۱۳۹۱/۱۰/۱۸

دروغی از شورشیان 57 درباره جهان پهلوی تختی که فاش شد

هر روز که از شورش ننگین 57 میگذرد دروغهای بیشتری از این شورش و خود شورشیان فاش میشود. یک دروغ بسیار بزرگ که در این چند سال سر زبان ها افتاده بود که جهان پهلوان تختی این استوره جوانمردی و پهلوانی وقتی میخواسته از شاه مدال بگیرد سرش را خم نکرده تا شاه خودش دستش را بالا برده و به او مدال داده است.

ولی اکنون بعد از گذشت این مدت فیلمی بیرون آمده از همان صحنه که جهان پهلوی تختی نه تنها سر خود را خم میکند بلکه به شاهنشاه هم تعظیم میکند. اصلا برای من سر خم کردن یا نکردن جهان پهلوان مهم نبود. برایم مهم این دروغی بود که شورشیان 57 میخواستند به خورد ما بدهند و تازه یک دروغ دیگر هم به آن دروغ اضافه کرده بودند که چون تختی سر را جلوی شاه خم نکرده شاه دستور کشتن او را به ساواک داده است. این عکس کمیاب را ببینید که جهان پهلوان تختی در کاخ شاه  به دیدار شاهنشاه رفته است


این هم فیلم گرفتن مدال تحتی از شاهنشاه آریامهر



روح تختی شاد و یاد و راه شاهنشاه عزیز ما جاودانه باد. من به نوبه خود از روح ایران پدر شاهنشاه آریامهر به خاطر دروغ گویی نسل پیشین پوزش میخواهم . پدر ما را ببخش

۱۶ نظر:

  1. دوست عزیز اینکه یکسری آدم دروغی گفتند و اشتباه هم کرده اند و هرگز هم قابل دفاع نیست به نظرم دلیلی بر آرزوی جاودانه بودن راه شاهنشاه نباید باشه. به هر حال شاه هم همان کسی بود که در دوره زمامداریش زندان و شکنجه و آدم کشی و زندانی کردن افراد به خاطر عقیده و ... وجود داشت حتی اگر همه اینها کمتر از این 33 سال هم بوده باز دلیلی بر چنین آرزویی نیست...

    پاسخحذف
  2. آیا پدر ما را خواهد بخشید ؟ نمی دانم .

    پاسخحذف
  3. خیلی‌ ممنون از این کلیپ. براستی دروغ دیگری از نسل دروغ گوی ۵۷ که این فاجعه را سر ما آوردند فاش شد. خاک بر سر آن "روشن فکران" قراضه و همیشه طلبکار. این کثافت‌ها را بایستی رسوا کرد.

    پاسخحذف
  4. شاه شکنجه وزندانی میکرد و آدم میکشت ؟؟خجالت بکش بدبخت.

    پاسخحذف
  5. مبارز نستوه عزیز
    مشکل رژیم کودتایی پهلوی با این چیزها حل نمیشود. هر چه باشد ان چیزی که رژیم پهلوی را غیر مشروع و در دادگاه افکار عمومی ایرانیان محکوم نمود، تعظیم کردن یا عدم تعظیم جهان پهلوان تختی نیست. مشکل شما کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢و تبانی با بیگانگان برای سرنگونی نخست وزیر دموکرات و منتخب ملت است که از بخت بدتان با وجود انبوهی از اسناد این خیانت تاریخی بر علیه ملت ایران قابل اثبات بوده و مستند به اسناد تاریخی بی شماری است. این تازه غیر از وجود میلیونها شاهد این کودتا است که هنوز هم که هنوز است زنده اند و میتوانند شهادت دهند.
    مشکل دیگر رژیم کودتایی پهلوی سرکوب احزاب و شخصیتها در کشور و زیر پا گذاشتن قانون اساسی کشور توسط شاهان پهلوی بود که این موارد هم قابل اثبات است و از آنجا که پلیس مخفی مخوف رژیم شاه، موسوم به ساواک، مستقیما زیر نظر شاه بود، دست شاه در تمامی شکنجه های اعمال شده توسط ساواک درگیر است.
    مشکل دیگر سردمداران این جریان بی ریشه و بیگانه ساخته، فرمانبرداری تا حد چاکری و استانبوسی در مقابل دول قدرتمند خارجی و مطامع ضد ایرانی آنها در عین بی اعتنایی توهین آمیز آنان به افکار عمومی ایرانیان است. از جمله به همین دلیل است که آقای رضا پهلوی که در چنین محیطی رشد کرده است، هرگز حاضر به پاسخگویی به افکار عمومی در مورد کودتای خائنانه ٢٨ مرداد در مقام مسئول دستگاه سلطنت پهلوی و ارائه پوزش بابت ان و هزارها مورد دیگر از خیانت دستگاه پهلوی و اجحاف ان نسبت به حقوق حقه ملت ایران نبوده است.

