
'' آه ... ای حس تیره وظیفه شناسی که عظیم تر و سهمگین تر از عشق هستی '''
نه از درد های جسم و جانم و نه ازتنگناهای مالی و نداریم نالیدم و نه جناب رهبان برای آنها گوش شنوایی داشت. در تمام این سال ها یک دلار نگرفتم ٬ انتظارش را هم نداشتم. گله ای هم نبود و نیست. گر هم گله ای باشد دگر حوصله ای نیست. من برای رادیوی خودم٬ برای میهنم٬برای مبارزه در کنار بردیا و حسن و ابراهیم و مهرداد و مجید آرش مهابادی و کورش اصفهانی و دوست خوزستانی و کاکوی شیرازی و خسروی و مجتبی و عبداللهی ومسعود .و علی و فرشاد. ..... کار و مبارزه میکردم. از آغاز٬ قرارمان بر این بود که رادیو را من اداره کنم ٬ مگر غیر از این میتوانست باشد. آقای مهندس فرهاد رهبان تقریبا همه عمر خود را ( بجز کودکی و نوجوانی ) در خارج از ایران به سر برده اند. هرگز هیچ سازمان و نهاد و هیچ کسانی را مدیریت نکرده بود چه رسد به مدیریت یک رسانه جمعی. در ارتباط با کار رادیو ایشان نیز مثل میلیونها نفر دیگر میتوانستند شنونده علاقمندی باشند و بس ٬ و تا آنجایی که من میدانستم و میدانم علاقمندی چندانی به امور سیاسی ایران نداشتند و پیوستن به پرشین رادیو برای ایشان بیشتر جنبه تفریح و تفنن داشت٬ گر چه کمی گران. اما واقعیت اینست٬ آن کس که پول میدهد٬ اقتدار میخواهد....مداخله میکند...دستور میدهد و خواستار اجرای بی چون و چرای آن است و جناب رهبان نیز دیری نپایید که چنین کردند. مداخلات روز افزون ایشان که بیشتر مبتنی بر سلائق ایشان بود تا تجربیات حرفه ای ٬ میرفت طاقتم را طاق کرده سبب کناره گیری ام شود. اما از آنجا که آقای رهبان بر خلاف این بار از پیش چاره اندیشی نکرده بودند کوتاه آمده ٬ پذیرفتند حداقل به امور و برنامه های سیاسی رادیو کاری نداشته٬ باقی فعالیتها و برنامه ها و امور مالی و اداری رادیو را مدیریت کنند. کماکان در سخت ترین شرایط زندگیم هر روز در تاریکی شب بر سر کار آمدم٬ روزانه ۳ ساعت در ۲ نوبت برنامه اجرا کردم٬ حتی در تعطیلات پایان هفته نیز کار کردم و هر گاه لازم بود ۱۸ تا ۲۴ ساعت نیز پشت میکرفون بودم و پرشین رادیو را به یکی از معتبرترین رسانه های سیاسی فارسی زبان در آوردم٬ و هر گاه لازم بود از شما مردم برای تامین هزینه های رادیو تقاضای کمک مالی کردم و هرگز از آقای رهبان نپرسیدم میزان کمک ها چه بوده است و درامدهای رادیو از چه قرار. اما برای جناب رهبان اینهمه کافی نبود٬ ایشان بر آن بودند که مدیریت مطلقه داشته باشند. برنامه های سیاسی اندیشه ها را که گردانندگانش چهره های شاخص سیاسی در سراسر جهان بودند و در ساعات پایانی شب پخش میشد با اصرار حذف کردند .حتی چند برنامه سیاسی پایان هفته را هم تعطیل کردند...