۱۳۹۰/۱۲/۰۴

تجارت نيست، صنعت نيست، ره نيست‌... اميدی جز به سردار سپه نيست


این شعر را ایرج میرزا شاعر روشن فکر در اواخر دوره قاجارها زمانی که کشور ایران رو به نابودی و بدبختی و گرسنگی فقر رفته بود برای سردار سپه یعنی رضا شاه بزرگ سرود. و چه جالب تاریخ تکرار میشود. اکنون هم همان شرایط هست .همان بدبختی و بیچارگی اواخر قاجار بر سر مردم ایران آمده و با وجود این همه قیام در این 33 سال همه با سرکوب رژیم مواجه شده و تنها امید ملت ایران به یک سردار سپه دیگر میتواند باشد که شاید آن سردار سپه نوه رضا شاه بزرگ یعنی شاهزاده رضا پهلوی است. 

اما اینبار اگر کشور نجات یافت جوانان ایران میدانند فریب هر آخوند و روشن فکر نمای دیگری را نخورند و کشور را به دست این دشمنان ایران ندهند.


شاید بتوان این شعر را به این صورت خواند 


تجارت نيست، صنعت نيست، ره نيست‌ 
امیدی جز به سرباز وطن نیست 
رضا شاه و آتاتورک

۱ نظر:

  1. آره ارواح کونت که هنوزنتونستی تاریخ انقضای ایناروببینی . این مملکت حالاحالاهامونده روی خوشی ببینه چون خرایی مثل شماهستید

    پاسخحذف

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...