    پاسخحذف

  6. مملکت مال مردم است و تغییر سران و سردمداران و حتی رژیمها از حقوق مسلم مردم هر کشوری است. استفاده شما از کلمه "شورش" تنها نشان ذهنیت استبدادی شما پهلوی چیان را نشان میدهد که حقی برای مردم نبوده و مملکت را مثل اهالی ولایت فقیه ارث پدری خود میدانید.
    در ان کشور اگر کسی شورش کرده باشد، ان دستگاه خائن پهلوی و شاهان ان بودند که با سرپیچی از قانون اساسی مشروطه این خونبهای انقلاب مشروطه، دیکتاتوری وابسته ای را بر کشورمان حاکم کردند که با سرکوب آزادیخواهان، کودتا بر علیه نخست وزیر منتخب و قانونی کشور با تبانی با بیگانگان، تعطیلی احزاب مستقل و مسلط کردن دستگاه های سرکوب از جمله ساواک بر زندگی مردم و بال و پر دادن به ارتجاع آخوندی، زمینه فاشیسم مذهبی را در کشور فراهم آوردند و دست آخر با تقدیم دودستی ارتش به خمینی مطابق اوامر بیگانگان، دستگاه های سرکوب مردم را در اختیار عقب مانده ترین بخش جامعه گذاشتند تا با کمک ان به سرکوب جنبش مترقی مردم بپردازد.

    پاسخحذف

  7. مملکت مال مردم است و تغییر سران و سردمداران و حتی رژیمها از حقوق مسلم مردم هر کشوری است. استفاده شما از کلمه "شورش" تنها ذهنیت استبدادی شما پهلوی چیان را نشان میدهد که حقی برای مردم ایران قائل نبوده و مملکت را مثل اهالی ولایت فقیه ارث پدری خود میدانید. کسی که صاحب حق است که در صورت استفاده از حقوقش مرتکب "شورش" نشده است!

    در کشور ما اگر کسی شورش کرده باشد، ان دستگاه خائن پهلوی و شاهان ان بودند که با سرپیچی از قانون اساسی مشروطه این خونبهای انقلاب مشروطه، دیکتاتوری وابسته ای را بر کشورمان حاکم کردند که با سرکوب آزادیخواهان، کودتا بر علیه نخست وزیر منتخب و قانونی کشور با تبانی با بیگانگان، تعطیلی احزاب مستقل و مسلط کردن دستگاه های سرکوب از جمله ساواک بر زندگی مردم و بال و پر دادن به ارتجاع آخوندی، زمینه فاشیسم مذهبی را در کشور فراهم آوردند و دست آخر با تقدیم دودستی ارتش به خمینی مطابق اوامر بیگانگان، دستگاه های سرکوب مردم را در اختیار عقب مانده ترین بخش جامعه گذاشتند تا با کمک ان به سرکوب جنبش مترقی مردم بپردازد. حالا اگر هر یک از موارد فوق الذکر هم دروغ است، آنگاه میتوانید حرفی برای زدن داشته باشید، انهم نه به این عنوان که مردم شورش کرده اند، بلکه به این عنوان که رژیم پهلوی، رژیمی مشروع بود و سرنگونی ان ضرورتی نداشت و موارد فوق الذکر هم در مورد رژیم "پاک و پاکیزه"!!! پهلوی صدق نمینماید و لابد از "دروغ های" روشنفکران است. وگر نه کمی شرم هم خوب چیزی است و راه دوری نمیرود!

    پاسخحذف
  8. شورش شاهان پهلوی؟؟!!!

