اختیارت افزود که اگر انتخابات در شهرهای دیگر انجام یابد و به شمار نمایندگان افزوده شود، حدنصاب رایگیری همان ۶۵ بماند و نه ۷۵.[۵۹]
۲۸ دی ۱۳۳۱ حائریزاده نماینده مجلس شورای ملی که از دوره چهارم مجلس در مجلس نماینده بوده است در سخنان خود از دادن اختیارات شش ماهه که خلاف قانون اساسی بوده است و از تمدید آن برای یک سال انتقاد بسیار کرد.[۶۰]
۲۸ دی ۱۳۳۱ آیتالله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی درباره اختیارات محمد مصدق چنین گفت:... چون در اصل ۲۷ متمم قانون اساسی حق قانونگذاری بعهده مجلس شورای ملی محول گردیدهاست و قوه قضاییه بمحاکم شرعیه در شرعیات و به محاکم عدلیه در عرفیات و اجرای قوانین در عهده هیئت دولت و قوه اجراییه واگذارشده و در اصل ۲۸ قوای ثلاثه مزبور را برای همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل نمودهاست و تخلف از مواد مزبور که روح قانون اساسی و حکومت مشروطه میباشد... اعلام مینمایم که لایحه اختیارات تقدیمی آقای دکتر مصدق نخستوزیر به مجلس شورای ملی مخالف و مباین مسلم اصول قانون اساسی و صلاح مملکت و دولت است و باین وصف مجلس شورای ملی نمیتواند چند لایحهای را که مخالفت صریح با قانون اساسی دارد و موجب تعطیل مشروطیت و ناقص مواد ۲۷-۲۵-۲۴-۱۳-۱۱ از قانون اساسی و اصول هفت و بیست و هشت متمم آن میباشد و در حقیقت با عدم رعایت تفکیک قوای مرقومه مملکت بحالت دیکتاتوری برمی گردد و... مجبورم که باستحضار جناب ایشان برسانم تا موقعی که اینجانب وظیفهدار ریاست مجلس شورای ملی هستم اجازه طرح نظیر این لوایح را که مخالفت صریح با اصول قانون اساسی مملکت دارد در مجلس جایز نمیدانم.[۶۱]
۲۹ دی ۱۳۳۱ مظفر بقائی نماینده مجلس شورای ملی ایران در سخنان خود علیه تمدید اختیارات مصدق گفت دولت میآید در اینجا میگوید بمن اختیار بدهید که هر چه میخواهم بکنم و پس از یک سال خدمت شما خواهم رسید این اختیار را چطور میشود بدولت داد؟ اگر ما صحبت از دیکتاتوری بکنیم خواهند گفت خیر آقا این دیکتاتوری نیست، دیکتاتوری یعنی همین دیکتاتوری یعنی یک دولتی که میگوید مجلس از اختیارات خودش صرفنظر کند و به بنده اجازه بدهد هر کاری میخواهم بکنم این معنی دیکتاتوری است[۶۲]. در همین روز به دنباله مذاکرات پیرامون دادن اختیارات یک ساله دکتر مظفر بقائی، زهری و قناتآبادی کوشش کردند که کمیسیونهای مجلس لایحههای دولت مصدق را بررسی کنند: ماده واحده دولت درباره اختیارات به قرار ذیل اصلاح شود اختیارات در کلیه امور مالی و بانکی و اقتصادی و امور مربوطه به نفت (طبق قوانین مصوبه) به شخص آقای دکتر مصدق داده میشود. تبصره ۱ - به کمیسیونهای مجلس (یاکمیسیونهای خاص درموردلزوم) اختیارداده میشود لوایح تقدیمی را مطالعه و تصویب نمایند. تبصره ۲ - چنانچه کمیسیونهای فوق الذکر درمدت ۱۵ روز نفیایا اثباتا نظر خود را اعلام نداشتند بجناب آقای دکتر مصدق اختیارداده میشود لایحه تقدیم را در صورت لزوم طبق مقررات قانون قانون اختیارات ششماهه شخصا امضا نماید و به مورد اجرا گذارد. این پیشنهاد بیدرنگ به وسیله کاظمی نایب نخستوزیر رد شد[۶۳]. سرانجام قانون تمدید اختیارات برای یک سال دیگر با ۵۹ رای موافق از ۶۷ تن حاضر در مجلس به تصویب رسید[۶۴]
۳۰ دی ۱۳۳۱ ترومن رئیس جمهور دموکرات ایالات متحده آمریکا جای خود به دوایت آیزنهاور رئیس جمهور حزب جمهوریخواه داد.
۷ بهمن ۱۳۳۱ سادچیکف سفیرکبیر شوروی در ایران در دیداری با محمد مصدق نخستوزیر نظرات دولت متبوع خود را درباره شیلات به آگاهی رسانید. سخنگوی دولت گفت که دولت شوروی درخواست کردهاست که یا قرارداد شیلات تمدید شود، یا آنکه منوپول فروش محصولات آن به مدت ده سال به دولت شوروی داده شود.
۱۲ بهمن ۱۳۳۱ بهادری نماینده مجلس شورای ملی درباره اختناق در کشور و اختیارات نخستوزیر چنین گفت "مصدق در تمام ادوار مجلس هم هر حکومتی که اختیار میخواست مخالف بودند و حق هم داشتند زیرا این اختیارات خلاف سنن مجلس و برخلاف قانون اساسی است. مگر خود آقای دکتر مصدق نبودند که در جلسه ۵۲ دوره شانزدهم درباره لایحه تعرفه گمرکی که آقای دکتر نصر تقدیم داشته بودند و تقاضای اختیار میکردند مخالفت نمودند و فرمودند هر کس موافق این اختیارات باشد به قانون اساسی و ملت ایران خیانت کرده پس چطور امروز ایشان خود از مجلس اختیارات گرفتند و نگفتند خلاف قانون اساسی و رویه مجلس شورای ملی است"[۶۵]
۱۴ بهمن ۱۳۳۱ میراشرافی نماینده مجلس شورای ملی درباره ضعیف کردن و قلع و قمع ارتش با بازنشسته کردن افسران کاردان و جوان گفت:بازنشستگی امروز حکم مجازاتی را پیدا کرده افسران جوان را بدون محاکمه بدون اعطای حق دفاع از خدمت ارتش اخراج میکنند و آنها را در سیه چال بدنامی سرنگون میسازند تعجب آن است که کسانی که عضویت کمیسیون اصلاح وزارت دفاع ملی را دارند وافسران جوان تحصیل کرده را بازنشسته میسازند که بعضی از آنها از کثیفترین افسران هستند و بعضی ازآنها هم سن آنهااز شصت هفتاد هم تجاوز میکند.... [۶۶]
۱۵ بهمن ۱۳۳۱ به مناسبت سالگرد رفع خطر از حان شاهنشاه در رخداد سوءقصد به جان شاهنشاه آیین نیایش در تهران و شهرستانها برگزار شد. در این روز نیز به مناسبت هجدهمین سال بنیان و استقلال دانشگاه تهران اعضای دانشگاه در کاخ مرمر به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شدند و اعلیحضرت در بیاناتی فرمودند که "ترقیات دانشگاه موجب کمال مسرت ما استف امیدواریم این کانون بزرگ علم و هنر چنانچه در خور سوابق تاریخی و فرهنگی این کشور است روزبروز توسعه یابد و به انجام خدمات شایستهتر توفیق حاصل کند." در این روز ۱۵ بهمن در مجلس اعلام تقاضای کمیسیون خاص دایر به یکماه تمدید جهت رسیدگی به لایحه ازدیاد سهم کشاورزان خوانده شد. محمد مصدق که از ده بزرگترین فئودال ایران بود در ضدیت با تقسیم اراضی، لایحه ازدیاد سهم کشاورزان از تولید را به مجلس آورد و کمیسیون خاصی دایر کرد تا علیه اراده شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی که برای از بین بردن سیستم ارباب و رعیتی و فئودالی ایران با تقسیم املاک سلطنتی آغاز به دگرگونی بزرگ در بنیان اجتماعی و اقتصادی ایران کردهبود بجنگد.
۱۶ بهمن ۱۳۳۱ اخگر نماینده مجلس شورای ملی نامه ایرانیان بحرین را خواند که درخواست پشتیبانی و یاری از نخستوزیر برای اوضاع نابسامان بحرین کردهبودند. [۶۷]
۲۲ بهمن ۱۳۳۱ سفارت کبرای امریکا در تهران بیانیهای به چاپ رساند و اعلام داشت که هرگونه توافقی که به موجب آن قسمتی از ایران استقلال خود را از دست بدهد مغایر با سیاست دولت امریکا به شمار میرود.
۲۳ بهمن ۱۳۳۱ زلزله سختی به درازای پنج دقیقه در روستای طرود در هفتاد کیلومتری شاهرود رویداد و روستای طرود را با خاک یکسان کرد و نزدیک به هزار تن کشته شدند. به فرمان شاهنشاه از سوی ارتش، ژاندارمری، وزارت بهداری، سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و جمعیت شیر و خورشید سرخ گروههایی برای کمک به آسیبدیدگان راهی شاهرود شدند. وزارت دربار شاهنشاهی در اعلامیهای اندوه ژرف شاهنشاه را به آگاهی خانوادههای سوگوار در طرود رساندند. ۲۵ بهمن شاهنشاه از تهران به شاهرود پرواز کردند و از قریه طرود ویران شده بازدید کردند و دستور بنیان یکانهای بهداشتی را در شاهرود دادند. به مناسبت این زلزله عزای ملی اعلام شد. پس از ۵ ماه نمایندگان مجلس از دولت مصدق انتقاد کردند که مردم طرود هنوز آواره هستند و مردگان این زلزله هنوز زیر آوار هستند.[۶۸]
- قیام ملت ایران علیه دولت مصدق و پشتیبانی از شاهنشاه ۹ اسفند ۱۳۳۱
۱ اسفند ۱۳۳۱ محمد مصدقالسلطنه مغول بیگانه بزرگ فئودال ایران نامهای به شاهنشاه به وسیله برادرش حشمتالدوله والاتبار فرستاد با این درونمایه که حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی و دربار شاهنشاهی فعالیتهایی علیه دولت را سازمان میدهند. شاهنشاه بسیار شگفتزده شدند زیرا که ایشان همه لایحههایی چون اختیارات و بستن مجلس سنا که موقعیت شاهنشاه را ضعیف میکرد و موقعیت نخستوزیر را قدرتمندتر میکرد را امضا کردهبودند. حتی مصدق کمیسیونی برپا کرده بود که نقش شاه را تفسیر کند و مصدق شاهنشاه را تهدید کرده بود که با رفراندوم درباره گزارش این کمیسیون قدرت شاهنشاه را تضعیف خواهدکرد. مصدق درخواست کرد که شاهنشاه در روز ۹ اسفند ۱۳۳۱ به همراه ملکه ثریا از کشور بیرون روند و شاهنشاه آن را پذیرفتند. محمد مصدق مغول بزرگ فئودال ایران دستور پنهانی برای مسئولان صادر کرد که برای سفر شاهنشاه در روز ۹ اسفند آماده باشند. ولی آنچه را که مصدق به نیرنگ خود برای سفر شاهنشاه در پنهان برنامهریزی کرده بود انجام نشد زیرا که بسیاری از نمایندگان و مردم ایران از سفر شاهنشاه آگاهی یافتند.
