۱۳۹۱/۱۰/۱۳

مسابقه شورا سازی نیز تمام شد و همه به تعطیلات کریسمس رفتند

این مسابقه نیز تمام شد به مانند تمام مسابقه های دیگری که در این چند سال شاهد آن بودیم. نگاهی به گذشته بیاندازیم. از مسابقه سازمان های سیاسی تا مسابقه تلوزیون های سیاسی تا مسابقه جنبش ها و سپس مسابقه نشست ها و وبسایتهای سیاسی و در آخر نیز مسابقه شوراها.

عجب سکوت زشت و مرموزی فضای اپوزسیون را فرا گرفته است.سکوتی که پس از هر مسابقه حاکم میشود. کجا هستند کسانی که میخواستند شوراهای مختلف را بسازند؟ چرا هیچ نشان و اثری از آنها نیست. چند روز پیش دیدم دو تن از آنهایی که  دست اندر کار شورای ملی بودند اکنون در برنامه آقای میبدی نشسته اند و شده اند تحلیل گر مسائل سوریه و مصر ! جالب است.

آن دیگران هم که میگفتند ما طرح داریم همه اش دم از انحلال میزدند به همان کار قبلی خود بازگشتند و رفتند مقاله بنویسند و این و آن را نقد کنند که انحلال بهتر است یا سرنگونی !

آن چند تن دیگر هم که از سالها پیش طرح شورا در سر داشتند که اصلا پیدا نیستند . گویا فهمیدند که این مسابقه هم به پایان رسیده است و دیگر حرفی نمیزنند.

نمیدانم به عنوان یک فعال درون مرز چگونه به سوال هم وطن خود پاسخ بدهم که وقتی از انها میخواهم که برای انجام حرکات آزادی خواهانه همراه شوند اولین پرسش از من این هست : اینها بروند چه کسی می آید؟ و من مثل همیشه شرمگین از اینکه نمیتوانم پاسخ هموطن را بدهم یا بحث را می پیچانم یا جوابی نمیدهم چونکه جوابی ندارم که بدهم. چونکه نمیتوانم بگویم که مثل سوریه اپوزسیون ما هم شورای ملی تشکیل داد و بجای این حکومت شورا موقتا ضمام امور را به دست میگیرد.

چه کردند این سران اپوزسیون با ما داخل کشوری ها ؟ چقدر ما را بازی دادند و هی این ماه و آن ماه این سال و آن سال کردند؟ و چه گرد یاس و نامیدی روی فضای داخل کشور پاشیدند تا ما به انتخابات کذایی رژیم برسیم و باز هم بحث بد و بدتر و باز هم ملتی که ذره ای آزادی میخواهد و لقمه ای نان شب .

جالب اینجاست که با نوشتن این مقاله مورد تمسخر هم دوستان داخل کشور که همیشه گفتند به اینها دل نبندید واقع میشوم و هم مورد  حملات آن سرکردگان اپوزسیون ولی حقیقت را باید گفت هر چند به ضرر انسان باشد.در این میان هم اگر جمهوری اسلامی پوزخندی رضایت آمیز زد بگذار بزند زیرا که ما هم بی تفاوت بودیم هم خود خواه هم ریاست طلب و من من گرا و منیت را کنار نگذاشتیم تا ما بشویم.

اپوزسیونی که فصلی و ساعتی مبارزه میکند معلوم است که به نتیجه نمیرسد. در این ایام کریسمس که انگار نه انگار خبری باشد.جون تعطیلات زمستانی شروع شده است. چند صباح دیگر عید نوروز است و تعطیلات عید مدتی دیگر تعطیلات تابستان و این بود عمر و جوانی ما که روی وعده های پوچ عده ای تلف شد.

در این میان فقط چند گروه انگشت شمار مانده اند که هنوز الم مبارزات را به زمین نگذاشته اند هنوز انسان هایی نیز مانده اند که هنوز تا آزادی کامل زندانیان سیاسی تظاهرات میکنند هر چند اندک باشند. هنوز مبارزینی دیده میشوند که تا سرنگونی کامل به مبارزه ادامه میدهند ولی باید با جرات گفت که این مسابقه ها نتیجه اش فقط ریزش و درگیری و ضعف مبارزان بوده است بس.

نمیگویم دیگر مسابقه نگذارید و نمیگویم بیایید سر یک میز بنشینید چونکه میدانم عرضه هیچکدام را ندارید و بارها نشان داده اید  که ندارید . ولی میگویم واقعا اگر مبارزه شما فصلی است و اگر برای دلخوش کردن خود در این فضا هستید بهتر است یک استعفای بزرگ بدهید و کنار بروید شاید جوانانی پیدا شوند که حاضر باشند تمام وقت برای آزادی ملت ایران مبارزه کنند. جوانانی که فضای داخل را خوب میشناسند و میدانند مردم ما چه میخواهند و چه نمیخواهند. یا لاقل تکلیف خود را با مردم ایران روشن کنید. شما که حتی حاضر نیستید برای آزادی زندانیان سیاسی یک شمع به دست بگیرید من مطمئن هستم برای آزادی ملت ایران نیز کاری نخواهید کرد.

با تشکر از سایت خودنویس برای انتشار مقاله
http://www.khodnevis.org/persian/permalink/20837.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...