    نه‌ عزیز جون یا تاریخ را عوضی‌ خواندی یا تفاله این "روشنفکران" احمق را قر قره میکنی‌. کسی‌ که شورش کرد آن مصدق قآجآر السلطنه احمق بود که از موضوع نفت سؤ استفاده میکرد تا انتقام قآجآر ‌ها را از پهلوی‌ها بگیرد. تا کسی‌ هم حرفی‌ میزد و هوا را پس میددید زود میدوید زیر پتو قأیم میشد و خود را به مریضی میزد. بله او بود قوانین کشور به دلخواه خود نقض میکرد و بعد هم فرمان عزل خود را ندیده گرفت با توسل به نیروی نظامی از کار بر کنار شد. و اگر نه با زبان خوش کنار نمی‌‌رفت. حالا شما قر قره کنندگان اسمش را کودتای ۲۸ مرداد گذشته اید. نه جانم توسل به نیروی نظامی برای برکناری کسی‌ که فرمان عزل خود را ندیده می‌گیرد کودتا نیست.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه تاریخ را عوضی خواندم و نه آنرا از کسی قرقره میکنم. ان کسی که دارد تفاله های تبلیغات کودتاچیان آریامهری را قرقره میکند شما هستید. من به استناد اسناد معتبر تاریخی صحبت میکنم و نه ادعاهای یک مشت کودتاچی ورشکسته به تقصیر.
      مطابق قانون اساسی مشروطه، که شاه و پدرش آنرا همواره زیر پا میگذاشتند، شاه مشروطه مقامی تشریفاتی است و حق عزل نخست وزیر منتخب مردم را ندارد خوشبختانه قانون اساسی مشروطه هنوز موجود است و اصل چهل و هشتم ان (اگر اشتباه نکرده باشم) به صراحت میگوید که هیچیک از وزرا حق ندارند که به عذر حکم کتبی یا شفاهی شاه از مسولیت کناره گیری نماید. شما برغم تمامی ادعاهایی که میکنید هنوز نمیدانید مشروطه چیست و شاهی را هم که در ذهن دارید، شاه مطلقه و مستبد است که با انقلاب مشروطه ایران به زباله دان تاریخ پیوست.
      در هر حال سلسله پهلوی با کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ بر علیه حکومت مشروطه مستقر شد و با کودتای خائنانه ٢٨ مرداد تداوم یافت و در تمام مدت در مشغول فروش کشور به بیگانگان و ارائه انواع و خوش خدمتی به بیگانگان به همراه سرکوب مردم و جامعه مدنی ایران بود. رژیم پهلوی برای بقای خود، از هیچ خیانتی هم به ایران و ایرانی فروگذار نکرد، از اهدای نفت ایران به بیگانگان، انهم بر خلاف قانون ملی شدن صنعت نفت گرفته تا تجزیه استان بحرین از خاک کشور به امر بیگانگان و دست آخر هم تقدیم ارتش به خمینی به امر ژنرال هویزر آمریکایی برای سرکوب مردم.
      در مورد زیر پتو رفتن مصدق هم، تا آنجا که از تاریخ برمیاید، مصدق با قدرت از حق و حقوق ایران در دادگاه لاهه دفاع نمود و حق ایران را در مقابل زیاده خواهی های استعمار استیفا نمود. اما "در رفتن" چندین و چند باره "شاه شاهان"، "خدایگان روی زمین"، "وارث کوروش"، که به وعده بیداریش، لالایی برای کوروش میخواند، چه در جریان ملی شدن صنعت نفت و چه در جریان انقلاب ایران،عمق بزدلی و بی بتگی این نوکر حقیر استعمار را نشان میدهد. از همه مسخره تر گریه و زاری و محکوم کردن شرق و غرب دنیا بابت سرنگونیش بود، انهم برغم آنهمه گنده گوییهای مالیخولیایی سالهای قبلش، که به سران دول دنیا درس کشور داری میداد!!! البته پدرش هم از تناقض گویی کم نداشت. در حالیکه سالها جامعه مدنی ایران را به عنوان "نوکر روس و انگلیس" سرکوب میکرد، پس از تبعیدش به جزیره سنت موریس با نهایت خواری و خفت، و در اعتراض به تبعیدش، از انگلیسیها میپرسد که مگر ١٦ سال کشور را برایتان نگه نداشتم؟؟؟؟

      حذف

    2. "حالا شما قر قره کنندگان اسمش را کودتای ۲۸ مرداد گذشته اید. "

      اسمش را ما "کودتا" نگذاشته ایم. هم در اسناد سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس که این کودتا را انجام داده اند و هم در کتب تاریخی معتبر از قبیل کتاب پروفسور گازیوروسکی از واقعه ٢٨ مرداد به عنوان کودتا یاد شده است که با تعریف علوم سیاسی از "کودتا" هماهنگی دارد . یکی از مشکلات جامعه مدنی ایران با شما دم و دنبالچه های کودتا آنست که تصور میکنید که با مشتی ابله طرفید و میتوانید با مغلطه و سفسطه، صورت مساله اصلی را پاک کنید و مساله را، ولو بر خلاف شواهد و اسناد تاریخی، به صورت مورد نظر خودتان مطرح کنید.

