۱۳۹۳/۰۴/۰۴

چرا اسلام در حکومت جمهوری اسلامی به سمت نابود شدن رفته است؟

کسانی که زمان شاهنشاه آریامهر را یاد دارند و ‏سینه به سینه برای ما جوانانی که بعد از
انقلاب 57 ‏به دنیا آمده‌ایم منتقل کرده‌اند، از اعتبار و ارزش ‏اسلام نزد عامه مردم صحبت می‌کنند. به عنوان مثال ‏در پیش از انقلاب بسیاری که در قید و بند اسلام و ‏دینداری هم نبودند لااقل در ماه رمضان روزه ‏می‌گرفتند یا در عزاداری‌های عاشورا و تاسوعا ‏شرکت می‌کردند. روحانیت نیز نیمچه اعتباری در بین ‏عوام مردم داشت و از آنها به عنوان انسان‌های ‏بی‌آزار که وظیفه جز روضه‌خوانی، اجرای خطبه عقد و ‏ازدواج و یا اجرای مراسم کفن و دفن داشتند ‏می‌شناختند. ‏ 

با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی و اجرای ‏اسلام سیاسی و توام با آن قرار گرفتن روحانیت در ‏پست‌هایی مختلف حکومتی از رهبری جامعه تا ‏ریاست جمهوری، ریاست مجلس و اداره‌ها و ‏سازمان‌های مختلف و بعد از آن حاکم شدن اسلام ‏گرایان و آنهایی که ادعای مسلمانی داشتند و هر ‏یک داغی بر پیشانی به نشانه سجده‌های طولانی و ‏خروارها ریش به نشانه جدیت در اسلامشان داشتند، ‏تحمیل اسلام بر ملتی که اسلام متعادلی داشتند ‏آغاز شد. کسی نمی‌تواند منکر شود که قبل از آمدن ‏جمهوری اسلامی اکثریت جمعیت ایران مسلمان نبود ‏ولی خوب است نگاهی بیاندازیم به وضعیت حال ‏حاضر جامعه به خصوص قشر جوان که اسلام در نگاه ‏آنها به چه صورت در آمده است. ‏ 

در جامعه امروزین ایران بعضی مفاهیم تعاریف خود را ‏از دست داده است، به عنوان یک شاهد زنده دیده‌ام ‏که در ماه محرم و به خصوص 10 روز اولیه محرم که ‏هیات‌ها و تکایا بر پا است بسیاری به جای عزاداری از ‏برای حسین به دنبال آن هیاتی می‌گردند که مثلا ‏نهار یا شام را "چلوکباب" می‌دهد. به چشم خود ‏دیده‌ام که دو هیات متفاوت که یکی شام را "عدس ‏پلو" و دیگری "چلو کباب" داده است آن هیات پر ‏رونق‌تر بوده است که شامش "چلوکباب" بوده است. ‏حال جای این دو هیات که عوض شده است و شام ‏آنها تغییر کرده است باز هیاتی موفق‌تر بوده که ‏شامش "چلو کباب" بوده است. پس در این میان این ‏شکم افراد است که تعیین کننده میزان دلسوزی آنها ‏از برای حسین شده است. ‏ 

ورود واژه‌هایی مثل "حسین پارتی" در بین جوانان ‏بسیار زیاد است. شاید بپرسید که این واژه چیست؟ ‏دخترها و پسرها از فرصت‌هایی که در ایام محرم ‏پیش می‌آید برای دیدارهای عاشقانه با هم در محل ‏تکایا و هیات‌ها استفاده می‌کنند چون در طول روز با ‏جامعه‌ای بسته که از طرفی گشت‌های ارشاد نهفته ‏است و از طرفی خانواده‌های سُنتی رو به رو هستند. ‏فکر نمی‌کنم هیچ موقع چنین کارهایی در قبل از ‏انقلاب اسلامی صورت می‌گرفته است.‏ 

بعضی کارها و اسم‌ها نیز در بین نسل بعد از انقلاب ‏به عنوان یک عمل شجاعانه، کاری به قول خودشان ‏با کلاس و هنرمندانه در آمده است. به عنوان مثال ‏تغییر دین به "زرشت" یا "مسیحیت" یکی از کارهایی ‏که با شدت بسیار زیادی در ایران صورت می‌پذیرد، ‏حتی بسیاری از علمای اسلامی به مانند "آیت الله ‏دستغیب شیرازی" نسبت به این امر هشدار دادند و ‏آن را به علت اسلام سیاسی و طرز برخورد جمهوری ‏اسلامی دانستند. واژه آتئیست یا بی‌خدایان یا ‏بی‌دین‌ها نیز یکی از سمبل‌های افتخار شده است. ‏حتی موارد بسیار کوچکی همچون روزه نگرفتن، نماز ‏نخواندن نیز به افتخار بسیاری از جوانان مبدل شده ‏است. در همین چند روز اخیر مسئولین جمهوری ‏اسلامی بارها گلوهای خود را پاره کردند که امسال ‏به علت ایام فاطمیه عید نداریم، سیزده به در نداریم، ‏ولی به چشم خود دیدیم که مردم علارقم تمام ‏مشکلات اقتصادی و اجتماعی نوروز خود را گرامی ‏داشتند و این نشان از بی‌اعتباری سخن علمای دین ‏نزد مردم دارد.‏ 

در پایان علت این مورد را ریشه‌یابی کنیم، ریشه علت ‏این موضوع در چهار مورد خلاصه می‌شود:‏ 

‏1-‏ تبدیل شدن اسلام از یک دین انتخابی به یک ‏دین تحمیلی ‏ 
‏2-‏ فسادهای گسترده اقتصادی و اجتماعی ‏مسئولین، روحانیون، علمای مسلمان در این ‏‏35 سال ‏ 
‏3-‏ تغییر ماهیت اسلام برای مردم از دین به ‏حکومت و یا به عبارتی دخالت 
‏4-‏ دیدن تمام مشکلات کشور اعم از سیاسی، ‏اجتماعی، اقتصادی به چشم اسلام به علت ‏وجود حکومت اسلامی 

حال آیا با این روند اسلام در ایران می‌تواند دوام ‏بیاورد؟ تصور من بر این است هر چه از عمر جمهوری ‏اسلامی بگذرد و اسلام سیاسی در کشور حاکم ‏باشد میزان ریزش‌ها، تمسخر‌ها و از بین رفتن اعتقاد ‏اسلامی در بین مردم ایران زیادتر خواهد شد. ‏ 

با تشکر از حزب مشروطه برای انتشار مقاله : 
http://irancpi.net/ir/degarandishan/digaran/1489-degarandishan-2014-05-20.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دعوای حسین و یزید به زبان ساده

 دعوای حسین و یزید به زبان ساده  الان این گامبوی چاق آسوده که تمام عمرش از پول مالیات و نفت خورده بیاد ٧٢ نفر مسلح جمع کنه بره در خونه ی خام...