۱۳۹۹/۰۴/۰۳

سه تجربه در برخورد با جامعه ایرانی


سه تجربه ای که من در طی 15سال از جوزدگی جامعه دارم را در برایتان مینویسم. تقریبا بعد از جریانات سال 88 بود که اکثریت جامعه به نوعی طرفدار موسوی و کروبی شده بودند حال یا برای عبور از نظام یا برای تغییر و وضعیت بهتر. آن موقع جو جامعه مرتب فشار می آورد که چرا از اینها حمایت نمیکند. چند مدتی گذشت و کروبی و موسوی هم حصر خانگی شدند و به آب و نمک فرو رفتند همان افرادی که فشار میاوردند که شما که رسانه دارید چرا از اینها دفاع نمی کنید به یک باره هزار بار تندتر از خود شما شدند و شروع کردند که چرا به این اسهال طلبان حمله نمی کنید اینها عامل رژیم هستند.در مورد دیگر درباب کامران قادری بود. یاد دارم وقتی او با پرچم شیر و خورشید از سوئد به راه افتاد که تا خود تخت جمشید پیاده روی کند وقتی به نزدیکی شهر ما رسید پیام های مختلف از فیس بوک و واتساپ که یک فردی با همچین کار ملی آماده شما چرا با او مصاحبه و گفتگو نمی کنید.بعد از اینکه کامران به ایران رفت بازداشت شد و هزاران ماجرایی که از خود اصل ماجرا یعنی حمل پرچم شیر و خورشید مهم تر شد برای این سفر اتفاق افتاد همان افرادی که پیام میدادند که چرا با این فرد گفتگو نمی کنی پیام میدادند که چرا به او حمله نمیکنی؟ او این کرده و آن کرده و ....ماجرای سوم هم درباب روی کار آمدن گروههایی مثل فرشگردو ققنوس بود، به محض اینکه این گروهها اعلام موجودیت کردند بسیار پیغام و پسغام که چرا به این گروهها نمی پیوندی و اعلام حمایت نمیکنی؟! حال آنها این موارد را در نظر نداشتند که خود من گروهی بسیار کارا و قوی در مبارزه ایجاد کرده ام!بعد از گذشت چند مدت دقیقا همان افراد با طبل و سنج در این فضای مجازی و دادن پیغام های متعدد که چرا به این و آن که در فرشگرد هستند و صادراتی هستند و از این دست صحبتها... حمله نمی کنی یا افشا نمی کنی؟! اینها خائن هستند ال هستند بل هستند. بهرحال این مبارزه به من اموخت که بهترین.....دوست انسان صبر است. این جوزدگی های بی موردی که در فضای مجازی وجود دارد نتیجه خاصی هم ندارد. من از تجربیاتم آموختم که از فضای جوزدگی که بعضا به ایرانیان غلبه می کند خارج شوم و بیشتر با تعقل و خرد کار خود را جلو ببرم. متاسفانه بعضا با افرادی رو به رو هستیم که میخواهند بار کارهای...خود را به دوش افراد دیگر بیاندازند. این عدم پذیرش مسئولیت است. وگرنه هر کدام از ما اگر بخواهیم منصفانه در مورد دیگران قضاوت کنیم اول باید خودمان را مورد بررسی قرار دهیم که چه کردیم چه گفتیم و به چه باور داشتیم.

۱۳۹۹/۰۳/۱۸

خاطره ای از اتوبوسی که 25 مسافر افغانستانی در صندوق چمدان خود قاچاق میکرد

سال ۱۳۸۲ با اتوبوس از بندرعباس به سمت شیراز در حرکت بودیم، سر ایست و بازرسی اتوبوس رو نگه داشتن و از قسمتی که چمدان ها رو قرار میدادن حدود ۲۵ افغانستانی رو بیرون آوردند. ساعت تقریبا دوازده شب بود همه اینها رو داخل پاسگاه بردن و با شلنگ چند سرباز شروع به زدن اونها کردن.
یک خانم که فکر کنم شوهرش ارتشی بود و چند نفر دیگه شروع به اعتراض کردن که چرا اینها رو میزنید و گناه دارن، رئیس پاسگاه هم لج کرد و کلا اتوبوس رو خوابوند و همه ما نصف شب تو بیابون رها شدیم. هر چقدر منتظر وایسیادیم اتوبوس دیگه ای نبود که با اون به شیراز بریم همه پر بودن و جا نداشتن.
فرهاد دریا

نهایتا ساعت ۳ نصف شب شده بود، یک ماشین نیسان آبی ایستاد و من و چهار نفر از دوستانم که دانشجو بودیم به اتفاق دو مسافر دیگه که یک زن و کودک نوزادش بود پشت نیسان سوار شدیم و تا یک شهر که اتوبوس گیرمون بیاد حرکت کردیم. زمستان بود و هر چه از بندرعباس دور می‌شدیم هوا سردتر میشد.
از اون روز همیشه چند تا سوال در ذهنم هست، یکی چطور ۲۵ نفر انسان درون صندوق چمدونهای اتوبوس جا شدند؟ دوم آیا واقعا اینگونه به خطر انداختن زندگی ارزشش رو داره؟ معمولا کشورهایی مثل ایران و افغانستان و ... کشورهایی بی صاحب هستن، اصلا کسی پیگیر این تعداد آدم شد که اون شب بازداشت شدن؟
دیدم آقای فرهاد دریا و یک خانم نماینده کابل شروع کرده اند روی موضوع دادخواهی و پیگیری، باید گفت عزیزان شما چرا مردم خود رو تشویق به مبارزه بر ضد طالبان یا اسلامگرایی و قوم گرایی نمیکنید؟ اگر وضعیت اقتصادی بد هست چرا تشویق به جلوگیری از تولید مثل و بچه آوردن نمی کنید؟
کودکی که در افغانستان طالبان زده و یا ایران آخوندی متولد شود چه آینده درخشانی میتواند داشته باشد؟ آیا ایران کنونی که وضعیت اقتصادی بسیار خراب تر از حتی ۱۰ سال پیش هست جای مناسبی برای آمدن قاچاقی هست که هم از طرف حکومت ستمگر جمهوری اسلامی و هم از طرف مردم ایران صورت بد برخورد شود؟
در کل در تمام دنیا زندگی برای کسانی که پناهنده میشوند سخت است، از پناهندگان آمریکای لاتین بگیرید که تا مسیر آمدن به آمریکا با انواع و اقسام تجاوز و قتل رو به رو هستند تا پناهندگان در ترکیه، یونان که بسیاری به خاطر وضعیت بد خود به خانه باز گشتند و عطای پناهندگی را به لقایش بخشیدند
۱- اگر فقیر هستیم، چه در ایران چه در افغانستان یا هر جای دیگر دنیا دیگر بچه دار نشویم و یک فقیر دیگر را به این دنیا اضافه نکنیم. ۲_ سالهاست با استفاده از اسلام و اسلامگرایی روی سر مردم خاورمیانه سوار هستند اگر میخواهیم انگلیس و استعمار پیروز نشود اسلامگرایی را کنار بگذاریم.
۳-قومگرایی هم یک سلاح دیگر به دست استعمار است. باید این قومگرایی متوقف شود و همه متحد علیه کسانی که کشور را اشغال میکنند مبارزه کنند. راه حل نه در قاچاق آمدن به کشورهای دیگر نه در جهل ابدی باقی ماندن. کسانی هم که چهره در کشور افغانستان هستند باید مردم را به این موضوع تشویق کنند.

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...