      حذف
  9. من از آن چه این آقا یا خانوم "قر قره کنندگان" نام برده است زیاد راضی‌ نیستم. و زبان ایشان را نمی‌‌پسندم. ولی‌ من خودم "پهلوی چی‌" هستم یا هر چه می‌خواهید من را صدا کنید عیب ندارد ولی‌ برای "پهلوی چی‌" بودن خودم دلیل دارم. من در یک خانواده فقیر در آباده به دنیا آمدم. شما آقایان و خانم های "ضّد پهلوی" می‌دانید آباده کجاست؟ اصلا با تاریخ و جغرافیایی ایران اشنایی دارید؟ به هر حال به یمن آن چه که رژیم پهلوی فراهم کرده بود با به خرج دولت یعنی‌ پول نفت تحصیل کردم و درجه دکترا گرفتم، سال پیش از شما عزیزان به دنیا بیایید و یا دست چپ و راست خود را به شناسید. باز هم به یمن دولت پهلوی من در فرانسه یک دره تخصصی دیدم و مدرک گرفتم. وقتی‌ انقلاب شد به دستور همین آقای عبدالکریم سروش که تازگی‌ها بلبل زبانی می‌کند پاکسازی شدم و خانه نشین. آیا می‌دانید این‌ها را تصور کنید؟ وقتی‌ یک بی‌سواد برای شما و زندگی‌ و شغلی که شما برای آن یک عمر زحمت کشیدید تصمیم می‌گیرد می‌دانید چه؟ تعصب را کنار بگذارید و به درد دل‌ اشخاصی‌ چون من هم گوش دهید.

    زمان مصدق شما نبودید تا ببینید چه اوضاع خرابی‌ بود. مصدق با وجود جدیت در ملی‌ شدن نفت حال بحران عاجز ماند و متاسفانه به نصایح دوستان خود نیز گوش نمی‌‌داد. من کاری ندارم که آنچه اتفاق افتاد کودتا بود یا نه‌. ولی‌ وقتی‌ بر کنار شد شما نبودید تا ببنید خیلی‌ یعنی‌ از مردم ایران نفس راحتی‌ کشیدند. حدود سه سال صنعت نفت خوابیده بود و ما نمی‌‌نتوانستیم آن را به راه بیندازیم. خزانه دولت خالی‌ بود. آیا میتوانید این‌ها را تصور کنید؟ مردم عادی از سیاست سر در نمی‌‌آورند وقتی زندگی‌ سخت شد و حقوق‌ها عقب افتاد مردم از دست مصدق و وعده و وعید های او خسته شده بودند.

    از طرف دیگر باز هم شما نبودید تا ببینید که ارتش نیز از دست مصدق عصبانی بود. زیرا دخالت‌های او در ارتش و گماردن خویشا وندان و دوستانش در ارتش و ممنوع کردن سرود شاهنشاهی سلسله مرتب و انضباط در ارتش را به هم زده بود. حالا درست یا غلط طبق قانون شاه فرماندهٔ ارتش بود، ولی‌ دخالت‌های مصدق در ارتش دو دستگی ایجاد کرده بود. ارتشی‌ها عادت نداشتند تا از یک غیر نظامی دستور بگیرند. آیا در ارتش خدمت کرده‌اید تا ببنید سیستم ارتش بر چه پایه یی میچرخد؟ یکی‌ از دلایلی هم که ارتش بر علیه مصدق برخاست همین دخالت‌های مصدق بود.

    زمانی‌ که رضا پهلوی به دنیا یا آمد خدا را شکر کردیم. بله درست است مصدق احترام داشت ولی‌ کسی‌ دوران مصدق را نمیخواست.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست عزیز از پاسختان متشکرم. نکات زیر را در پاسخ به کامنت شما میاورم.