۴ اسفند ۱۳۳۱ هفت تن از نمایندگان مجلس شورای ملی به همراهی وزیر دربار شاهنشاهی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شوند تا درباره اوضاع جاری و آنچه در مجلس میگذرد آگاهی دهند و قرار شد که نخستوزیر به پیشگاه شاهانه بار یابد. فعالیت دامنهداری از سوی هفده تن از نمایندگان مجلس شورای ملی برای بهبود رابطه دولت و دربار شاهنشاهی آغاز شد.
۶ اسفند ۱۳۳۱ سرلشکر زاهدی و شمار دیگری از افسران وفادار به شاهنشاه دستگیر و زندانی شدند.
۹ اسفند ۱۳۳۱ علاء وزیر دربار در نامهای به آگاهی شاهنشاه رساند که در روز ۹ اسفند ماه[۶۹] مصدق ساعت یک پس از نیمروز برای یک ساعت، و وزیران ساعت دو پس از نیمروز به حضور شاهنشاه و ملکه ثریا شرفیاب خواهند شد. در این نامه حسین علاء همچنین نوشته بود که وی بسیار از محمد مصدق نخستوزیر دلگیر است زیرا که مصدق شاهنشاه را بهانه قرارداده تا اشتباهات خود پنهان دارد با آنکه از هرگونه پشتیبانی از سوی شاهنشاه و وی برخوردار بوده است. سرانجام مصدق به کاخ شاهنشاهی وارد و به پیشگاه شاهنشاه و ملکه ثریا باریافت و آغاز به انتقاد از دربار و وزیر دربار با بودن حسین علاء کرد. از آنجا که مردم از مسافرت شاهنشاه آگاهی یافته بودند، گروههای مردم با فریادهای جاوید شاه در اصلی کاخ مرمر را سد کردند. مصدق و هیات وزیران از در پشتی کاخ بیرون رفتند و مصدق راهی خانه خود شد تا با حسین فاطمی وزیر خارجه که چشم به راه رسیدن مصدق در خانه وی بود تبانیهایشان را بکنند. گروهی از تظاهرکنندگان که گرد خانه مصدق گردآمده بودند به خانه مصدق یورش بردند و علیه او دست به تظاهرات زدند. با تیراندازی محافظین خانه مصدق به سوی مردم، یک نفر کشته و شماری زخمی شدند. پلیس گروهی از تظاهرکنندگان را دستگیر کرد. یکی از دستگیرشدگان شعبان جعفری بود که در این روز به جرم حمله به خانه مصدق زندانی شد و تا شامگاه روز ۲۸ امرداد ماه در زندان ماند. مصدق و حسین فاطمی به ستاد ارتش فرار کردند به همراهی سرلشکر بهارمست [۷۰] به مجلس شورای ملی رفتند. در مجلس نشستی جنجالی با نمایندگان برپا شد و مصدق آغاز به شکایت از ارتش کرد زیرا که وی به ارتش دستور داده است ولی ارتش دستورات وی را نپذیرفته است و گفتهاند که آنها از دستورات شاهنشاه پیروی میکنند نه از نخستوزیر. سپس مصدق گفت که وی در مجلس بست خواهد نشست. در جلسه خصوصی مجلس، مصدق از سوی حائریزاده به سختی مورد انتقاد قرارگرفت.
آیتالله کاشانی در نامهای به پیشگاه شاهنشاه نوشت که مسافرت ناگهانی شاهنشاه سبب نگرانی و شگفتی مردم شده و به نمایندگی از سوی مجلس شورای ملی درخواست کرد که اعلیحضرت در این باره بازنگری بفرمایند. پخش خبر سفر شاهنشاه در تهران و سایر شهرهای ایران سبب نگرانی و ترس مردم شد و به این مناسبت در همه شهرها تظاهرات گستردهای از سوی مردم میهنپرست انجام گرفت. در خیابانهای پایتخت سدها هزار تن دست به تظاهرات زدند و نمایندگان طبقههای گوناگون مردم همراه با آیتالله بهبهانی و سایر روحانیون به کاخ مرمر رفتند و از پیشگاه شاهنشاه درخواست کردند که از این سفر چشمپوشی نمایند. هیات رییسه مجلس شورای ملی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و به نمایندگی از مردم ایران خواهش کرد که معظمله در این روزهای بیمآور از سفر به خارج از کشور چشم بپوشند. گروه بیشماری از مردم تهران پیرامون کاخ مرمر گردآمدند و با تظاهرات میهنپرستانه و شاهدوستانه خود اعلام کردند تا زمانی که شاهنشاه از سفر خود چشمپوشی نکردهاست به تظاهرات خود ادامه میدهند و از جلوی کاخ تکان نخواهند خورد. بازار تهران بسته شد و بازاریان همراه با دیگر طبقههای مردم در تظاهراتی احساس میهنپرستی و شاهدوستی خود را نشان دادند. مجلس شورای ملی با اعلامیهای از مردم خواست که برای بازنگری شاهنشاه در اراده ایشان به سفر خارج و جلوگیری از این سفر هر کاری که میتوانند انجام دهند.
سرانجام با تظاهرات پیوسته و بیمانند مردم میهن پرست و شاهدوست، وزارت دربار شاهنشاهی با سپاسگزاری از ابراز احساسات پاک ملت ایران نسبت به شاهنشاه اعلام کرد که معظمله از سفر به خارج از کشور فعلا چشمپوشی کردهاند. شاهنشاه از کاخ مرمر به میان تظاهرکنندگان که غریو "جاوید شاه" آنان کاخ مرمر و خیابانهای پیرامون را به لرزه درآورده بود رفتند، مردمی که از دیدن شاهنشاهشان از شادی در پوست خود نمیگنجیدند و به آنان گفتند:" حالا که شما نمیخواهید و مایل نیستید که برای معالجه از کشور خارج شوم من نیز ناچار انصراف خود را از این مسافرت اعلام میکنم." تظاهرکنندگان در پیرامون کاخ سلطنتی به تظاهرات خود ادامه دادند و درخواست کردند که واژه فعلا از اعلامیه دربار برداشته شود. وزارت دربار نیز واژه فعلا را از اعلامیه برداشت. محمد مصدق نخستوزیر مغول ایران بسیاری از افسران بازنشسته، روزنامهنگاران، همچنین شعبان جعفری، طیب و رمضان یخی را که در این روز در برابر کاخ مرمر تظاهرات میکردند دستگیر کرد و به زندان انداخت. این گروه دستگیر شده در روز ۲۸ امرداد ماه پس از اینکه رادیو و سازمانهای دولتی بدست مردم افتاد، و پس از خوانده شدن فرمان نخستوزیری سپهبد زاهدی از رادیو از زندان آزاد شدند. تا به امروز سرسپردگان استعمار جبهه ملی، نهضت آزادی، تودهایها و دیگر سازمانهای وابسته به استعمار شرق و غرب کوشش در پنهان داشتن روز نهم اسفند و رخدادهای این روز را داشتند و دارند تا افسانههایی که برای تحمیق مردم ایران گفته بودند را به عنوان تاریخ به ایرانیان بفروشند.
۱۹ اسفند ماه ۱۳۳۱ میر اشرافی نماینده مجلس شورای ملی از توطئه مصدق علیه شاهنشاه و نابودی رژیم شاهنشاهی و سرانجام تجزیه ایران در روز ۹ اسفند ماه پرده برداشت. میراشرافی گفت :
«
...مگر در پس پرده چه نقشه هولناکی در شرف ظهوراست؟ دستگاه تبلیغات دولتی مردم شرافتمند تهران و علما و نمایندگان و اصناف و سایر طبقاتی که برای ابراز احساسات در مقابل کاخ همایونی اجتماع نموده بودند و با فریادهای ما نخواهیم گذاشت شاه برود مانع عزیمت شاهنشاه بودند بنام چاقوکش و مشایعت کننده معرفی نموده آقایان شما را بخدا قسم میدهم آیا سزاواراست که رادیو دستگاه دولت با این اتهامات بیشرمانه مردم شریف و خادمین کشور را لجن مال کند حقایق را برخلاف واقع جلوه دهد آقایان میدانید که برای چه این طور علما و مردمی که به دربار رفته لجن مال میکنند برای حفظ قانون اساسی قیام نکنند... ...چندکلمه راجع به بازداشت سرلشگر زاهدی عرض کنم. چون سرلشگر زاهدی مجرم است و جرم او هم کاندید بودن ایشان برای مقام نخستوزیری است که این جرم در نظر جناب آقای دکتر مصدق قابل عفو نخواهدبود دفاع اصولی را بنده نمودم و بنظر من دفاع شخص سرلشگر زاهدی بعهده آقایان دکتر بقایی، مکی و حائریزاده و سایر آقایان میباشد که در زمان ریاست شهربانی ایشان پایه و اساس نهضت استوار شده و همین نهضتی که مورد استفاده اشخاص قرارگرفته که هیچ دخالت و اثری در بنای آن نداشتهاند و برای آنها درخت جواهر شده به نظر من توقیف سرلشگر زاهدی برخلاف قانون و انصاف است اگر بنابود هر کس سرکار بود، رقیب خودش را توقیف نماید و همیشه سرکار بماند در سایر کشورهای جهان هم معمول بود. "[۷۱]...
»
شمس قناتآبادی نیز در این روز در سخنان خود گفت: "... آقایان نمایندگان محترم خوب دقت بفرمایید آقایان محترمی که بحکومت نظامی ولو حکومت نظامی زمان دکتر مصدق السلطنه رای میدهید که حقیقت امراین است که با وجود حکومت نظامی در حفظ حقوق ملت و صیانت آزادیهای سیاسی هیچ نوع اقدامی نمیتوان بعمل آورد چه حکومت نظامی تعطیل عمومی مشروطیت است (صحیح است) و باوجود آن حقوق و آزادیهایی که بموجب قانون اساسی برای ملت شناخته شده چنان که به تجریه دیدهایم کان لم یکن میشود در ممالکی که دولت علاقه مند به قانون اساسی و اجرای اصول مشروطیت است برفرض لزوم حکومت نظامی دوام پیدانمیکند در این مملکت کافی است که دولت بهانهای بدست آورد و بواسطه برقراری حکومت نظامی ماهها و سالها مشروطیت را تعطیل کند) ... اما آن دکتر مصدقی که میخواهد فقط باحکومت نظامی و قانون امنیت اجتماعی حکومت کند من نمیتوانم ارادتی باوداشته باشم (احسنت) ... حکومت جناب آقای دکتر مصدق بالخصوص در این چند ماهه اخیر رویهای اتخاذنمودهاست که کاملا برخلاف گفتار و بیانات حکیمانه سابق ایشان در زمانی که نمایندگی ملت را داشتهاند بودهاست من در عین این که سخن میگویم در عین حال هم خیلی افسوس میخورم چون قطع دارم که این صداهای ما این فریادهای ما از این صحنه بهارستان بخارج منعکس نمیشود یعنی دستگاه تبلیغاتی که مال ملت است و بایستی برای ملت انجام وظیفه کند خیانت میکند و از سخنان نمایندگان میدزدد و من لازم است بعرض آقایان نمایندگان برسانم جای تعجب نیست وقتی دستگاه تبلیغات مملکت ما نامه رئیس مجلس را که رسما از طرف مجلس فرستاد شدهاست در رادیو منعکس نکند من چه توقعی دارم که سخنان بیمقدار مرا منتشر کند....[۷۲]
۲۴ اسفند ۱۳۳۱ آیین بزرگداشت اعلیحضرت رضا شاه بزرگ از سوی ورزشکاران کشور در آرامگاه بنیانگذار دودمان پهلوی و ایران نوین در شهر ری برگزار شد.
