۱۳۹۸/۰۶/۱۲

رضا ضرابی یا رضا دزده کیست؟ نگاهی به آشنایی که با داشتم

من اصولا اهل صحبت درباره کسانی که خود را هوادار پادشاهی می نامند نیستم مگر اینکه این افراد پیاپی یا به من حمله کنند یا تهمت ها، ایرادها و اتهاماتی را برعلیه من بیان کنند. یکی از این افراد رضا ضرابی است فردی که از قدرت درک و تشخیص بسیار پایینی برخوردار است و به علت صدای نخراشیده و جیغ زدن های پیاپی در برنامه ها نام او را کلاغ نامیده اند.
در کار سیاسی شخصی که یک اشتباه را انجام دهد میتوان بخشید و شاید حتی دو اشتباه. ولی شخصی که مکررا و به صورت ماهیانه با عده ای اتحاد میکند و پس از یک ماه نشده از آنها اعلام برائت میکند را نمیشود یک فرد سیاسی نامید بلکه باید یا در عقل آن فرد شک کرد یا با بررسی دقیق تر نشان داد که از کدام دستگاه امنیتی و اطلاعاتی حقوق میگیرد. البته این فرد حتی معنی برائت را هم نمی داند و فقط بر اساس چیزی که شنیده است آن را تکرار میکند. 
رضا ضرابی معروف به رضا دزده