      ١- من خیلی از زبان این دوست پهلوی چی که از عبارت "قرقره کنندگان" استفاده کردند نگران نیستم. هر چه باشد اینان دم و دنبالچه های شعبان بی مخ، رمضان یخی، ناصر جیگرکی و ملکه اعتضادی و دیگر ارازل و اوباش و لمپنهای کودتاچی هستند. اینها حتی اگر به جای شوش و چاله خر کشی، به آمریکا و اروپا و حتی کره ماه و مریخ بروند، از لحاظ سطح فرهنگی، در حد همان مرشدها و استادانشان هستند. البته این نوع لمپنیسم تنها مختص نیروهای پایین دستی اینها نیست. زبان و ادبیات امثال داریوش همایون هم به همینگونه است. یادمان نرود که داریوش همایون از چماقداران حزب سومکا بود که تقریبا شبیه همان پیراهن قهوه ای های هیتلر بودند. اتفاقا یکی از مزایای اینگونه سخنان نشان دادن این مطلب به هموطنان، بالاخص هموطنان جوان است که این جماعت کمترین تغییری نکرده اند و اگر چنانچه قدرت بگیرند و به روزگار "طلایی !!!" پهلوی برگردند، کما فی السابق دمار از روزگار مردم در میاورند.

      ٢- من بسیار خوشحالم که سهم شما از کشور ثروتمند ایران نصیبتان گردید. قطعا هم خوش شانس بودید و هم پرکار. اما لازم به یاداوری است که بسیاری از هموطنان خوزستانیمان که بر روی دریای نفت زندگی میکنند از حداقلهای یک زندگی انسانی محرومند. اینهم تنها مختص به این رژیم نیست که صد البته وضعیت مردم را بطور کلی بدتر کرده است. حتی در خود پایتخت مناطقی مانند خاک سفید و گودهای مختلف را داریم که مردم در حلبی ها زندگی میکنند. این به برکت غارت بی امان نفت و دزدی و چپاول ثروتهای طبیعی این کشور است که در دو رژیم شیخ و شاه بی وقفه ادامه داشته است. اما بر خلاف شما، من تحصیلات عالی شما را مدیون پهلویها نمیدانم. کشور به نیروی تحصیلکرده نیاز داشته و آنها هم محض رضای خدا این کار را نکرده اند. نگاهی به کشورهای مجاور خودمان بیندازید تا ببینید که کشورهای عرب خلیج فارس چطور دانشجو به کشورهای غربی میفرستند. بنابر این اگر خاندان پهلوی پس از دزدی و غارت کشور، مقداری را هم صرف فرستادن چند دانشجوی کاری و باسواد کردند، خیلی هنر نکردند. سوال اصلا اینست که چرا شما و خانواده تان به عنوان ایرانی و ساکن یک کشور ثروتمند باید در فقر زندگی میکردید؟ صحبت سر اینست که اصلا فقر شما و امثال شما زیر سر دزدیهای شیخ و شاه است. اگر اینها اساسا احساس نیاز به فرستادن چند دانشجو کردند، این خود به علت انقلاب مشروطه و خواستهای مترقی ان بوده است. یادتان باشد که خود آخوندها هم دانشجو به خارج از کشور میفرستادند.

      حذف
    2. --------------------------------------------------------- قسمت دوم ----------------------------------------------
      ٣- حال میرسیم به صحبت فرصت طلبانی از قماش عبدالکریم سروش و دیگر میوه چینان انقلاب ضد سلطنتی ٥٧ که به برکت تسلیم ارتش سرکوبگر شاهنشاهی به خمینی، از لانه هایشان بیرون آمدند و از پاپ کاتولیک تر شدند. کسانی که مهندس بازرگان به تمسخر از آنان به عنوان "انقلابیون بعد از انقلاب" نام میبرد. این جماعت تیشه به ریشه خواستهای مترقی و دموکراتیک انقلاب مردم ایران زدند و نقش مهمی در سرکوب دانشجویان مبارز کشور، نابودی سیستم علمی کشور و خالی کردن دانشگاه ها از اساتید خبره داشتند. برای آنکه یکوقت تصور نکنید که این جماعت یکباره پس از انقلاب سر از زیر زمین دراوردند، خاطرنشان میکنم که آقای بهشتی تئوریسین جمهوری اسلامی خود امام جمعه ایران در هامبورگ آلمان در زمان شاه بود که همانطور که میدانید امامت جمعه پستی دولتی است. آقای باهنر هم در وزارت آموزش و پرورش آریامهری مشغول نوشتن کتب دینی برای شستشوی مغزی دانش آموزان بود. آقای سروش هم اگر اشتباه نکرده باشم در آنزمان از اعضای انجمنهای اسلامی بود که بیش از آنکه با شاه و رژیمش مشکل داشته باشند، با دانشجویان و مدل مو و لباسشان مشکل داشتند. ایراداتی هم که به رژیم شاه میگرفتند اغلب بسیار ارتجاعی و عقب مانده بودند. این جماعت به برکت سیاست شاه در سرکوب نیرهای سکولار و مترقی و تقویت آخوندها از اعماق خرابه های تاریخ به سطح آمدند و با زد و بند با نیروهای استعماری و به برکت جنگ سرد و سیاستهای دول غرب رشد کردند و کشور را در اختیار گرفتند. خلاصه آنکه آقای سروش و بطور کلی جریان استعماری اسلام سیاسی محصول رژیمی کودتایی و سرکوبگر بود و از آنجا که بهمین علت ریشه و پایگاهی در بین مردم نداشت، مجبور بود که بابت مشروعیت نداشته ملی، برای خود مشروعیت خدایی و مذهبی بتراشد که ما به ازای ان رشد نیروهای ارتجاعی و استعماری، از جمله آقای سروش بود.