۱ فروردین ۱۳۳۲ شاهنشاه پیامی از رادیو به ملت ایران به مناسبت جشن نوروز فرستادند و آیین سلام نوروزی در پیشگاه شاهنشاه در کاخ گلستان برگزار شد. روز پسین شاهنشاه برای گذراندن تعطیلات نوروزی از تهران رهسپار رامسر شدند.
۱۰ فروردین ۱۳۳۲ دولت در منطقه چهار محال بختیاری برای سه ماه مقررات حکومت نظامی برقرار شد.
۱۵ فروردین ۱۳۳۲ هندرسن سفیر کبیر امریکا در ایران با نخستوزیر دیدار و گفتگو کرد.
۱۶ فروردین ۱۳۳۲ سادچیکف سفیر کبیر شوروی درباره خرید تولیدات شیلات ایران با نخستوزیر دیدار و گفتگو کرد.
۱۸ فروردین ۱۳۳۲ پس از چند هفته آرامش بار دیگر از سوی مردم تظاهرات خیابانی علیه دولت درگرفت که به زد و خورد میان ماموران انتظامی و تظاهرکنندگان شد و شماری بازداشت گردیدند.
۱۹ فروردین ۱۳۳۲ حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی در نشستی با خبرنگاران به گفتههای مصدق در روز هفدهم فروردین درباره رابطه میان دربار شاهنشاهی و دولت پاسخ گفت. علاء یادآور شد که گله نخستوزیر از ارتش و نافرمانی افسران درست نیست زیرا که افسران و سربازان در جنبش ملت ایران و اجرای قانون ملی شدن نفت و کوتاه کردن دست از شرکت نفت انگلیس و ایران سهمی به سزایی داشتهاند. وی همچنین افزود که شاهنشاه در دوران سلطنت خویش از هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق پشتیبانی نفرمودهاند و بارها خود مصدق پشتیبانی شاهنشاه از وی و دولت وی را تایید کرده است.
۲۰ فروردین ۱۳۳۲ بار دیگر در خیابانهای تهران و میدان بهارستان تظاهرانی رویداد که به زد و خورد میان ماموران دولت و تظاهرکنندگان انجامید و گروهی زخمی شدند.
۲۵ فروردین ۱۳۳۲ تظاهرات بزرگی از سوی مخالفان دولت مصدق در تهران به راه افتاد و میان ماموران و مردم زد و خورد درگرفت و شماری زخمی شدند.
۲۶ فروردین ۱۳۳۲ تظاهرات از سوی مردم شیراز با فریاد "جاوید شاه" انجام گرفت که در آن حزب توده و هواداران دولت مصدق به چان مردم افتادند و چندین مغازه و کیوسک و اداره اصل چهار را ویران کردند و میلمان اصل چهار را به خیابان ریخته و آتش زدند. نایب رئیس مجلس شورای ملی در کاخ سلطنتی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و پیرامون رویدادها و امور کشور به شاهنشاه آگاهی رسانید.
۲۷ فروردین ۱۳۳۲ بار دیگر اهالی شیراز علیه دولت مصدق دست به تظاهرات زدند. در تظاهراتی که در شهر دزفول روی داد، میان مردم شاهدوست و ماموران زد و خورد شدیدی درگرفت. به دستور دولت مصدق در شیراز و شهرکهای پیرامون آن حکومت نظامی برقرار شد.
۲۸ فروردین ۱۳۳۲ دولت مصدق به سبب رویدادهای شهر شیراز و ناامنی، فرماندار و فرمانده لشکر و رئیس شهربانی آن را تغییر داد. هیات دولت نیز در دزفول حکومت نظامی اعلام کرد.
۲۹ فروردین ۱۳۳۲ زلزله بسیار سختی در گرگان روی داد و خانههای زیادی ویران شد و مردم در خیابانها سرگردان شدند. به فرمان شاهنشاه جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران رهسپار گرگان شد و همچنین قرارشد که دولت به یاری مردم زلزلهزده بشتابد.
۳۱ فروردین ۱۳۳۲ سرتیپ افشارطوس رئیس شهربانی کل کشور در نزدیکی خانهاش در خیابان خانقاه ربوده شد. ۱۲ اردیبهشت محمد مصدق بزرگ فئودال ایران دستور داد که دکتر مظفر بقایی و سرلشکر زاهدی دستگیر و زندانی شوند. پس از آن آیتالله کاشانی ریاست مجلس شورای ملی به سرلشکر زاهدی در مجلس پناه داد و زاهدی خود را پنهان کرد.
۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۲ شمس قناتآبادی نماینده مجلس شورای ملی در انتقاد به محمد مصدق و دولت وی چنین گفت: "...خوبست آقای دکتر مصدق آن روزی که زورنداشتند قدرت نداشتند سرنیزه دراختیارشان نبود توپ و تانک نداشتند شهربانی پرونده ساز نداشتند مقابل زندان غش میکردند حکومت نظامی را تعطیل عملی مشروطیت میدانستند یک روزنامه ایشان را بنده اینجا پشت تریبون قرائت کردم و روزنامهها نوشتند و متاسفانه مخبررادیو طهران این نامه را نگرفت که به رادیو طهران بدهد و او منتشرکند نامه همین آقای دکتر مصدق است ایشان آنوقت که زور نداشتند حکومت نظامی را تعطیل عملی مشروطیت میدانستند الان هفت یا هشت ماه است که قاچاقی توی این مملکت حکومت نظامی است و هیچ تعطیل مشروطیت هم نیست برای اینکه مطابق قانون نه آن پیشتر هم که یک وقتی آوردند مجلس تصویب کردند بعد از آن هر چه حکومت نظامی بوده بنده بنام قانون عرض میکنم که قاچاقی بوده (میراشرافی - خود دولتش هم قاچاقی است رئیس الوزرایی که به مجلس نمیآید قاچاق است)(زنگ رئیس) قانون حکومت نظامی این طوراست دولت میتواند اعلام کند و بلافاصله در ظرف یکهفته به مجلس میآید و مجلس هم درظرف یکفته تکلیف قانون حکومت نظامی را معلوم میکند اگر مجلس این قانون را تصویب نکرد نمیتواند قانونیت داشته باشد مگر اینکه خود جناب آقای دکتر مصدق باستناد قانون اختیارات که جبرا گرفتهاند این قانون راهم امضا کنند برای جناب آقای دکتر مصدق آن وقتی که زور نداشتند این کارها بدبود ..."[۷۳]
در همین روز حائریزاده نماینده مجلس شورای ملی درباره نداشتن اعتماد به مصدق و دولت وی را روشن کرد وی گفت: "...این که چرا سلب اعتماد از دکتر مصدق نمودم و اگر خواسته باشم در اطراف این زیاد صحبت بکنم وقت مجلس زیاد تضییع میشود اینها را باید رفت و تاریخ نوشت وقت مجلس را برای کارهای مهمتری ذخیره کرد در این مجلس وقتی آمدیم نمیدانم بچه علتی ۵۵ کرسی انتخاباتش را معوق گذاشتند و این هفتاد هشتاد کرسی که نمایندگان آن انتخاب شدهاست اگرحساب کنیم بیشتر از۱۶ دوره که وکیل انتخاب شدهاست تلفات وارد شده که وکیل انتخاب شده مردم بهم ریختند زدند و کشتند تا یک کسی انتخاب شده و یک مجلس نیم بندی تشکیل شد مجلسی که با مهاجرت ۱۰ و ۱۲ نفر از اثر و قدرت میافتد حالا اگر نظر سوءظنی داشته باشیم ممکن است بگوییم عمدا این کارشده که هروقت دولت مجلس را مخل اجرای مقاصد خودش تشخیص داد ۱۰-۱۲ نفر رفقایی که در مجلس دارد به اینها یک شغل و مقام و ماموریتی میدهد مجلس منحل میشود کار باستیضاح نمیرسد کار بودجه کشور نمیرسد ممکن است اگر سوءظن داشته باشیم بگوییم فلسفهاش این بوده اگر سوء ظنی نداشته باشیم هم باید بگوییم دولت خیلی ضعیف و ناتوان است نتوانستهاست انتخابات را بجریان بیندازد..."[۷۴]
همچنین دکتر بقائی نماینده مجلس شورای ملی از روشهای شکنجه در زندانهای مصدق سخن گفت.[۷۵]
۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۲ یک هیات هشت نفری با پیشنهاد سی نفر از رفقای جبهه ملی و ماده واحدی پیشنهاد کرد که براساس آن قانون اساسی ایران را بررسی و در اختیارات شاهنشاه تغییراتی بوجود آورد.[۷۶]
حائریزاده در دنباله سخنانش در نشست پیشین درباره نداشتن اعتماد به محمد مصدق گفت:"...کمپانی [شرکت سابق نفت انگلیس و ایران] طبق قرارداد دارسی در تمام تاسیساتی که در دنیا دارد نمیدانم دویست سیصد شرکتهای تابعه بود در معادن نقاط دیگری هم که وارد بود بحریهای هم که داشت در تمام این قسمتها یا سهیم و شریک بودیم اگر قرارداد دارسی تا موقع ملی شدن نفت بعقیده جناب دکتر حجیت داشت پنج ششم دارایی کمپانی مال ایران بود که کمپانی برود و جناب دکتر یک کلمه در این موضوع فرمایشی نکردند ما در آن موقع در پشت این تریبون این موضوع را بحث کردیم پس از اینکه ما نفت را ملی کردیم و یک مشت آهن پاره از کمپانی گرفتیم سهام کمپانی تنزل کرده و کمپانی ورشکست شد اینها هم نفت ملی ماست که برده دارد تجارت میکند تمام آقایی که در دنیا دارد میکند مال ماست که بوده مال این پنجاه سال غارت است که در ایران کرده مسکوت ماند آن قسمتها را ما حساب ۵۰ ساله کمپانی را مطالبه میکردیم غرامت باید از کمپانی بگیریم آن موقعی که ایشان لایحه ۹ مادهای را آوردند اینجا ما اعتراض کردیم که شما این ماده غرامت را چرا نوشتید گفتند غرامت احتمالی نوشتهام اینهم که قرارداد نیست قانون است فردا لغوش میکنم برای اینکه ما صورت حق بجانب داشته باشیم در دنیا اینرا نوشتهام قانونی که به ضررمملکت باشد باید سوزاندش لغوش باید کرد این حرفها را شایسته نیست بزنید ما غرامت را هیچوقت زیربار نرفتیم دکتر مصدق به امریکا رفتند بلاهه رفتند و غرامت را قبول کردند و حالا انگلستان غرامت عدمالنفع را دارد مطالبه میکند انگلستان از مسالمت جناب دکتر مصدق استفاده کرده ولی حرفهای ملت ایران را آن نکتهای که بنفع ملت ایران بود قبول ندارد ما جنگ نکرده بودیم برای سازشکاری ما در دوره پانزدهم جنگ را شروع کردیم در دوره ۱۶ مصدقالسلطنه ملحق باین صف شد تا آنجایی که درست رفتارمیکرد ما بایشان سوءظنی نداشتیم ازش کمک میکردیم تا تحت نفوذ جناح چپ انگلستان واقع شد و حقوق ایران را زیرپا گذاشت و نمایندگان آنها در جراید به اسم احزاب در مجلس این پیرمرد مریض را اغفال کردند با آن اساس خدمتگذاری فامیلش که من خیال میکردم فشار دوره رضاخانی او را عوض کرده ولی بعد معلوم شد عود کردهاست باصل خودش...." [۷۷] در همین روز حائریزاده درباره گزارش هیات هشت نفری برای تغییر در قانون اساسی گفت:... این موضوع با دکتر مصدق صحبت شد خودش هم موافق بود. حتی آن جلسه من رفتم پهلوی ایشان رفقا که رفته بودند گفتند قانون اختیارات را آوردهاست و گفته در فلان قسمتهایی هیچ مانعی ندارد و من سلب اختیار از خودم میکنم و در یک قسمتهایی که مربوط به پیشرفت کار من است اینها را تعقیب نکنید که دولت تضعیف میشود و وعده دادند ایشان که خودشان اینکار را بکنند مجلس سلب اختیار از ایشان نکند که تضعیف شوند بلکه خودشان آن اختیاراتی راکه در مجلس آمدند و رختخواب انداختند و شب خوابیدند و گفتند که مجلس اختیار بدهد چون من و شاه آبمان توی یک جوی نمیرود شاه برای خودش اختیاراتی قائل است، مامورین عالیرتبه گوش به حرف من نمیدهند و گوش به حرف شاه میدهند و این مسئله باعث فلج شدن کارها میشود ما که با شاه صحبت کردیم او معتقد بود که اختیاراتی در قانون اساسی برای او هست ولی میگفت من هیچوقت از این اختیارات وقتی که دولت دکتر مصدق بودهاست استفاده نکردهام هر کسی را که مامور کرد بدون اینکه مشورتی با من کرده باشند من اعتماد داشتهام و گفتهام چون یک کار اساسی را دارد انجام میدهد موافقت کردم اختلافی نداشتیم فرمودند من یک قسمی خوردهام شماهم یک قسمی خوردهاید ما دیدیم که عملا اختلافی نیست اختلاف سر ملا لغتی شدن است و این اصل مسلم حقوقی هم در دنیا هست که در دنیای امروز قبول شده اختیارات لازمهاش مسئولیت است اگر کسی را گفتند مسئول نیست نمیتوانید اختیار بهش بدهید.... دولت هم همین جوراست دولت در مقابل مجلس مسئول است البته دولتهایی که خود را مال مجلس بدانند نه اینکه بروند زیر پتو هیچ کاری به مجلس نداشته باشند این که میرود زیر پتو مخفی میشود نمیآید به مجلس این دوسیهاش علیحدهاست دولتهایی که خودشان را مسئول مجلس میدانند و تحت امرمجلس باشند باید به آنها اختیارداد اما نه اختیار قانونگذاری (مهندس حسیبی - اختیارقانونگذاری داده نشده) این بود که گفتیم یک عبارتی که طرفین راضی باشند و این گله گزاریها خاتمه پیدا کند علی بهانهگیر نداشته باشیم در کار یک اصل مسلم حقوقی را بر میداریم مینویسم گمان میکنم در منزل ما بود آقای مجدزاده و دکتر سنجابی و سایر رفقا هم تشریف داشتند ...این را پیراهن عثمان کردند و در تمام شهرستانها بوق و کرنا راه انداختهاند که بیایید رای بدهید خوب قانون اساسی هم همین است اگر آقایان دلشان برای قانون اساسی سوختهاست آنجایی که قانون اساسی لغوشدهاست و اختیار قانونگذاری را از دست مجلس گرفته به مصدقالسلطنه دادهاید... [۷۸]
۳ خرداد ۱۳۳۲ میراشرافی نماینده مجلس فریاد برکشید:"...پیرمردی ۷۵ ساله صاحب احساسات جاه طلبی مطلق و خودپرستی و خودپسندی فوقالعاده که از معایب بزرگ دیکتاتورهای مطلقالعنان تاریخ میباشد دانسته یا ندانسته آلت اجرای این سیاست انتقامی موحش و وسیله تسریع سقوط انهدام چندین هزارساله تاریخ تمدن و فرهنگ کهن ما گردیدهاست. بنده از پشت این تریبون قانونگزاری خطاب به جناب آقای مصدق السلطنه دیکتاتور منحرف و خودپرست ایران فریادمیزنم بهوش باشید ... ...زیرا شمابه تحریک و توطئه اجانب مملکت را به راهی بردهاید که هر دو با هم سقوط خواهیدکرد و آن روز دیگر جبران اعمال شما ممکن نیست. ملت ایران روزی قیام کرد تا نفوذ خانمان برانداز سیاستهای استعماری را بهر رنگ و شکلی چه سرخ و چه سیاه از این مملکت ریشه کن سازد و جناب آقای مصدقالسلطنه که طی ۵۰ سال در مکتب عوام فریبی شاگرد اول به ملت محروم ایران وعده میداد که هروقت به قدرت برسد ریشه نفوذهای خارجی را از این مملکت براندازد لکن مشاهدات روزانه بماثابت میکند و درس میدهد که این پیرمرد نه تنها نتوانست یا نخواست که ذرهای از این نفوذیتهایی و شیطانی را از میان بردارد بلکه بعد از ۲ سال حکومت این روزها نوکران حلقه بگوش بیگانه چنان قدرت پیداکردهاند که در کمال جرات و بی باکی در زیرعلم و کتل استالین در زیر سایه قدرت مقامات انتظامی دولت جناب آقای مصدقالسلطنه به شاه مشروطه مملکت فحش میدهند و وطن فروشی میکنند ..."[۷۹]
افشای توطئه دولت برای تغییر رژیم دکتر بقایی و میراشرافی ۵ خرداد ۱۳۳۲ دکتر مظفر بقایی نماینده مجلس شورای ملی سخنانی درباره برنامهریزی برای تغییر رژیم به وسیله دولت محمد مصدق را افشا کرد. دکتر بقایی در سخنان خود گفت که :"...البته آقایان محترم بخاطردارند که صبح روز سه شنبه ۹ اسفندماه از طرف مقام ریاست معظم مجلس شورای ملی به آقایان نمایندگان محترم مجلس اطلاع داده شد که برای شرکت در جلسه خصوصی به مجلس بیایند این را همه آقایان بخاطرشان هست بله؟ وقتی که ما آمدیم به مجلس ختم جسته گریخته آقایان نمایندگان یک اطلاعی پیدا کرده بودند و آن این است که شاه میرود به مسافرت دلیل رفتنش چیست هیچکس نمیدانست در موقعی هم که ما به مجلس آمدیم اگر آقایان خاطرشان باشد فراکسیون محترم نهضت ملی ساعتی بود که تشکیل جلسه داده بود مقدمتا این موضوع خیلی زیاد است نمیخواهم اسباب تصدیع آقایان بشوم فقط این نکته را عرض کنم که رفتن شاه مسلم بود و هیچکس از نمایندگان خارج از فراکسیون نهضت ملی اطلاعی از این رفتنشان نداشتند (مهندس حسیبی - فراکسیون نه از رفتنشان نه از دلیلش اطلاعی نداشت) اجازه بدهید من ثابت میکنم عجله نکنید وسط حرف من ندوید چون یک مطلب مهمی را میخواهم پشت این تریبون ثابت کنم و آن این است که آقایان میخواستند رژیم این مملکت را تغییر بدهند... ...دکتر مصدق در روز جمعه قبل از نهم اسفند از عدهای دعوت کرده بودند (دکتر معظمی - آقای میلانی و آقای ملک مدنی و آقای دکتر شایگان را دعوت کرده بودند) آن سه نفررادعوت کرده بودند در حضور آن سه نفر بوسیله آقای والاتبار پیغامهایی داده بودند به دربار و یک التیماتومی داده بودند که سه شنبه من توی رادیو حرف میزنم روی این جریان فراکسیون نهضت ملی هم ۷ نفررا انتخاب کرد.... ... دکتر مصدق پا شدند صحبت کردند اولا راجع به مداخلات دربار در امور صحبت کردند ثانیا راجع به مذاکرات خودشان با اعلیحضرت صحبت کردند و ثالثا راجع به همین جریان مسافرت صحبت کردند و ایشان اینطور گفتند (آقایان خواهش میکنم توجه بفرمایید چون این نکته حساسی است من میخواهم استشهاد بکنم از آقایان) ایشان اینطورفرمودند که وقتی آقایان پهلوی من نشسته بودند آن نمایندگان منتخب نهضت ملی آمدند بعد گفتند که آقای دکتر معظمی را از دربار پای تلفن خواستند آقای دکتر معظمی پاشدند رفتند پای تلفون آمدند با رفقایشان نجوی کردند آقای دکتر مصدق اینطور گفتند این حرف را آقایان یادشان هست (صحیح است) و بعد من دانستم که موضوع مسافرت شاه است ... ... اینجا باید تاریخ مملکت روشن شود یک چیزخیلی مهمی است (پارسا- خیلی کوچک است) پس آنچه که بطور مسلم و غیرقابل تکذیب از این تصدیقی که تا اینجا کردهاند این است که آقایان ۷ نفرمنتخبین فراکسیون نهضت ملی روزشنبه سوم اسفند ماه ۳۳۱ اطلاع داشتهاند که اعلیحضرت در آن هفته برای معالجه به مسافرت خواهند رفت (حاج سیدجوادی و پارسا - در آن هفته نه) (دکتر سنجابی - روزش بهیچوجه معلوم نبود بلکه هفته اش هم معلوم نبود) بحث ما سرهفته و روزش نیست آقای دکتر سنجابی پس آقایان اطلاع داشتند که چنین مسافرتی هست و اختلافی هم تا اینجا نیست و قول هم داده بودند که هیچ جا صدایش در نیاید یک نکته دیگری جناب آقای دکتر مصدق در نطق آنروز گفتند که در بعضی از روزنامهها نوشته شد و آن این بود که من به شاه گفتم یا شما تشریف ببرید یا من رفراندوم میکنم ... ...وقتی که رئیس مجلس یک نامه مینویسد روی کاغذ عادی خودش امضا میکند بفرستد این یک نامه ایست از طرف حضرت آیت الله کاشانی ولی وقتی که این روی نامه مارکدار مجلس نوشته شد نامه ایست از طرف مجلس ولی اگر در این نامه قید شده باشد با استحضار نمایندگان مجلس یعنی این نامه از طرف مجلس است برای این جلسه خصوصی دعوت کردند این نامه در آنجا قرائت شد تویش نوشته شد با استحضار نمایندگان مجلس شورای ملی این را شما از هرکس میخواهید بروید بپرسید معنای این قید جمله (با استحضار نمایندگان مجلس شورای ملی از خبرغیرمترقبه مسافرت شاهنشاه مضطرب و نگران شدیم ما تقاضا میکنیم که اعلیحضرت از این مسافرت صرف نظر بفرمایند ... ...آقایان میترسند رسوا بشوند هیاهو میکنند. رسواهستید وقتی که کسی میخواهد خیانت کند کسی که میخواهد زیر قسمش بزند کسی که میخواهد قانون اساسی را تغییر بدهد کسیکه میخواهد تغییر رژیم بدهد این که نمیباید سند ثبتی بدهد ... ...ملاقاتها شد هفت نفرآقایان با نخستوزیر ملآقات کردند و مذاکره کردند موقعی که آقایان به دربار رفتند بنده هم بودم صحبتهایی شد بالاخره ریشههای اختلاف معلوم شد یکی از ریشههای اصلی اختلاف بین جناب آقای دکتر مصدق و دربار نه بین دربار وجناب آقای دکتر مصدق یکی از ریشههای اصلی اختلاف این بودهاست که آقای دکتر مصدق مخالف تقسیم املاک هستند یعنی این راهی را که شاه پیدا کردند یا اینکه بایشان پیشنهاد کردند که بیایند املاکشان را تقسیم کنند بدهند به رعایا (میراشرافی - برای احمدآباد است) منحصر به احمدآباد نیست این البته برای یکعدهای ناگواراست ... ...