۱۳۹۵/۱۲/۰۵

قیام استخر ، نژاد آریایی و اسلام اجباری به زور شمشیر

امروز می خواهم بر خلاف سایر نوشته هایم که جنبه های تحلیلی و سیاسی داشت یک داستان تاریخی  واقعی  بنویسم که مقادیر بسیار زیادی نیز به من مربوط است . بسیاری من را به نام مبارز نستوه میشناسید و بعضا هم مهدی میرقادری . من متولد شهری تاریخی به نام اقلید فارس هستم .شهری در شمال استان فارس .اقلید یک کلمه یونانی است به معنای کلید و از قدیم به این شهر کلیل یا کلید نیز میگفتند به معنای اینکه هر آنکس بتواند این شهر را فتح کند می تواند کل منطقه پارس را فتح کند. این شهر یکی از بخش های شهر آزارگاتا در زمان هخامنشی بود و مرکز تربیت اسب های جنگی کورش بزرگ شمرده می شد.

در زمان ساسانیان شهر استخر مرکز حکومت ساسانیان شمرده میشد و اقلید نیز یکی از شهرکهای  شهر استخر به شمار می رود. اگر تاریخ را خوانده باشید حتما می دانید که  پس از فتح استخر به دست  لشکر اسلام  در سال های 28- 30 قمری مردم انجا دست به شورش زدند و حاکم عرب استخر را کشتند . عثمان خلیفه سوم عبدالله بن عامر را برای فرو نشاندن شورش استخر به این ناحیه اعزام داشت. مردم استخر با نهایت مردانگی و فداکاری در برابر لشکریان عبدالله عامر پایداری کردند تا جایی که وی به خشم امد و سوگند خورد ان قدر از مردم استخر بکشد تا خون روان گردد و بعد فتح 40000 نفر را گردن زدند  و خون آنها را جاری کردند. البته بازهم مردم استخر از این امر نهراسیدند  و وقتی عثمان در مدینه به قتل رسید بازهم  از فرصت استفاده کرده و دست به شورش زدند که همان امام اول شیعیان که در آن زمان خلیفه چهارم شده بود و بسیار هم برای ایرانیان مقدس هست یعنی علی بن ابوطالب یک لشکر به سرکردگی عبدالله بن عباس به استخر می فرستد و باز هم مردم استخر دلیرانه در برابر او مقاومت می کنند ولی بازهم در اثر کمبود نیرو شهر سقوط میکند و عبدالله بن عباس فرستاده امام علی  شروع به کشتار مردم شهر می کند و آنقدر از مردم میکشد که در شما نمی آید.
داستان بدینجا ختم نمی شود .دوباره در سال 29 هجری قمری  مردم دلیر استخر باز هم بر حاکم عربی که بر سر آنها گذارده بودند شورش کردند و تا سال 32 هجری قمری یعنی سه سال به مبارزه پرداختند که نهایتا در سال 32 هجری قمری بازهم این شورش شکست خورد و بیش از 40 هزار و بعضی روایت ها می گوید تا 100 هزار نفر از مردم شهر را بکشتند به گونه ای که آنقدر خون مردمان در شهر باقی مانده بود که این خون ها پاک نمیشد تا آب گرم بر خون ها ریختند.

گفتن این داستان تاریخی از این جهت ضروری بود که اگر چه اعراب بر شهر تاریخی من تاختند نام های ما را به زور تغییر دادند و نام های عربی کردند و حتی پیشوند سید هم بر آن نهادند که فراموش نکنیم که برده آنها هستیم اما مساله خون مساله ای است که هیچ گاه از بین نمی رود. شاید 1400 سال از آن روزگار بگذرد ولی این خون سر انجام در رگهای ما خواهد جوشید و راه خود را پیدا خواهد کرد . برای من این چنین بوده است  و مطمئن هستم برای بسیار دیگر از ساکنین استخر بزرگ نیز این چنین خواهد بود.  من نه اسم عربیتان را میخواهم نه سیدتان را و نه آن دین بیابانی  که برای ما به ارمغان گذاشتید .

 پدران ما در راه بازپس گرفتن این وطن از اعراب و مسلمین خونهایشان هنوز در شهر استخر جاری است و اگر این خون ها را نمی بینیم باید کور باشیم و اگر آن رشادت ها را نمی بینیم باید بی غیرت و بی تفاوت باشیم و خون تازی در رگهایمان جاری شده باشد یا اینقدر آخوندها که در واقع همان جانشینان کسانی هستند که پدران ما را کشتند و به مادرانمان تجاوز کردند داستان های دروغ گفته اند که آن را باور کرده ایم. به مانند همان داستانی که ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند.

حال  جالب هست که جانشینان همان اعراب که بر ما حمله کرده اند قوانینی نیز وضع کرده اند که اگر شما از این دین ما بیرون شوید و بگویید دین ما را نمی خواهید و میخواهید به آیین پدران خود بازگردید حکم شما محارب با خدا است . البته در حقیقت محارب با خدای اعراب .  و گرنه اهور مزدای ایران نیاز ندارد برای محبوبیت از شمشیر استفاده کند .

چرا امروز این مطلب را نوشتم . چون احساس میکنم خون پدران ما که در سنگ فرشهای شهر استخر ریخته شد و آن غیرت و فداکاری که در بازپسگرفتن شهر از اسلامیون بارها و بارها و بارها انجام شد اکنون بی توجه مانده . اکنون نمی دانیم که بودیم از کجا آمدیم و وقتی بی هویت باشیم مسلما راحت بر سر ما مسلط می شوند.

آری تاریخ شهر خود را بشناسیم ، به آن افتخار کنیم ، بدانیم که برای آزادی این وطن برای زیر بار زور نرفتن پدران ما خونهای زیادی دادند. اگر به خود میگوییم نژاد آریا در عمل هم نشان دهیم . اولین خصوصیت نژاد آریایی ارجحیت دادن منافع ملی و گروهی بر منافع فردی و نپذیرفتن هر نوع آیین های بیابانی هست که از عربستان برای ما صادر کرده اند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دعوای حسین و یزید به زبان ساده

 دعوای حسین و یزید به زبان ساده  الان این گامبوی چاق آسوده که تمام عمرش از پول مالیات و نفت خورده بیاد ٧٢ نفر مسلح جمع کنه بره در خونه ی خام...