      ٤- فرموده اید که زمان مصدق وضعیت خراب بود. صد در صد راست میگویید. اینرا میدانم و استعمار و ارتجاع را مسئول کارشکنی در ان دولت میدانم. البته اینهم تنها حرف من نیست. اسناد سازمان های سیا و اینتلیجنت سرویس نشان میدهند که چطور انگلستان و آمریکا پولهای کلانی را برای جنگ تبلیغاتی و کارشکنی در دولت دکتر مصدق و بی ثبات کردن دولت وی خرج میکردند. از استخدام مشتی قلم به مزد مثل جواهر کلام گرفته تا راه انداختن چاقوکشانی برهبری شعبان جعفری برای حمله به میتینگهای احزاب اپوزیسیون دولت مثل حزب توده. حتی به رییس شهربانی مصدق هم رحم نکردند و افشار طوس را هم ترور کردند. اینکه مردم دوران مصدق را نمیخواستند، حتی به فرض درستی، کمترین اعتباری برای کودتاچیان و کودتایشان نمیاورد، بالاخص که کودتاچیان خائن خود مسئول ان ناامنی ها بودند. ضمن اینکه اگر مردم ادامه دولت مصدق را نمیخواستند، پس چرا در رفراندم به دولت دکتر مصدق رای اعتماد دادند؟ اگر مردم ان دولت را نمیخواستند، چه نیازی به کودتا و وارد نمودن نظامیان برای سرکوب اعتراضات ضد شاهی بود؟ از ان مهمتر چرا با وجود نارضایی مردم، کودتاچیان صبر نکردند که با تشکیل مجلس بعدی دولت مصدق خلع شود.اصلا دولت مصدق که بیش از شش ما دیگر به عمرش باقی نمانده بود. چرایش آنستکه کودتاچیان میدانستند که نفت ایران به تدریج خریدار پیدا میکرد و تحریمها سبکتر میشد.و دولت مصدق میتوانست از زیر فشار تحریم نفت توسط دولتهای زیاده خواه آمریکا و انگلستان بیرون بیاید. هم اکنون اسناد نشان میدهند که ژاپن در آنزمان مترصد خرید نفت از ایران تحت تحریم بود. اینهم به معنای خلع ید دائم از استعمار و ارتجاع بود. خلاصه آنکه زمان به نفع استعمار و نوکرانش نبود و به همین دلیل هم بود که باید به سرعت کودتا میکردند.