بهرحال مالکین بزرگ گردن کلفت و جناب آقای دکتر مصدقالسلطنه با تقسیم املاک شاه مخالف بودند ولی یک طبقه دیگری هم بودند که با این تقسیم مخالف بودند و آن کمونیستها بودند نه آن کمونیستهای پابرهنه بدبختی که خودش را به کشتن میدهد و نمیداند چکار میکند مقصودم اینهانیست آن سران قوم آن گردانندگان کار برای اینکه آنها خوب درک میکنند که اگردر یک دهی رعیت شکمش سیرشود و زندگیش راحت شود اگر کسی رفت و تبلیغ کمونیستی کرد با اردنگ بیرونش میکنند این را به تجربه میدانند اینها تمام سیاستشان تمام تاکتیک و استراتژیشان و تمام کارشان این است که این فقر کشاورزان ایران روز بروز بیشتر و بدتر بشود و اینجا من یک نکتهای را شاید برای آخرین دفعه خدمت آقایان عرض کنم اینکه تصور میکنید که بعضی از آقایان سرمایه دارها فکرمیکنند که اسلام جلوی کمونیسم را میگیرد اشتباه میکنند اسلام اگر عملی باشد جلوی کمونیسم را میگیرد... ...عرض کنم کمونیستها با این تقسیم املاک مخالفند دلیلش راهم میخواهید این دلیلش جز آن قرار بازپرس نبود توی روزنامه هایشان هست همانطوری که ابتدای ملی شدن صنعت نفط میگفتند این غلط است راجع باینهم مخالف هستند ما میبینیم مالکین بزرگ یکعده شان گردن کلفتها آن اشخاصیکه صلاح خودشان و صلاح مملکت را نمیفهمند و در راس همه اینها جناب آقای دکتر مصدق و کمونیستها این چهار دسته مخالف تقسیم املاک شاه هستند این رفراندم و سفراندم و تمام این بازیها و من توی رادیو میگویم و چه میکنم و اینها تمام برای این بود. کشیدند اینقدر کشیدند تا بالاخره شاه تسلیم شد همین که اداره املاک را واگذارکرد به دولت تمام این چیزها تمام شد ... ...املاک تسلیم دولت شد یعنی جناب آقای دکتر مصدق از این نگرانی که برای تقسیم املاک داشتند بیرون آمدند یکروز در کمیسیون بودجه نشسته بودیم جای همه آقایان خالی دیدیم که جناب آقای کاظمی مثل فرشته رحمت تشریف آوردند و با کمال گشاده رویی بودجه سازمان خدمات شاهنشاهی را برگرداندند و تمام شد معلوم شد کهای دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بودکه نمیخواستند املاک آن به آن صورت تقسیم بشود نه آقای دکتر مصدق این را میخواستند و نه گردن کلفتها نه هر گردن کلفتی آن گردن کلفتهای نفهم و نه توده ایها قضیه حل شد ... ...مقدمه که نوشته شده بود و آقایان و جناب آقای دکتر معظمی فرمودند که ما قبول داریم اگر میخواهید اضافه کنید نوشته شدهاست که ما رسیدگی کردیم چیزی نبود و بطوریکه عرض کردم این مواد نه چیزی اضافه میکند نه چیزی کم میکند ولی در قضاوت اینطور به نظر میرسد که با این مواد یا شاه را محکوم کردیم یعنی شاه تقصیرکار بودهاست ما رسیدگی کردیم ولی از لحاظ رو در بایستی و حفظ مقام سلطنت بروی خودمان نیاوردیم ولی اگر این (ولی) یک (ولی) دیگر هم دنباله اش راجع باختیارات بود این همان مطلبی بود که بنده عرض کردم ولی چون آنوقت حاضرنشدند و آن قسمت سلب اختیارات را حذف کردند باینصورت رای باین موضوع جنبه مخالفت یعنی جنبه محکوم کردن شاه را دارد و علت اصراری که نه تنها این آقایان دارند آقایان که البته باید اصرارداشته باشند و اصراری که توده ایها دارند از این جهت است کمونیستها یک اصرار فوق العادهای برای تصویب این طرح دارند گو اینکه بازپرس اصلاح شده جناب آقای دکتر مصدق قرار صادرکرد که کمونیستها اشتراکی نیستند و توده ایها طرفدار قانون اساسی هستند ... ...بهرحال هر چه از این قرارها صادربشود ماهیت توده ایها بر کسی پوشیده نیست و علاقهای که بقانون اساسی دارند برکسی پوشیده نیست کسانیکه به اصل قانون اساسی معتقد نیستند کتابها نوشتهاند مقاله هانوشتهاند باصلش معتمد نیستند حالا سنگهای ده منی برداشتند به سینه میزنند که (وا گزارش هشت نفر یا) چرا تصویب نمیکنید این گزارش را؟ این خائنین این جاسوسان این ماکدارها اینها نمیخواهند این گزارش راجع به چهار اصل قانون اساسی تصویب بشود جناب آقای میلانی جنابعالی که این همه راجع به اسلام میفرمایید این را من خواهش میکنم که امشب بروید فکر کنید ببینید چرا توده ایها دلشان میخواهد این گزارش تصویب بشود اگر غیر از تضعیف مقام سلطنت است مرا روشن بفرمایید ... ...یک مطلبی هم که اینجا یادداشت نشده بود و فراموش کردم بگویم موضوع سیاست دولت است در موارد مختلف که یکی از دوستان تذکر دادند گاهی موازنه منفی میشود گاهی موازنه مثبت داریم خیلی تماشایی است یعنی یک وقتی توده ایها را میگیرند و چند تا انگلیسی را هم میگیرند مثل آن شاهرخ و ناوارا بعد توده ایها را ول میکنند و آنها را هم مرخصشان میکنند این از لحاظ موازنه مثبتی که دولت دارد..."[۸۰] ۷ خرداد ۱۳۳۲ میراشرافی نماینده مجلس شورای ملی در سخنان خود سیاست مصدق و دولتش را بر همه آشکار کرد وی گفت "...موضوعش مربوط به همان گزارش هیئت ۸ نفری است که بطور اختصارعرض میکنم. چون موضوع گزارش هیئت هشت نفری و لجاجت فطری اولیای امور دولت کار را بیک ائتلاف علنی میان حکومت حاضر و دست نشاندگان کرملین یعنی حزب کمونیست توده کشانیده بنده امروز که تصویب این گزارش علیرغم مبارزات ماباین مرحله رسیده[۸۱] ناچارم پرده را بالا بزنم و از پشت این تریبون قانون گذاری ملت ایران را به شهادت بگیرم و بگویم جناب آقای محمد مصدقالسلطنه جناب آقای مهندس رضوی رئیس فراکسیون موسوم به نهضت ملی و جنابان آقای اعضای فراکسیون طرفدار دولت جناب آقای خسروخان قشقایی دائر مدار نهضت جنوب نهضتی که مدعی بودند برای جلوگیری از جدایی آذربایجان بوجودآمد(خسروقشقایی –شما آنوقت از مادفاع میکردید) جنابان آقایان وابسته به حزب ایران امضا کنندگان ائتلاف نامه باحکومت تجزیه طلب پیشهوری و تمام کسانی که بهراسم و عنوان دانسته یاندانسته فهمیده یا نفهمیده شانههای خود را چوب بستهای حکومت کمونیستی دست نشانده آینده قراردادهاند باتمام کسانی که با اعمال و کردار خود بامیدی جاده صاف کنم سلطه جابرانه و ظالمانه کمونیسم برمملکت شدهاند بایدباین حکم قطعی تاریخ گردن بگذارند که حکومت بلشویکی هرگز به جاده صاف کنها و چوب بستهای قدرت خودرحم نخواهدکرد. آقایان اگر آنروزیکه (خدا کند ما نبینیم) کمونیسم براین مملکت مسلط شود و با این اعمال و اصرار شما درسقوط مملکت ایران لگدکوب چکمه خارجی گردد ما ضرر نخواهیم کرد زیرا ما برای حفظ استقلال خود تفنگ بدست میگیریم و باکمال سربلندی میجنگیم آن دقیقه که احساس نمودیم قدرت از ما سلب شده و باید سرنوشت ابدی را استقبال کنیم مثل تمام قهرمانان تاریخ مثل همه کسانی که در طی دو جنگ در برابر تجاوز در قبال نفوذ زور و استعمار در لهستان در چکوسلواکی در رومانی تا آخرین نفس جنگیدند پیکارمیکنیم و بعد باکمال افتخار در راه وطن خود در راه هدف خود کشته میشویم آنهایی که در اروپا در راه نجات وطن کشته شدند خونشان از مارنگین تر نبود اما شما آقایان شما جناب آقای مصدقالسلطنه و شما آقایان فراکسیون طرفدار دولت بدانید که بشما رحم نخواهندکرد کمونیسم همیشه جاده صاف کن هارانابود خواهدکرد آگاه باشید اگر درادامه و سیراین راه غلط اصرار کردیداین شما و این ملت شاهداست آن روزبه شما رحم نخواهندکرد آنروز اگر عده شما زیاد باشد همه را کمونیستها و قشون اجنبی جلو مسلسل میگذارد وگرنه تیرهای چراغ برق میدان بهارستان یکایک در انتظار شما خواهدبود این سرنوشتی است که تمام چوب بستهای کمونیستی در تمام کشورهای پشت پرده آهنین بدان دچارشدند این سرنوشت گزیر ناپذیراست این گزارش هیئت هشت نفری همانطوری که در جلسه گذشته گفتم مطلب مهم نبود لیکن همان دستهایی که در اطراف اطاق دربسته جناب آقای مصدقالسلطنه برای سقوط مملکت کارمیکندآنرا به مرحله مبارزه با رژیم مملکت کشانیده موضوع تصویب این گزارش را آن دستهایی که به مرحله سقوط مملکت کشانید که قبل از روز ۹ اسفند نقشه ایجاد حوادثی را کشیده بود همان دستهایی که روز بعد از سی ام تیر و تشکیل مجدد کابینه بپاس خدماتی که حزب کمونیست توده برای زمامداری مجددآقای مصدقالسلطنه متحمل شد. دو وزیر از حزب توده به دولت تحمیل گردید چه کسی در این مجلس هست که بتواند بگوید جناب آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ و بردار سرهنگ آذرا فسر تجزیه طلب پیشهوری وزیر منتسب به حزب توده نیست چه کسی میتواند منکر عضویت جناب آقای وزیر محترم دادگستری در کمیته صلح حزب توده و جمعیت مبارزه با استعمار حزب کمونیست تودهای باشد موضوع لجاجت بر سر تصویب این گزارش را همان دستهایی به مرحله سقوط مملکت کشانیده که از دیماه سال گذشته با سازش و بند و بست با مقامات شوروی بامید اینکه ایران جمهوری بشود و بعضیها را به ریاست جمهوری بشود و بعضیها را به ریاست جمهوری برسانند پرونده آزادساختن سران فراری و خائن حزب کمونیست توده را بجریان انداختند..."[۸۲]
۸ خرداد ۱۳۳۲ مصدق اعلام کرد که مجلس به دولت توهین کرده و تکلیفش را با این دولت یک سره میکند بنابراین رفراندومی برای انحلال مجلس شورای ملی برقرار خواهد کرد.
۱۷ خرداد ۱۳۳۲ قناتآبادی در سخنان خود در مجلس شورای ملی گفت:...اگر واقعا کاسهای زیر نیم کاسه نیست اگر واقعا برای این مملکت خوابی ندیدهاید اگر واقعاهمینطور که مقدمات امر فراهم است واشکاراست و سازشی که قوای بلشویکها بادولت میکنداین مملکت را یک مملکت بلشویکی نمیخواهید بکنید (افشارصادقی - نمونهاش مهاباد است) اگر واقعا بدین و مملکت علاقهمندید بیایید تمام موارد تمام مفاهیم قانون اساسی را اجراکنید من آن روزی که به آقای دکتر مصدق ارادت داشتم هنوز عملا این قول خودشان را تکذیب نکرده بودند صراحتا میفرمایند که هیچ مجلسی حق ندارد بهیچ دولتی اختیارات بدهد این یک مورد از نطق جناب ایشان است که در ادوار مختلفه پارلمانی علیه دادن اختیارات بدولتها ما بدست آوردیم چندین موارد مختلف هست که ایشان نطق کردهاند این عین نطق ایشان است که ما از صورتجلسه استنساخ کردیم و بعرض نمایندگان محترم ملت و مردم این مملکت میرسانیم واقعا اگر آنروزی که آقای دکتر مصدق این نطق را کرده بود بجرم مخالفت با اختیارات بایشان میگفتند جاسوسی، کسی قبول میکرد حالا چه شدهاست که آنهایی که با اختیارات باقلدری و دیکتاتوری مخالفت میکنند ارگانهای آقای دکتر مصدق باید باینها بگویند جاسوس این نیست مگر اینکه برای این مملکت و برای مردم این مملکت خواب وحشتناکی دیدهاند ...که یک نقشهای برای همه چیز این مملکت طرح کردهاند و این مطلبی که در پیرامونش موضوع تغییر رژیم مطرح شدهاست با یک موافق صحبت کردن و با یک مخالف صحبت کردن این مطالب مطالعه نشده ما که خودمان میدانیم این آقایان شوخی میکنند میفرمایند که ما میخواهیم حافظ قانون اساسی باشیم و قانون اساسی را بمعنای واقعیش اجراکنیم خود جناب آقای دکتر مصدق اختیاردادن بهر دولت را بر خلاف قانون اساسی دانستهاست واین عمل را خودشان کردهاند و خود ایشان هم برخلاف خواستهاند پس موضوع حفظ قانون اساسی و حفظ مفاهیم قانون اساسی نیست یک موضوع دیگری در کاراست که خرده خرده پرده دارد کنار میرود و آشکارمیشود.[۸۳]
دکتر بقائی نیز در سخنان خود این روز در مجلس شورای ملی چنین گفت : "...این مسئله بقدری بزرگ است که شما میخواهید برای یکسال دیگر اختیار جان و مال مردم را بیک دولت واگذار نمایید که خودش قانون وضع کند و خودش اجرا کند ... چون بموجب اصل ۲۷ متمم قانون اساسی قوای مملکت به سه شعبه تجزیه میشود قوه مقننه قوه قضاییه قوه اجراییه وضع قانون که عبارت از قواعد واحکامی است که هیئت تقنینیه برای حفظ انتظامات جامعه تصویب میکند از وظایف خود مقننهاست چون بموجب اصل ۲۸ متمم قانون اساسی قوای ثلاثه مذکور همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل خواهدبود لذا قوه تقنینیه نمیتواند انجام این وظیفه را بعهده یکی از قوای دیگر واگذارنماید که هم واضع قانون باشد و هم قانون را تطبیق نماید.[۸۴]
۲۰ خرداد ۱۳۳۲ موافقتنامه اقتصادی میان ایران و شوروی به امضای سادچیکف و نماینده دولت به امضا رسید.
۸ تیر ۱۳۳۲ مولوتف وزیر امور خارجه شوروی در پیامی که به وسیله آراسته سفیر ایران در مسکو برای نخستوزیر مصدق فرستاد ابراز گرایش به از میان برداشتن اختلافات ایران و شوروی است.
۱۰ تیر ۱۳۳۲ انتخابات هیات رئیسه مجلس شورای ملی انجام یافت و دکتر عبدالله معظمی به ریاست مجلس برگزیده شد.
۱۵ تیر ۱۳۳۲ درخواست استیضاح محمد مصدق و دولت وی به مجلس شورای ملی داده شد که از سوی دکتر معظمی خوانده شد:... چون طبق اطلاعات موثقی که بدست آمدهاست و قرائن و مدارک موجود دستگاههای انتظامی و مامورین کشف قتل فجیع رئیس سابق شهربانی و تعقیب مرتکبین و محرکین آن درمورد متهمین پرونده مربوطه به منظور اخذ اعترافات و اقاریر معین و خلاف واقع و کتمان حقایقی که مامور کشف آنها بودهاند مرتکب زجر و آزار و شکنجه متهمین گردیدهاند، و چون توسل به وسائل مذکور طبق قوانین جاریه کشوری جرم و قابل تعقیب میباشد و با وجود اعلام جرمی که اکنون بیش از دو ماه است توسط دو تن از نمایندگان محترم مجلس شورای ملی بهعمل آمدهاست مقامات دادگستری برای تعقیب مرتکبین و مجازات آنان اقدام موثری بهعمل نیاوردهاند، و چون استقرار اصول دادگستری و کشف جرائم و تحقیق بر زجر و آزار و شکنجه متهمین نه تنها جرم مسلم برعلیه نفس و مصونیتهای فردی میباشد بلکه اساس امنیت و مصونیت اجتماعی و قضایی و فردی را که اصول قانون اساسی حق مسلم افراد شناختهاست و حیثیت و ناموس و شرافت افراد را مورد تجاوز قرارداده و اصل آزادی و حقوق افراد در مقابل دستگاه حاکمه و بالنتیجه حکومت مشروطه مردم بر مردم را به خطر میاندازد بدینوسیله شخص جناب آقای دکتر مصدق را از لحاظ سمت وزارت دفاع ملی و ریاست فائقه بر دستگاههای انتظامی و جناب آقای لطفی وزیر دادگستری را از لحاظ تصدی وزارت دادگستری و جناب آقای دکتر صدیقی وزیر کشور را ازلحاظ ریاست فائقه بر دستگاه شهربانی که یک عده از مرتکبین شکنجه از کارمندان آن وزارتخانه بودهاند و همچنین شخص آقای دکتر مصدق را از لحاظ ریاست وزراء و وزاری دولت ایشان را از لحاظ مسئولیت مشترک وزراء استیضاح مینمایم، خواهشمندم طبق مقررات آئیننامه دستور فرمایند هرچه زودتر دولت برای پاسخ استیضاح اینجانب در مجلس حاضرشود با تقدیم احترامات فائقه، علی زهری.[۸۵]
۱۹ تیر ۱۳۳۲ مصدق اعلام کرد که چون در مجلس به دولت توهین شده، دولت ناچار است درباره مجلس رفراندوم کند و تکلیف خود را با این مجلس یکسره کند.
۲۲ تیر ۱۳۳۲ دکتر معظمی رئیس مجلس شورای ملی در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و اعلیحضرت در تصویب لایحهها و قوانینی که به سود مملکت و رفاه مردم است اوامری صادر کردند.
۲۳ تیر ۱۳۳۲ سادچیکف سفیر کبیر شوروی به پیشگاه شاهنشاه بار یافت و اعلیحضرت بر حل مسایل اختلافات مرزی و تجاوزات مرزی ایران و شوروی تاکید فرمودند. در همین روز پنجاه نفر از نمایندگان فراکسیون جبهه ملی با تبانی و قرار پنهانی با دولت از نمایندگی مجلس کناره گرفتند تا بدینوسیله اکثریت برای تشکیل نشستهای دیگر بدست نیاید.
۲۴ تیر ۱۳۳۲ مدیر عامل سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و درباره گزینش نوین هیات مدیره سازمان که ماموریتشان رو به پایان است گزارش داد.
۲۵ تیر ۱۳۳۲ علی اصغر حکمت رئیس هیات فرهنگی فرستاده ایران به شوروی به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شد و درباره هیات فرهنگی ایران گزارش خود را داد. نصرالله انتظام رئیس هیات نمایندگی ایران در دوره پیشین مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در این روز به پیشگاه شاهنشاه باریافت و گزارش مسافرت خود را به کشورهای امریکا و اروپا داد.
۳۰ تیر ۱۳۳۲ سالروز برکناری قوام و به قدرت رسیدن محمد مصدق، حزب توده تظاهرات بزرگی در تهران به پا کرد که لرزه بر اندام سران کشور و جهان بینالملل انداخت .
۵ امرداد ۱۳۳۲ محمد مصدق در رادیو درباره وضع نابسامان مجلس شورای ملی سخن گفت و اعلام کرد که برای انحلال مجلس رفراندوم برگزار خواهد کرد و از مردم دیدگاهشان را درباره انحلال مجلس خواهد خواست.
۸ امرداد ۱۳۳۲ نمایندگان اقلیت مجلس شورای ملی علیه تصمیمات مصدق نخستوزیر درباره رفراندوم اعلام جرم کردند.
۱۰ امرداد ۱۳۳۲ اناتولی لاورنتیف [۸۶]سفیر نوین اتحاد جماهیر شوروی به پیشگاه شاهنشاه در دربار شرفیاب شد و استوارنامه خود را تقدیم داشت. لاورنتیف در سال ۱۹۴۸ سفیر شوروی در چکسلواکی بود، وی به قدرت رسیدن کمونیستها و سرنگونی دکتر ادوارد بنش پرزیدنت چکسلواکی را سازمان داد. دکتر بنش مانند مصدق در ایران یک حکومت جبهه ملی برقرار کرد. با اعتصابها و تظاهرات همگانی، حزب کمونیست دکتر بنش را وادار کرد تنها وزیران کمونیست در کابینهاش برگزیند. سپس استالین ممنوع کرد که دکتر بنش کمک فنی و اقتصادی از امریکا دریافت کند، همزمان با این جریان در چکسلواکی، در ۲۹ تیر ۱۳۳۲ حزب توده از مصدق خواست که همه قراردادهای اقتصادی و نظامی با امریکا لغو و رابطه با امریکا گسسته شود. ۱۷ خرداد ۱۳۳۲ دکتر بنش را وادار کردند که یک قانون اساسی کمونیستی امضا کند، دکتر بنبش قانون اساسی کمونیستی را امضا نکرد و از ریاست جمهوری کنارهگرفت. محمد مصدق نیز یک هیات هشت نفری راه انداخت که تفسیر نوینی از قانون اساسی مشروطه بکنند. لاورنتیف که تجربه به قدرت رساندن کمونیستها در چکسلواکی را با پیروزی انجام داده بود، اکنون در این زمان به ایران آمد که تجربه خود را در اختیار دولت مصدق قراردهد. در همین روز نشستی در خانه آیتالله کاشانی شب هنگام با ترکیدن بمبی بهم خورد و مخالفان و موافقان دولت و آیتالله کاشانی با سنگ و چوب به جان یکدیگر افتادند و در این ماجرا یک نفر کشته و بسیاری به سختی زخمی شدند.
۱۱ امرداد ۱۳۳۲ عبدالله معظمی رئیس مجلس شورای ملی در بیانیهای از ریاست و نمایندگی مجلس شورای ملی کناره گرفت.
۱۲ امرداد ۱۳۳۲ بنا به تصمیم دولت محمد مصدق، همهپرسی برای انحلال مجلس شورای ملی در تهران انجام شد. همهپرسی در شهرستانها به روز ۱۹ امرداد فرافکنده شد.
۱۳ امرداد ۱۳۳۲ شاهنشاه به مناسبت جشن مشروطیت در بیانیه رادیویی به ملت ایران گفتند: "ملت ایران در راه مشروطیت و آزادی از نثار خون خود دریغ نورزید. از این رو برای حفظ این آزادی و مشروطیت نباید از هیچگونه تلاش و کوشش و فداکاری خودداری کنید."
۱۷ امرداد ۱۳۳۲ ابوالحسن حائریزاده نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشت و در آن از سازمان ملل درخواست کمک برای نجات ایران کرد[۸۷]. ".. محمد مصدق که به موجب رأی مجلس شورای ملی ایران به نخستوزیری انتخاب شده بود در تاریخ ۱۷ خردادماه ۱۳۳۲ طبق اختیاری که در قانون اساسی ایران به مجلس داده شده به اتهام ایراد شکنجه و آزار بدنی زندانیان و پایمال ساختن اعلامیهٔ حقوق بشر مورد استیضاح قرار گرفته و برای جوابگویی به مجلس خوانده شد ولی نامبرده چون احساس نمود که در مجلس شورای ملی فاقد اکثریّت است، برخلاف قانون اساسی ایران از حضور در مجلس استنکاف و اعلام داشت که پارلمان را منحل خواهد نمود و برای اجرای مقصود خود و جلوگیری از قیام ملت، مخالفان سیاسی خود را دستگیر و زندانی نمود و مطبوعات آزاد را توقیف و مدیران آنها را تبعید ساخت[۸۸] و، در حالی که هیچگونه آزادی عقیده و عمل برای هیچکس وجود نداشت، در سایهٔ قدرت حکومت پلیسی و نظامی، با کمک حزب کمونیست (توده) و تمام وسائل دولتی، به مفتضحترین صورتی اقدام به رفراندم عجیبی نموده و کیسههای رأی را مانند کشورهای دیکتاتوری دیگر به نفع خود پرساخت و اکنون قصد دارد به اتکای این عمل خلاف قانون اساسی ایران یک رژیم خشن دیکتاتوری کمونیستی را بر ملت وطنپرست ایران مسلط سازد..."
۱۸ امرداد ۱۳۳۲ لاورنتیف با محمد مصدق توافق کردند که یک گروه نمایندگی از مسکو به ایران بیایند و درباره پشتیبانی اقتصادی ایران گفتگو کنند و هم چنین پیشنهاد کرد که ۱۱ تن طلای ایران که دولت شوروی هنوز پس نداده بود به ایران بازگردانده شود.[۸۹]
۱۹ امرداد ۱۳۳۲ به هنگام همهپرسی در شهرستانها برای انحلال مجلس شورای ملی، تظاهرات گستردهای علیه قانونشکنی دولت و کوشش برای بستن مرکز قانونگذاری در بیشتر شهرها روی داد که بر اثر آن بسیاری کشته و زخمی شدند. در همین روز حسین فاطمی وزیر امور خارجه اعلام کرد که دو دولت ایران و شوروی برای پایدار کردن روابط دوستانه بین دو کشور توافق کردند که نمایندگان ایران و شوروی برای از میان برداشتن همه ناهمگونیهای موجود، در تهران نشستی برگزار کنند و به مسائل مورد علاقه رسیدگی کنند.
۲۰ امرداد ۱۳۳۲ شاهنشاه با هواپیمای ویژه به رامسر پرواز کردند.
۲۲ امرداد ۱۳۳۲ شاهنشاه برای پایان دادن به وضع هراسانگیز و آشفته کشور، فرمان عزل مصدق و فرمان نخستوزیری سرلشکر زاهدی را توشیح فرمودند و مقرر شد که سرهنگ نصیری رئیس گارد شاهنشاهی حکمهای عزل مصدق و نخستوزیری سرلشکر زاهدی را ابلاغ کند. در همین روز نخستین نشست مشترک نمایندگان ایران و شوروی برای از میان بردن اختلافهای میان دو کشور، در کاخ وزارت امور خارجه برقرار شد.
۲۳ امرداد ۱۳۳۲ محمد مصدق در پیامی از رادیو تهران گفت که سرانجام رفراندوم انحلال مجلس هفدهم است. به دستور مصدق شمار تانکهای نگهبان کاخ سعدآباد به چهار کاهش یافت و دوازده تانک به پاسداری از خانه مصدق پرداختند.
کودتای ۲۵ امرداد ماه از سوی محمد مصدق خائن
از ساعت شش بامداد گروه گروه مردم به خیابانها ریختند و قیام مردم شاهدوست و میهنپرست پایتخت علیه حکومت مصدق آغاز شد. در این رستاخیز همه طبقههای مردم، کارگران، پیشهوران، کشاورزان، دانشجویان و هم چنین سربازان و پاسبانان، گارد شاهنشاهی و زنان شرکت داشتند. مردم میهنپرست مرکز فرستنده رادیو را اشغال کردند و سپس به مرکزهای حساس شهر و ادارههای دولتی هجوم بردند و سازمانهای دولتی را یکی پس از دیگری به اشغال خود درآوردند. اداره رادیو را مردم اشغال کردند و با نواختن سرود شاهنشاهی پیروزی مردم را به آگاهی رساندند سپس صدای میراشرافی و پیراسته نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی از رادیو شنیده شد. این دو تن ماهیت مصدق و دولت مصدق و هدف آنها یعنی ایران را به دست شوروی سپردن را برای مردم روشن ساختند و از مردم خواستند که همه به خیابانها بریزند و این دولت خائن را براندازند. گروهی از مردم نیز به زندانهای ساخته شده به دستور مصدق یورش بردند. شماری از مردم کشته شدند ولی توانستند بیگناهانی که به دست مصدق به زندان انداخته شده بودند آزاد سازند. دانشجویان دانشکده افسری و دانش آموزان، سربازان و پلیس با همراهی مردم کوچه و بازار به اشغال مرکزهای گوناگون پرداختند. چند دسته از مردم نیز به سوی خانه مصدق که به وسیله تانکها پاسداری میشد یورش برده و با وجود شلیک گلوله پاسداران خانه مصدق و کشته شدن شماری از افراد غیرنظامی با چوب و سنگ به حملههای خود ادامه دادند. ساعت پنج پس از نیمروز شماری از تانکهایی که سرنشینان آنها علیه دولت مصدق به پا خاسته بودند با مردم همراه شدند و به سوی خانه مصدق هجوم بردند و با شلیک توپ و رگبار مسلسل به مقاومت پاسداران خانه مصدق پایان دادند. مصدق نیز از دیوار ویران شده خانهاش به خانه همسایه پرید و فرار کرد.
وزیر کشور مصدق دکتر غلامحسین صدیقی صبح روز چهارشنبه ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ نزدیک به ساعت هفت به خانه مصدق رفت در آنجا تیمسار تقی ریاحی رئیس ستاد ارتش و سرکار سرهنگ حسینقلی اشرفی فرماندار نظامی نیز یودند. مصدق به صدیقی گقت چون شاه از کشور بیرون رفته است شورای سلطنتی با آرای همگانی و رفراندوم تشکیل دهیم. صدیقی گفت که این به تصویب هیات دولت نیاز دارد ولی مصدق گفت که به وزیران تلگراف بزنید این کار فوریت دارد. صدیقی به وزارت کشور میرود و تلگراف را آنگونه که با مصدق نوشته بود برای وزیران تلگراف میکند که پس از تصویب وزیران بیدرنگ به استانداران، فرمانداران و بخشداران فرستاده شود. به آگاهی صدیقی رساندند که در میدان سپه مردم "زنده باد شاه" ، "مرگ بر تودهای" و "برقرارباد سلطنت " میگویند و شعار علیه دولت میدهند و پاسبانان در دو کامیون شهربانی به مردم دست تکان میدهند. تیمسار ریاحی تلفنی به صدیقی گفت که مصدق خواسته است که تیمسار سرتیپ شاهنده رئیس شهربانی بشود، این تغییرات پیدر پی نشانگر پیوستن نیروهای شهربانی به مردم بود. باز هم به وزارت کشور و صدیقی خبر رسید که در چندین جای شهر دستههای دویست سیصد نفری مردم با همکاری افسران و سربازان و با کامیونهای ارتشی علیه مصدق و دولت مصدق به تظاهرات پرداختهاند. گروهی راهی تلگرافخانه و گروهی در برابر وزارت کشور و دادگستری و بازار گردآمدند. همه با فریاد "زنده باد شاه" در حرکت بودند. با پرسش وزیر کشور به فرمانداری نظامی که چرا جلوی تظاهرکنندگان را نمیگیرند پاسخ داده شد که "ما به سربازان خود اطمینان نداریم عدهای را که برای جلوگیری تظاهرات میفرستیم با آنها همراه میشوند". در این هنگام ساعت یازده شده بود مصدق به وزیر کشور زنگ زد که ریاست شهربانی کل کشور و فرمانداری نظامی به سرتیپ محمد دفتری برادرزاده و داماد وی دادهشود.
حمله به شهرداری - شهردار تهران دکتر سید محسن نصر به وزیر کشور آگاهی داد که مردم به شهرداری یورش آوردهاند و سربازان کاری نمیکنند. ساعت یک پس از نیمروز خبر داده شد که گروهی از مردم تلگرافخانه و مرکز تلفن کاریر را اشغال کردهاند و در شهربانی نیز کسی نیست. مصدق گفت به هر ترتیب که باشد مرکز بیسیم و اداره رادیو را نگهداری کنند زیرا اگر مردم به مرکز بیسیم و رادیو رخنه کنند کشور دچار تشنج و اختلال میشود.