حدود سال 2016 بود که فیلمی توجه من را در فیس بوک جلب کرد. دیدم فردی با بارانی که 2 برابر قامت اوست مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایستاده و در حال جیغ کشیدن است. من انسانی هستم که در فلسفه مبارزاتی هرکس در حد توان کاری در مبارزه علیه جمهوری اسلامی انجام دهد را گرامی میدارم به خاطر همین موضوع این ویدیو را لایک کرد و دیدم صاحب ویدیو کسی است که مدتها در فیس بوک درخواست دوستی داده و کسی جز رضا ضرابی نبود. در خواست او را پذیرفتم و ویدیوی جیغ زدن او مقابل سفارت را هم انتشار دادم. بعدتر که در سال 2017 داستان های مبارزاتی کمی پیچیده تر شد و گروههای متعدد بیرون می آمدند یکی از افراد ثابت این گروهها شخص ضرابی بود. از جمله همکاران وی سیاوش امانیه متقلب، آریاسب باوند سعید شمیرانی و ... بودند که هر کدام ادعای جایگزنی شاهزاده را داشتند و مدام علیه مبارزین دام میچیدند و توطئه میکردند.
مردها را میتوان سردو موضوع خاص شناخت یکی بر سر پول و بر سر جنس مخالف یعنی زن. در یکی از کامنتهای فیس بوکی که شخصی به نام آزاده سلیمانی که گویا ظرف مدت دو سال 17 شوهر عوض کرده بود و یکی از آنها هم رضا ضرابی بود آمد و با لحن تمسخر آمیز واژه آریایی را با ع نوشت و به من تاخت و همین ضرابی هم به علت عقده های دوران کودکی سریعا به حمایت از وی پرداخت که بله ما طرفداران ایران باستان فاشیسم هستیم. به محض اینکه آزاده سلیمانی با یک تیپا به ماتحت او را از زندگی اش بیرون کرد و رضا ضرابی تا یک ماه در فیس بوک گریه میکرد به من پیام داد که چقدر در این باب اشتباه کرده ام. یعنی برای ایشان عشوه یک زن بسیار مهم تر از آرمان های ملی و ایران بود.
در سمتی دیگر وقتی سیاوش امانیه متقلب همه اینها را به مانند عروسک خیمه شب بازی، بازی میداد و خود این وسط با دختران و زنان پناهنده میخوابید و حتی به زن و بچه مردم هم رحم نمیکرد و یکی از دوستان نزدیکش همین رضا ضرابی بود. آن موقع مدافع سر سخت این فرد بود و وقتی امانیه نیز این فرد را به مانند دستمال به دور انداخت شروع کرد اعلام برائت های فیس بوکی.
از افراد دیگر اعلام برائتی میتوان به آریاسب باوند، سیروس محسنوند و ... نام برد.
یکی از شرط های که این فرد در برنامه زنده بست که اگر کامران قادری پا در خاک ایران گذاشت اسمم را عوض میکنم و به سکینه ضرابی تغییر میدهم تا مدتی مضحکه خاص و عام بود چون کامران قادری از مرز عبور کرد و به خاک ایران وارد شد ولی ایشان از تغییر نام امتناع میورزید تا اینکه به اصرار بابک خسروی او نامش را کورش ضرابی گذاشت. اما همین مساله سبب عقده او از بابک خسروی شد که در برنامه زنده از او خواست که باید نامت را تغییر دهی. اما به سبب همین عقده مجددا نام را به رضا ضرابی تغییر داد. یعنی این فرد حتی توان ماندن روی شرط خود برای برگزیدن نام سکینه ضرابی را هم نداشت.
یکی از مسائل خنده دار این آدم این هست که هر خبری را که یک ساعت پیش اعلام شده است با شروع : "خانم ها و آقایان به من خبر رسید که ...." آغاز میکند تا خود را مهم و یک منبع اصلی خبر نشان دهد. درصورتی که خبر 2 ساعت پیش در بسیاری سایتها آمده است.
اما نقش اساسی او در فرار شاهرودی با سر و صدا کردن های الکی را نمیتوان نادیده گرفت. بسیاری از میهن پرستان که تصمیم داشتند هاشمی شاهرودی لعنت الله علیه را گرفته و در قفس کرده و تحویل مقامات قضایی المان دهند این فرد با سر و صدا کردن و فاش کردن این موضوع در فضای مجازی به واسطه یکی از همین خبرهایی که شنیده بود موجب آگاه شدن تیم شاهرودی و فرار او شد.
مخالفت با شاهزاده رضا پهلوی و طرح فرشگرد نیز از شاهکارهای کسی است که خود را هوادار پادشاهی می نامند. البته بعد از این موضوع گفت من هوادار پادشاهی نیستم.و الان نمی دانم مجددا خود را چه می داند.
مساله توزیع مواد مخدر که از ایران به آلمان می آید و این موضوع از زمان قدیم توسط افرادی مثل صادق طباطبایی انجام میشد از اتهاماتی است که بسیاری علیه او مطرح میکنند. من به شخصا این موضوع را نمیتوانم تایید یا تکذیب کنم.
افتخار به دزدی نیز در زمانی که پناهنده بوده است از شاهکارهای اوست. که در برنامه ای که با محسنوند داشت به دزدی های فراوان در زمان پناهندگی اعتراف و به این موضوع افتخار کرد. بخاطر این موضوع علاوه بر کلاغ نام رضا دزده را هم برای خود در کارنامه اش به ثبت رساند. انسان اگر کار زشتی را انجام دهد نباید به آن افتخار یا حتی آن را بازگو کند و بگذارد آن کار زشت دفن شده باقی بماند ولی جالب این هست که او به این موضوع افتخار میکند.
حال چند مدتی است که دستمال به دستی برای شهرام همایون را آغاز کرده و البته دور از پیش بینی نیست که به قول خودش بیاید و بگوید که شهرام همایون او را گول زده و بخواهد اعلام برائت خنده دار فیس بوکی کند.
این صحبت ها برای این بود که افرادی که در این فضای مجازی دلقک هایی بیشتر نیستند را معروف نکنید. کارنامه سیاسی افراد را نگاه کنید. کسی که خودش به خودش عنوان نویسنده، شاعر ، فعال سیاسی و... میدهد ولی حتی نمیتواند دو کلام حرف را به درستی بزند تا کنون در هزار گروه آمده و بیرونش کرده اند را معروف نکنید.
یکی از آخرین شاهکارهای این فرد انتشار خبر دروغ دیدار شاهزاده رضا پهلوی با ترامپ بود. 
و اما تنها چیزی که باعث شد این متن رو بنویسم دروغگو بودن این فرد است. افراد زیادی میتوانند در کار مبارزاتی با هم اختلاف عقیده داشته باشند یا مخالف یا موافق هم باشند ولی اگر مانند ضرابی شروع به دروغگویی کنند آن نقطه خط قرمزی است که من مقابلشان خواهم ایستاد.
از همه یاران هم میخواهم که مواضع خود را به صورت شفاف روشن کنید. این که شما به دنبال هر کسی بخواهید راه بیافتید در واقع فرقی با آن شورشیان 57 نخواهید داشت. من بسیار خوشحال خواهم شد بعد از خواندن این موضوع این فرد و امثال این دروغگوها را آنفرد کرده و به زباله دان تاریخ بسپارید.
با سپاس
مهدی میرقادری
12 شهریور 2578 شاهنشاهی

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...