اینجا و آنجا در غیاب من گفتند از شنیدن مکرر صدای میهمانان برنامه های سیاسی من کسل و خسته شده اند و بر این باور بودند که این وضعیت نا شی از کم کاری من است . اینجا و آنجا گفته بودند برنامه من جز مشتی فریاد و روخوانی مقاله های دیگران چیز دیگری نیست. برایتان گفتم در باره چهارشنبه سوری و تلاش های من چه باوری دارند, در همین مکالمه چند روز پیش از کناره گیری من با یکی از همراهان این رادیو گفته اند ; ''قائم مقامی فقط با همین چند نفر مصاحبه میکند٬ ما میخواهیم از همه گروه ها باشند٬ ما میخواهیم اتحاد بو'جود آوریم''. گویی کسانی همچون جعفر مدنی ٬ دکتر سیامک شجاعی٬ علیرضا ثقفی٬ دکتر سیروس آموزگار٬ دکتر شاهین فاطمی٬ دکتر حسین باقرزاده٬ امیر طاهری٬ سرکار خانم الهه بقراط٬ کورش اعتمادی٬ ایرج مصداقی. بصیر نصیری٬ دکتر مجید مجیدی٬ دکتر پرویز مینا٬ مهندس حسن شریعتمداری٬حمید صدر٬شادروان داریوش همایون٬ عیسی خان خاتمی٬ دکتر ماشاالله آجودانی٬ مینا احدی٬ مهندس بهرام مشیری٬ محمد ارسی٬ جناب احمد احرار٬ ماشاالله رزمی شهریار آهی٬ جناب خلیل بهرامیان و کاوه عزیزم از ایران٬ همه یا چپ و یا راست و یا مجاهد و یا مشروطه خواه و یا جمهوری خواه بودند و من رغبتی به گفتگو با دیگران ندارم و اینک قرار است پرشین رادیو در اختیار همه گروه ها و نحله های فکری و سیاسی باشد که تا کنون نبوده است. بر این اساس از تقریبا یکسال و اندی پیش به چاره اندیشی پرداختند٬ پنهان و آشکار با دست اندرکارانی مذاکراتی کردند و تقریبا چند روز پیش از کناره گیری من , با اقای هلاکویی, مشاور طلاق و ازدواج ( که اخیرا به سیاست هم رو آورده اند ) و آقای حسین حجازی یکجا مذاکراتی داشتند که سرانجام کوشش هایشان به نتیجه رسیده جانشینی شایسته برای من دست و پا کرده اند و شگفتا آقای علیرضا میبدی خبر این انتخاب و انتصاب را اعلام کرده اند. و اینک از من پرسیده میشود چرا رفتی؟.. میپرسند چرا از مبارزه در پرشین رادیو کناره گیری کردی؟.. و من از همه میپرسم آیا چاره دیگری داشتم؟.. به پرسشگران میگویم...رفتم تا بار دیگر بتوانم بر سر جمهوری اسلامی فریاد بزنم...رفتم تا بار دیگر از جای دیگری مبارزه بی امان خود را و اینبار آزادانه دنبال کنم ...سرنوشت من ٬ مبارزه با جمهوری اسلامی است. سرنوشت همه چیز مرا از من گرفته است تا فرصت این مبارزه را داشته باشم و من فرصت این مبارزه را به هیچ بهایی ٬ به هیچ شخص و به هیچ ثروت و مکنتی نمیفروشم٬ همچنان که به آقای اسداله مروتی نفروختم. من اینک پرشین رادیو را که حاصل بیش از چهارسال کوشش و تلاش من بوده است و در جهت ایجاد و راه اندازی آن مختصر دارایی و امکانات مالی خود را هزینه کرده ام به آقای فرهاد رهبان میسپارم٬ رادیویی حرفه ای٬ کار آمد٬ با کادری توانا و قابل احترام و اعتباری جهانی تا آنگونه که مایلند مدیریت کنند٬ و برای ایشان و همه همکارانم در این رادیو آرزوی موفقیت و پیروزی دارم و کلام آخر: دوباره روز از نو و روزی از نو٬ من توان ترک این مبارزه را ندارم...برای من زندگی بدون مبارزه در کنار مردم میهنم دیگر مفهومی ندارد من دوباره از جای دیگری شروع خواهم کرد..اینروز ها سخت سرگرم راه اندازی رادیوی دیگری هستم...یکبار دیگر تمام توان خود را جمع میکنم تا پرواز را از سر بگیرم٬ همیشه در کنار شما بوده ام (پنجاه سال ) و باز هم خواهم بود٬
.بسیار زود گزارش کوشش هایم را به شما خواهم داد
ما پیروزیم چون حق با ماست
ارادتمند یکایک شما هموطنانم
سعید قائم مقامی فراهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر