کسانی که زمان شاهنشاه آریامهر را یاد دارند و سینه به سینه برای ما جوانانی که بعد از
انقلاب 57 به دنیا آمدهایم منتقل کردهاند، از اعتبار و ارزش اسلام نزد عامه مردم صحبت میکنند. به عنوان مثال در پیش از انقلاب بسیاری که در قید و بند اسلام و دینداری هم نبودند لااقل در ماه رمضان روزه میگرفتند یا در عزاداریهای عاشورا و تاسوعا شرکت میکردند. روحانیت نیز نیمچه اعتباری در بین عوام مردم داشت و از آنها به عنوان انسانهای بیآزار که وظیفه جز روضهخوانی، اجرای خطبه عقد و ازدواج و یا اجرای مراسم کفن و دفن داشتند میشناختند.
با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی و اجرای اسلام سیاسی و توام با آن قرار گرفتن روحانیت در پستهایی مختلف حکومتی از رهبری جامعه تا ریاست جمهوری، ریاست مجلس و ادارهها و سازمانهای مختلف و بعد از آن حاکم شدن اسلام گرایان و آنهایی که ادعای مسلمانی داشتند و هر یک داغی بر پیشانی به نشانه سجدههای طولانی و خروارها ریش به نشانه جدیت در اسلامشان داشتند، تحمیل اسلام بر ملتی که اسلام متعادلی داشتند آغاز شد. کسی نمیتواند منکر شود که قبل از آمدن جمهوری اسلامی اکثریت جمعیت ایران مسلمان نبود ولی خوب است نگاهی بیاندازیم به وضعیت حال حاضر جامعه به خصوص قشر جوان که اسلام در نگاه آنها به چه صورت در آمده است.
در جامعه امروزین ایران بعضی مفاهیم تعاریف خود را از دست داده است، به عنوان یک شاهد زنده دیدهام که در ماه محرم و به خصوص 10 روز اولیه محرم که هیاتها و تکایا بر پا است بسیاری به جای عزاداری از برای حسین به دنبال آن هیاتی میگردند که مثلا نهار یا شام را "چلوکباب" میدهد. به چشم خود دیدهام که دو هیات متفاوت که یکی شام را "عدس پلو" و دیگری "چلو کباب" داده است آن هیات پر رونقتر بوده است که شامش "چلوکباب" بوده است. حال جای این دو هیات که عوض شده است و شام آنها تغییر کرده است باز هیاتی موفقتر بوده که شامش "چلو کباب" بوده است. پس در این میان این شکم افراد است که تعیین کننده میزان دلسوزی آنها از برای حسین شده است.
ورود واژههایی مثل "حسین پارتی" در بین جوانان بسیار زیاد است. شاید بپرسید که این واژه چیست؟ دخترها و پسرها از فرصتهایی که در ایام محرم پیش میآید برای دیدارهای عاشقانه با هم در محل تکایا و هیاتها استفاده میکنند چون در طول روز با جامعهای بسته که از طرفی گشتهای ارشاد نهفته است و از طرفی خانوادههای سُنتی رو به رو هستند. فکر نمیکنم هیچ موقع چنین کارهایی در قبل از انقلاب اسلامی صورت میگرفته است.
بعضی کارها و اسمها نیز در بین نسل بعد از انقلاب به عنوان یک عمل شجاعانه، کاری به قول خودشان با کلاس و هنرمندانه در آمده است. به عنوان مثال تغییر دین به "زرشت" یا "مسیحیت" یکی از کارهایی که با شدت بسیار زیادی در ایران صورت میپذیرد، حتی بسیاری از علمای اسلامی به مانند "آیت الله دستغیب شیرازی" نسبت به این امر هشدار دادند و آن را به علت اسلام سیاسی و طرز برخورد جمهوری اسلامی دانستند. واژه آتئیست یا بیخدایان یا بیدینها نیز یکی از سمبلهای افتخار شده است. حتی موارد بسیار کوچکی همچون روزه نگرفتن، نماز نخواندن نیز به افتخار بسیاری از جوانان مبدل شده است. در همین چند روز اخیر مسئولین جمهوری اسلامی بارها گلوهای خود را پاره کردند که امسال به علت ایام فاطمیه عید نداریم، سیزده به در نداریم، ولی به چشم خود دیدیم که مردم علارقم تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی نوروز خود را گرامی داشتند و این نشان از بیاعتباری سخن علمای دین نزد مردم دارد.
در پایان علت این مورد را ریشهیابی کنیم، ریشه علت این موضوع در چهار مورد خلاصه میشود:
1- تبدیل شدن اسلام از یک دین انتخابی به یک دین تحمیلی
2- فسادهای گسترده اقتصادی و اجتماعی مسئولین، روحانیون، علمای مسلمان در این 35 سال
3- تغییر ماهیت اسلام برای مردم از دین به حکومت و یا به عبارتی دخالت
4- دیدن تمام مشکلات کشور اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی به چشم اسلام به علت وجود حکومت اسلامی
حال آیا با این روند اسلام در ایران میتواند دوام بیاورد؟ تصور من بر این است هر چه از عمر جمهوری اسلامی بگذرد و اسلام سیاسی در کشور حاکم باشد میزان ریزشها، تمسخرها و از بین رفتن اعتقاد اسلامی در بین مردم ایران زیادتر خواهد شد.
با تشکر از حزب مشروطه برای انتشار مقاله :
http://irancpi.net/ir/degarandishan/digaran/1489-degarandishan-2014-05-20.html
انقلاب 57 به دنیا آمدهایم منتقل کردهاند، از اعتبار و ارزش اسلام نزد عامه مردم صحبت میکنند. به عنوان مثال در پیش از انقلاب بسیاری که در قید و بند اسلام و دینداری هم نبودند لااقل در ماه رمضان روزه میگرفتند یا در عزاداریهای عاشورا و تاسوعا شرکت میکردند. روحانیت نیز نیمچه اعتباری در بین عوام مردم داشت و از آنها به عنوان انسانهای بیآزار که وظیفه جز روضهخوانی، اجرای خطبه عقد و ازدواج و یا اجرای مراسم کفن و دفن داشتند میشناختند.
با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی و اجرای اسلام سیاسی و توام با آن قرار گرفتن روحانیت در پستهایی مختلف حکومتی از رهبری جامعه تا ریاست جمهوری، ریاست مجلس و ادارهها و سازمانهای مختلف و بعد از آن حاکم شدن اسلام گرایان و آنهایی که ادعای مسلمانی داشتند و هر یک داغی بر پیشانی به نشانه سجدههای طولانی و خروارها ریش به نشانه جدیت در اسلامشان داشتند، تحمیل اسلام بر ملتی که اسلام متعادلی داشتند آغاز شد. کسی نمیتواند منکر شود که قبل از آمدن جمهوری اسلامی اکثریت جمعیت ایران مسلمان نبود ولی خوب است نگاهی بیاندازیم به وضعیت حال حاضر جامعه به خصوص قشر جوان که اسلام در نگاه آنها به چه صورت در آمده است.
در جامعه امروزین ایران بعضی مفاهیم تعاریف خود را از دست داده است، به عنوان یک شاهد زنده دیدهام که در ماه محرم و به خصوص 10 روز اولیه محرم که هیاتها و تکایا بر پا است بسیاری به جای عزاداری از برای حسین به دنبال آن هیاتی میگردند که مثلا نهار یا شام را "چلوکباب" میدهد. به چشم خود دیدهام که دو هیات متفاوت که یکی شام را "عدس پلو" و دیگری "چلو کباب" داده است آن هیات پر رونقتر بوده است که شامش "چلوکباب" بوده است. حال جای این دو هیات که عوض شده است و شام آنها تغییر کرده است باز هیاتی موفقتر بوده که شامش "چلو کباب" بوده است. پس در این میان این شکم افراد است که تعیین کننده میزان دلسوزی آنها از برای حسین شده است.
ورود واژههایی مثل "حسین پارتی" در بین جوانان بسیار زیاد است. شاید بپرسید که این واژه چیست؟ دخترها و پسرها از فرصتهایی که در ایام محرم پیش میآید برای دیدارهای عاشقانه با هم در محل تکایا و هیاتها استفاده میکنند چون در طول روز با جامعهای بسته که از طرفی گشتهای ارشاد نهفته است و از طرفی خانوادههای سُنتی رو به رو هستند. فکر نمیکنم هیچ موقع چنین کارهایی در قبل از انقلاب اسلامی صورت میگرفته است.
بعضی کارها و اسمها نیز در بین نسل بعد از انقلاب به عنوان یک عمل شجاعانه، کاری به قول خودشان با کلاس و هنرمندانه در آمده است. به عنوان مثال تغییر دین به "زرشت" یا "مسیحیت" یکی از کارهایی که با شدت بسیار زیادی در ایران صورت میپذیرد، حتی بسیاری از علمای اسلامی به مانند "آیت الله دستغیب شیرازی" نسبت به این امر هشدار دادند و آن را به علت اسلام سیاسی و طرز برخورد جمهوری اسلامی دانستند. واژه آتئیست یا بیخدایان یا بیدینها نیز یکی از سمبلهای افتخار شده است. حتی موارد بسیار کوچکی همچون روزه نگرفتن، نماز نخواندن نیز به افتخار بسیاری از جوانان مبدل شده است. در همین چند روز اخیر مسئولین جمهوری اسلامی بارها گلوهای خود را پاره کردند که امسال به علت ایام فاطمیه عید نداریم، سیزده به در نداریم، ولی به چشم خود دیدیم که مردم علارقم تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی نوروز خود را گرامی داشتند و این نشان از بیاعتباری سخن علمای دین نزد مردم دارد.
در پایان علت این مورد را ریشهیابی کنیم، ریشه علت این موضوع در چهار مورد خلاصه میشود:
1- تبدیل شدن اسلام از یک دین انتخابی به یک دین تحمیلی
2- فسادهای گسترده اقتصادی و اجتماعی مسئولین، روحانیون، علمای مسلمان در این 35 سال
3- تغییر ماهیت اسلام برای مردم از دین به حکومت و یا به عبارتی دخالت
4- دیدن تمام مشکلات کشور اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی به چشم اسلام به علت وجود حکومت اسلامی
حال آیا با این روند اسلام در ایران میتواند دوام بیاورد؟ تصور من بر این است هر چه از عمر جمهوری اسلامی بگذرد و اسلام سیاسی در کشور حاکم باشد میزان ریزشها، تمسخرها و از بین رفتن اعتقاد اسلامی در بین مردم ایران زیادتر خواهد شد.
با تشکر از حزب مشروطه برای انتشار مقاله :
http://irancpi.net/ir/degarandishan/digaran/1489-degarandishan-2014-05-20.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر