وقتی صحبت ازانتقادها از اسلام پیش می آید سریعا عده ای (از طرف مسلمین و یا آتئیست ها) صحبت از جنایات مسیحیت در قرون وسطی می کنند و می گویند چرا اکنون نسبت به آن انتقادی نمی کنید .
مساله بسیار ساده است . علت اینکه اکنون نسبت به اسلام انتقاد است و نسبت به مسیحیت نه چون مردمان فعلی در زمان حال زندگی می کنند نه در زمان گذشته . در همان عهد رنسانس که مخالفت ها علیه سیطره کلیسا بلند شد و مردمان بسیاری قیام کردند تا سیطره کلیسا را خاتمه دهند بزرگان مسیحیت به مانند مارتین لوتر خود فهمیدند که راه اشتباه است و باید برای نجات دین خود و باورهای خود دست از افراطی بازی بردارند و دست از سر زندگی و جان و مال ناموس مردم نیز بردارند . همین اصلاحات پیش آمده باعث شد که آبروی مسیحیت حفظ شود و حساسیت مردم نسبت آن کم شود و در واقع مخالفتی با آن به صورت عملی نباشد .
اکنون که در بسیاری از کشورها جنایاتی به اسم اسلام انجام می شود و کسانی که به عنوان بزرگان اسلام هستند یا سکوت می کنند یا خود در این جنایات نقشی دارند این بسیار طبیعی است که نوک تمامی انتقادات اکنون به سمت اسلام است چون هیچ نوع تغییر سیستماتیکی در این سیستم به وجود نیامده . در کشورهای مسلمان (به صورت اسمی) به مانند ایران هم که اسلام به عنوان یک دین بی آزار در آمده بود باز همین علمای اسلام بودند که دست همکاری به مارکسیست و عوامل اطلاعاتی غرب دادند تا نوع دیگر از اسلام را به مردم نشان دهند . یعنی خود خواستند که آبروی دینشان برود.
به هر روی طبق اصل سوم نیوتون هر کنشی مساوی واکنشی است و تا زمانی که اسلام هیچ نوع تغییر بنیادین درونش ایجاد نشده ، کشورهای مسلمان به جای صحبت از وحدت و از این صحبت های واهی که برای چیره شدن بر دنیای مدرن است به فکر ایجاد رنسانس درون خودشان نباشند و جدایی دین از نهاد دولت را نپذیرند مخالفت ها ادامه دارد چه بسا این مخالفت ها به قدری بالا بگیرد که با یک انقلاب های ملی تر و خشک به پای هم بسوزند و آن روز دیگر برای رفوروم و اصلاح بسیار دیر است .
مهدی میرقادری
01/17/2017