      حذف
  10. آن چه این ناشناس محترم در مورد بحرین و تسلیم ارتش به خمینی نوشته به نظرم آشنا میاید. تصور می‌کنم ایشان باید همان شخصی‌ باشد که این مطلب را در جا دیگری نیز تکرار کرده است. برای اطلاع ایشان و دوستان باید بگویم که بر خلاف تصور ایشان موضوع بحرین این طور نبوده که شاه یک روز از خواب برخیزد و دستور به جدائی بحرین دهد. در سال ۱۹۶۸ که دولت انگلستان اعلام کرد که تا سال ۱۹۷۲ نیرو‌های خود را از خلیج فارس فرا میخواند موقعیت مناسبی پیش آمد تا ایران حاکمیت خود را در خلیج فارس اعمال کند. در آن زمان آمریکا در ویتنام گیر کرده بود و تمام توجه ش به آن جا بود. در خاورمیانه هم مصر به تازگی از اسرائیل شکست خفت باری خورده بود و نمی‌‌توانست موی دماغ ایران شود. از این رو طبق دستور شاه وزارت خارجه تحقیق وسیعی در مورد اوضاع خلیج فارس پس از خروج نیروهای انگلیسی انجام داد. طبق این تحقیقات به شاه اطلاع داده شد که بحرین را باید جدا شده تلقی‌ کرد. زیرا در حدود صد سالی‌ که انگلستان آن جا حاکم شده بود بحرین را به یک سرزمین عرب زبان تبدیل کرده بود. از این رو بازگشت بحرین به ایران میتوانست به جای سود مشکلات فراوانی‌ ایجاد کند. به عنوان مثال به دلیل نزدیکی‌ بسیار زیاد بحرین به خاک عربستان، بازگشت بحرین میتوانست موضوع مناقشه جدیدی بین ایران و کشور‌های عربی‌ شود. از آن گذشته گسترش زبان فارسی نیز می‌توانست واکنش منفی‌ مردم بحرین را بر انگیزد که این خود بهانه به دست کشور عربی‌ میداد تا هیاهو راه بیندازند. این موضوع چه بسا مردم عرب تبار خوزستان را هم تحریک میکرد. از این رو باز هم طبق پیشنهاد گروه تحقیق وزارت خارجه ایران به دنبال بازگشت جزیره‌‌های تنب و ابو موسی‌ رفت که تقریبا غیر مسکون بودند. و دیدیم همان طور هم شد.

    و اما در مورد تسلیم ارتش به خمینی که این جناب اشاره کردند یک تناقضی در گفته ایشان هست. یعنی‌ طبق گفته شما شاه نباید ارتش ر‌‌ به خمینی میداد و خود به سرکوب مردم ادامه میداد؟ پس اگر این طور است چه لزومی داشت که شاه ایران را ترک کند؟ به عرض شما برسانم که ژنرال هویزر معاون ژنرال هیگ فرماندهٔ نیرو‌های ناتو بود. مأموریت هویزر این بود که ارتش ایران را از انجام کودتا پس از خروج شاه باز دارد. ولی‌ ژنرال هیگ با این ماموریت و اصلا سیاست کارتر در مورد حمایت از خمینی مخالف بود. در نتیجه پس از اعزام هویزر به ایران، ژنرال هیگ به عنوان اعتراض از سمت خود استعفا کرد. به هر حال در مدت سه روز که هویزر بدون اطلاع شاه در ایران بود او در چند جلسه که با سران ارتش داشت به آن گفت که در صورت کودتا آمریکا از شما حمایت نخواهد کرد. علیرغم مخلفات سران ارتش، از آن جاییکه مقامات ارشد تر ارتش چون قره باقی‌ و فردوست تسلیم نظر کارتر شده بودند، ژنرال‌های زیر دست آنان چون رحیمی، خسروداد، و بدرعی کاری از دستشان نمی‌ آمد و قرار بر صبر کردن گذشتند. این را هم به اطلاع شما برسانم که در یکی از همان جلسات ژنرال‌های ایرانی‌ اعتراض کردند که منفعل کردن ارتش یعنی‌ چه؟ اگر عراق به خواهد از این اوضاع آشفته سؤ استفاده کند و حمله کند ما نمی‌‌توانی‌ دست روی دست بگذریم. در این جا بود که هویزر مشخصات آیت اله بهشتی‌ را به آن‌ها میدهد و میگوید تا بازگشت خمینی به ایران از این شخص دستور بگیرید نه شاه.

    خواهشی از شما دارم این است که دفعه آینده بدون مطالعه اظهار نظر نکنید. سیاست خیلی‌ پیچیده تر از آنست که با احساست به توان آن را فهمید یا با جمله‌های آتشین آن را توصیف کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها

    1. ١- دوست عزیز
      از پاسخی که دادید متشکرم. متاسفانه شما همان بهانه های رژیم شاه را برای جدا سازی بحرین از خاک ایران تکرار کرده اید که اصلا قابل قبول نیستند. صد البته که استعمار برای جدا سازی و تکه تکه کردن وطن شروع به طرح ادعاهای دور و دراز میکند. بنابر این اینکه آیا شاه با مقدمه دست به جدا سازی بحرین زده یا خواب نما شده چیزی را تغییر نمیدهد. اگر به خاطر اشغال طولانی مدت بحرین توسط انگلستان، زبان مردم ان منطقه تغییر کرده، این دلیل جدایی بحرین از ایران نیست. مگر ما در خوزستان مناطق عرب زبان نداریم؟ مگر در آذربایجان مناطق ترک زبان و در کردستان مناطق کرد زبان نداریم. البته رژیمی مثل رژیم پهلوی که به جای احترام به حقوق مردم و اقلیتها، به سیاست یکسان سازی اقوام ایرانی میپردازد، انهم بر خلاف واقعیتهای تاریخی و جغرافیایی، خیلی طبیی است که دچار چنین مشکلاتی هم بشود، همانطور که در کردستان ایران و آذربایجان هم دچار همین مشکل بود. منهم همین را میگویم که رژیمی با مختصات رژیم شاه نمیتواند استقلال و یکپارچگی ایران را حفظ نماید. و الا از وظایف یک حکومت مسئول، حفظ یکپارچگی کشور است، نه بهانه آوردن برای تکه تکه کردن ان، بمنظور راضی کردن اربابان استعماریش.
      از یاد نبریم که در سال ١٩٩٧ میلادی که قرار بود بندر هنگ کنگ به دامن چین بازگردد و انگلیسیها شروع به بهانه آوردن کردند، مسولین چینی با نهایت قدرت اعلام کردند که چین برای بدست آوردن هنگ کنگ حاضر است که با تمام دنیا بجنگد. یاداوری میکنم که زبان مردم هنگ کنگ با زبان بقیه مردم چین تفاوت دارد. معذلک این مساله مسولین چینی را از تلاش برای بازگرداندن تکه جدا شده کشورشان بازنداشت. ای کاش یک موی گندیده و متعفن مسولین چینی، در تمام هیکل بی غیرت پهلویها پیدا میشد.

      ٢- حال میرسیم به تناقضی که در صحبت من پیدا کردید و فرموده اید که آیا شاه باید به سرکوب مردم ادامه میداد؟ متاسفانه وقتی مساله را غلط مطرح میکنید، به نتایج غلط هم میرسید. شاید سوال درست تر ان بود که آیا شاه میتوانست به سرکوب مردم ادامه دهد؟ تمام واقعیتها نشان از ان دارد که با فرار گسترده نظامیان از ارتش و مسلح شدن مردم و ایستادگی های مسلحانه ای که در گوشه و کنار در مقابل ارتش سرکوبگر شاه انجام میشد، شاه کم کم امکان سرکوب مردم را از دست میداد (درست مثل سوریه). تنها مشتی امیر عقب افتاده ارتش بودند که تصور میکردند که با سرکوب مردم میتوانند آب رفته را به جوی بازگردانند. در چنین شرایطی ادامه سرکوب خونین مردم، خطر نبرد مسلحانه و دست بالا پیدا کردن سازمانهای چپ را به همراه داشت که استعمار و ارتجاع هر دو از ان وحشت داشتند. وقتی خمینی با آمریکاییها به توافق رسید آمریکاییها متوجه شدند که دیگر دلیلی ندارد که تمام تخم مرغ های خود را در سبد شاه بگذارند و منافع خود در ایران آینده را ریسک کنند. بالاخص که آنطور که سرهنگی به نام "سرهنگ توکلی بعدا گفت، خمینی قول سرکوب نیروهای چپ و ملی را به آمریکا داده بود. به همین دلیل هم آمریکا با توسری، سران ارتش آریامهری را مجبور به تمکین و تسلیم به خمینی کرد. این توافق حتی از بختیار نخست وزیر رژیم شاه هم مخفی نگاه داشته شد و آقای بختیار میگوید که از طریق رادیو از این توافق مطلع شده بود. توضیحات دیگر شما در مورد عدم حمایت آمریکا از کودتای ارتش آریامهری هم دقیقا تایید سخنان من است و پس از توافق با خمینی و به همان دلایلی که ذکر کردم، زده شده است. اینکه افسران رده بالای ارتش از تصمیم آمریکا حمایت میکردند و کاری از افسران رده پایینتر مثل تیمسار بدره ای بر نمیآمده هم، تناقضی با سخنان من ندارد. به هر حال مطابق روال ارتش، همیشه افسران رده بالا تصمیم میگیرند و افسران رده های پایین تر ولو علیرغم مخالفت، باید ان دستورات را اجرا نمایند.بقول معروف، ارتش چرا ندارد.
      با تشکر

      حذف
  11. زنده باد خاندان ایرانی و ایرانی دوست پهلوی

    پاسخحذف

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...