حمله به وزارت کشور - صدیقی پس از ساعت اداری راهی خانه مصدق میشود و در خیابان کاخ جلوی ماشین اداری وی گرفته شد و افسری به صدیقی گفت که میتواند پیاده به خانه نخستوزیر برود زیرا که خیابانها را بستهاند. نزدیک به خانه مصدق چند تانک و سرباز برای حفاظت خانه مصدق ایستاده بودند. صدیقی نزدیک ساعت سه بعد از ظهر به خانه مصدق میرسد و گروهی که همه در فکر بودند آنجا نشسته بودند. فاطمی وزیر خارجه نیز در خانه مصدق بود وی گفت از همه چیز مهمتر حفظ ایستگاه رادیو و بیسیم است. صدیقی میگوید که این کار سادهای نیست زیرا که افسران ارتش و شهربانی به مردم میپیوندند. فاطمی ابراز داشت که باید دید سرتیپ محمد دفتری برای پایان دادن به این جریان چه میکند. مهندس حسیبی ، مهندس سیداحمد رضوی و دکتر شایگان نیز در فکر بودند. در این هنگام صدای هیاهو و جنجال از رادیو برخاست که روشن شد مردم اداره رادیو را در اختیار خود گرفتهاند. سپس سرود شاهنشاهی چندین بار نواخته شد و بیانات میراشرافی و مهدی پیراسته نمایندگان مجلس شورای ملی شنیده شد که درباره ماهیت مصدق و دولت وی مردم را روشن کردند و درخواست کردند برای نجات کشور از کمونیست شدن به خیابانها بیایند. حال مصدق بهم خورد و به گریه سختی افتاد. سپس سخنان فرامرزی نماینده مجلس شورای ملی به گوش رسید. سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش تلفنی به آگاهی همه کسانی که در خانه مصدق بودند رساند که "مردم نقاط حساس شهر را گرفته و مرکز بیسیم را اشغال کردهاند خوب است که اعلامیه دستور ترک مقاومت صادر کنید" . فاطمی با خواهرزاده خود سعید فاطمی به خانه خود رفت. سرهنگ عزتالله ممتاز، فرمانده تیپ کوهستان که مامور نگهداری و پدافند از خانه مصدق بود وارد شد و به مصدق گفت که قوای مخالفین رو به افزایش است و وی تا پای جان خواهد ایستاد. در ساعت شانزده و چهل دقیقه، بار دیگر سرهنگ ممتاز وارد شد و گفت : "دو تانک شرمن زا که قویتر از تانکهای ماست در برابر کلانتری خیابان پهلوی را مخالفین [ مردم ] در اختیار گرفتهاند. پس از چند دقیقه سرتیپ فولادوند وارد شد و گفت که "با وضع فعلی، ادامه تیراندازی دو دسته نظامیان به یکدیگر بینتیجه است و موجب اتلاف نفوس میشود و برای جنابعالی و آقایان خطرات جانی دارد اعلامیهای صادر بفرمایید که مقاومت ترک بشود. از ساعتی پیش صدای شلیک گلوله پیوسته به گوش میرسید. مصدق گفت نه من اینجا میمانم، هرچه میخواهد بشود. سرتیپ فولادوند گفت که "من چه کاری بود که کردم، کاش این ماموریت را قبول نمیکردم" و دوباره درخواست اعلامیه ترک مقاومت را کرد. تا اینکه رضوی، شایگان، زیرکزاده اعلامیهای نوشتند که " جناب آقای دکتر مصدق خود را نخستوزیر قانونی میدانند حال که قوای انتظامی از اطاعت خارج شدهاند، ایشان و خانه ایشان بلادفاع اعلام میشود از تعرض به خانه معظمله خودداری شود." با وجود اعلامیه و ملافه سفید افراشته بربام خانه مصدق تیراندازیها ادامه داشت. مامورین نگهبان خانه مصدق در تیراندازی به مردم ۴۱ نفر را کشتند و ۷۵ تن را زخمی کردند که به بیمارستانهای شفا، شماره یک ارتش، بیمارستان شماره ۲، و غیره برده شدند. آمار و نام تیرخوردگان و کشتهشدگان در دسترس است.
به دنبال قیام مردم تهران در شهرهای رشت، اصفهان، کرمانشاه، شیراز، اهواز، و سایر شهرهای کشور مردم شاهدوست به پشتیبانی و هواخواهی شاهنشاه قیام و وفاداری خویش را به مقام سلطنت و آمادگی خود را برای جانبازی اعلام داشتند.
پس از دوازده ساعت زد و خورد خونین میان مردم به پاخاسته تهران با دولت مصدق سرانجام همه وزارتخانهها و ادارات دولتی و مرکزهای نظامی و سربازخانهها و پادگانها به دست مردم و شاهدوستان افتاد. محمد مصدق پس از اینکه مردم به خانهاش ریختند به خانه پهلویی که متعلق به خودش بود و در اجازه اداره اصل چهار بود پرید و فرار کرد. ولی کوتاهی پس از آن، به جرم خیانت به کشور دستگیر شد و اعضای جبهه ملی و تودهایها متواری و بیشتر آنها به جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) و یا شوروی پناهنده شدند و از آنجا دامنه پروپاگاندا و نوشتن کتابهای علیه ایران را آغازکرده و با بنیان کنفدراسیون دانشجویان در خارج از کشور، تیشه بر ریشههای فرهنگ، اقتصاد، آزادی و استقلال ایران زدند تا اینکه توانستند در سال ۱۳۵۷ شورش دیگری به راه بیاندازند. با ائتلاف جبهه ملی و توده و دیگر گروهکهای چپ با اسلامیون، روز ۲۲ بهمن را که محمدعلی شاه با جنبش و برپایی مردم تبریز، امضا کرد که "مملکت ایران مشروطه تام" است را روز پیروزی جمهوری اسلامی نام نهادند.
مصاحبه مطبوعاتی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران ۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ کوچی تازی
مصاحبه مطبوعاتی شاهنشاه آریامهر درباره رستاخیز ملت ایران در ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ و دستآوردهای پانزده سال انقلاب شاه و مردم ۲۶ امرداد ۱۳۵۷[۹۲]
متن کامل مصاحبه شاهنشاه آریامهر با نمایندگان وسایل ارتباط جمعی ایران
شاهنشاه آریامهر روز پنجشنبه گذشته (پریروز) نمایندگان وسایل ارتباط جمعی را در کاخ سعدآباد به حضور پذیرفتند و به سئوالهای آنان پاسخ گفتند.
شاهنشاه آریامهر در آغاز این جلسه فرمودند:
قبل از هر چیز از این موقعیت استفاده میکنم که راجع به بیست و هشتم امرداد صحبتهای سالیانه خودم را انجام دهم.
قبل از هر چیز درود به روان شهدای بیست و هشتم امرداد که اگر این فداکاری را آن روز نمیکردند، امروز برای همه روشن هست که ما چی بودیم.
ولی چون اطلاعات و وقایع نزد من محفوظ است، لازم است که چند چیز را گوشزد بکنم. دولت عاجز وقت که عملاً با تودهایها در هر جبههای همکاری میکرد روز بیست و پنجم امرداد که بر خلاف تمام اصول قانون اساسی ایران شروع به یاغی گری کرد و بطور واضحی ائتلاف آنها با تودهایها روشن شد.
اتفاقاً من تابستان آن سال در سعدآباد زندگی میکردم خبرهایی که میرسید، حکایت از نقشههایی میکرد که توسط تودهایها، کمونیستها طرح شده بود. برای حفظ این محل چهار تانک مأمور شده بود که حتماً قبل از وقایع بیست و پنجم امرداد تانکها برای حظ مقر آن دولت یاغی منتقل شدند. من خودم شخصاً در کلاردشت بودم و از دور ناظر جریانات.
همانطوری که در کتاب مأموریت برای وطنم نوشتهام، پس از تفکر زیاد آن موقع نقشهای کشیدیم که اگر فرمان قانونی پادشاه مشروطه ایران را دولت وقت اجرا نکند با ترک کشور مردم ایران را مختار به اتخاذ رویه مطابق میلشان بکنیم.
آن موقع شاید غیر از این چارهای نبود. یک عده میگفتند که چرا اینقدر صبر کردید، چرا قبلاً عمل نکردید ولی شاید جریانات آن زمان غیر از این اجازه نمیداد.
ملت ایران هم انتخاب خودش را کرد و با قیام مردم و پیوستن به قوای مسلح، آن بساط را بر هم زد.
در بیست و پنجم امرداد ۲۵۱۲ یا ۱۳۳۲ تعداد افسرهای تودهای و کمونیست ارتش ایران به ظاهر ۱۱۰ نفر بود، بعد که حکومت قانونی دو مرتبه برقرار شد و دسترسی پیدا کردیم به اسناد و مدارک تشکیلات نظامی حزب توده، این اطلاع کشف شد که تعداد آنها در آن روز به ۶۴۰ نفر میرسید.
کما اینکه از همان نوشتجات اطلاع به دست آمد که نقشه آنها این بود که دو هفته بعد خود آنها آن دولت پوشالی را سرنگون میکردند و اگر مردم قیام نمیکردند، آن روز ایران، ایرانستان میشد، کما اینکه امروز هم نقشه همین است.
ما باز اطلاعات زیادی داریم که بین خیلی از تظاهر کنندگان قبلاً تراکتهایی منتشر میشود با دستورهای صریح که هر کس چکار بکند. دستورات تمام مارکسیستی و کمونیستی است ولی همانطور که در مشدهد گفتند در موقع زیارت مرقد مطهر حضرت رضا (ع) این دفعه دیگر آن دفعه نیست. این دفعه من و میهن پرستان و نیروهای مسلح این مملکت اجازه چنین کاری را نخواهیم داد.
مقصود پر واضح است برای اینکه ایرانستان بشود، اساس، بر هم زدن و از بین بردن ارتش شاهنشاهی و نیروهای مسلح است.
قبل از بیست و هشتم امرداد ۲۵۱۲ تا بحال نیروهای مسلح ایران که تقریباً فاقد تجهیزات بودند و اگر بخواهم ارقام را بگویم قیاسش درست مثل قیاس چند رقمی است که در صحبتهایی که به مناسبت سالروز مشروطیت ایران کردم به همان اندازه برای شما تعجب آور خواهد بود.
امروز ارتش نیرومندی داریم. ۵ سال دیگر ارتش ایران در حدود خودش برای یک مملکت چهل میلیونی یکی از ارتشهای مهمی دنیا خواهد بود. با این دستگاه پر از عواطف میهنی و پر از عشق میهنی شوخی نمیشود کرد.
با وجود این ارتش، ایرانستان درست نمیشود. خیلی هم خلاصه به شما بگویم، قیام ۲۸ امرداد به من اجازه به چیزهایی را داد یکی، همانطور که می دانید ملی کردن به تمام معنی کلمه صنعت نفت ایران کما اینکه این صنعت به دست ایرانی و با دستور ایرانی به مرحلهای رسیده است که فکر میکنم زبانزد خاص و عام در خارج از ایران که هیچی در داخل ایران نیز به اهمیت آن پی بردهاند. حالا درآمدها به کجا رسیده و سطح زندگی مردم از چی به کجا رسیده اینها را میدانید تکرار نمیکنم.
دو مطلب است فقط گوشزد میکنم به اینکه آثار استعماری که در مملکت ما موجود بود یکی همین موضوع نفت بود که این دستگاه رسید به جایی که پیشنهاد فروش با پنجاه درصد تخفیف نفت کرد که باز این مطلب تکراری است ولی باید گفت نتیجه اش مآلاً از قرارداد (گلشائیان) از لحاظ مالی بدتر بود. بعد چون خرید نفت در جاهای دیگر برای کمپانیها راحت تر بود این است که مجبور شدند در چاههای نفت ایران را ببندند و برای دادن مواجب کارکنان شرکت نفت ایران همانهایی که با چاپ انتشار اسکناس با پشتوانه طلا مخالفت میکردند هم آنها سیصد میلیون تومان آن روز برای پرداخت حقوق بدون پشتوانه اسکناس چاپ کردند این آثار استعماری را ما به این طریقی که میبینید به بهترین وجهی که حتی دشمن اذعان دارد حل کردیم.