۱۳۹۵/۱۲/۱۵

جایزه اسکاری که مایه خجالت و شرمساری شد

کمتر کسی که درباب گرفتن اسکار توسط اصغر فرهادی چیزی نشنیده باشد . تحلیل های بسیاری در این رابطه نیز انجام گرفت که البته با زیر و رو کردن شبکه های مجازی و تلوزیون ها و مفسرین ایرانی و امریکایی اکثرا این کار را مدیریت شده به صورت مشترک از طرف آکادمی اسکار و خود فرهادی برای حمله به ترامپ دانسته بودند.

کافی بود کمی در بین کامنتهای ایرانیان و آمریکایی ها جستجویی کنید تا به عمق این فاجعه پی ببرید. مهم ترین قسمت این آبروریزی این بود که در نامه ای که فرهادی به دست انوشه انصاری و فیروز نادری داد تا در آنجا بخواند رئیس جمهور منتخب  آمریکا و سیاست هایی که برای تامین امنیت کشورش گرفته شده بود را به باد انتقاد گرفته و بجای اینکه از این تریبون جهانی از حق مردم ایران دفاع کند عملا تبدیل به بلندگوی حکومت جمهوری اسلامی برای انتقاد علیه ترامپ شده که اگر نمی دانستیم نویسنده این نامه کیست شاید خیال میکردیم از طرف قاسم سلیمانی یا سعید قاسمی یا دیگر سران سپاه آمده باشد. در اینجا که آدم یاد مثل معروف می افتد که اگر حرف نزنی نمی گویند لال هستی.

از یک سو پرفسور فیروز نادری که نام نیکی در زمینه علمی دارد  این نام نیک را بر روی اسب بازنده ای شرط بندی کرد که باعث شد در این یک هفته گذشته آماج حملات  و پرسش های گوناگونی از مردم باشد که چرا به نمایندگی از این فرد به آکادمی اسکار رفتی؟ پرفسور نادری بعد از این حملات با حالت دلخوری مطلبی را در فیس بوک منتشر کرد و ضمن اینکه گفت من از سال 1388 صدای مردم ایران شدم و از حق آنها دفاع کرده ام به شاهزاده رضا پهلوی و شهبانو نیز متوسل شد و خود را دوستدار آنها معرفی کرد بلکه کمی از این اشتباه استراتژیکی که کرده است کاسته شود .

البته بر انوشه انصاری هیچ سخنی وارد نیست چرا که تکلیف او مدتهاست که روشن است و آوازه همکاری او با لابی های جمهوری اسلامی در آمریکا در همه جا شنیده میشود.

جالب اینجاست که در یک برنامه آمریکایی به این موضوع به خوبی اشاره شده و به فرهادی گفته می شود تو از سرزمینی می آیی که به روی زنهایتان اسید میپاشند و آزادی بیان در حد صفر است و کودکان اعدام می شوند و بسیاری از مردم برای آزادی در زندان هستند حال به یک قانون داخلی امریکا ایراد گرفته ای . این فیلم را می توانید از اینجا ببینید :


حال چرا این موضوع باعث آبروریزی برای ایرانیان شد ؟
اگر مطالب وبلاگ من را خوانده باشید 5 سال پیش وقتی از جایزه اصغر فرهادی دفاع کردم. اما پس از آن مشخص شد که اصغر فرهادی دست نشانده جناح حکومتی به اسم اصلاح طلبان است و علت حملات از طرف اصولگرایان و بسیجی ها هم همین دعوای درون نظام خودشان است. اکنون که در طی این سالها این ماسک از چهره اینها افتاد و فهمیدیدم که اصولا اصلاح طلب و اصول گرا 2 بال حکومت اسلامی برای نجات این حکومت است که هر کدام برای جیب خود و خانواده خود و آقازاده هایشان تلاش می کنند دریافتیم که آن موقع نیز تلاش فرهادی برای نجات این حکومت بوده است.

امسال نیز وقتی تمامی ایرانیان شریف و میهن پرست تلاش کردند با آمدن دیپلماسی جدید در کاخ سفید و وضع  قوانین محدودیت سفر بر ایرانیان حساب رژیم جمهوری اسلامی  را از مردم جدا کنند و بگویند که این حکومت از ما نیست فردی به مانند فرهادی این پیام را فرستاد که دقیقا حکومت و مردم ایران یکی هستند و مسدود کردن و محدود کردن حکومت یعنی محدود کردن مردم ایران  و این دلیل واضحی بود بر اینکه از طریق این تریبون این آبروریزی بزرگ را به وجود آورد.

البته این نکته را هم یادآوری کنم که اکنون بسیار  آشکار گردیده که جوایزی مثل نوبل ، اسکار و جوایز بزرگ جهانی همه فقط انگیزه سیاسی پشت آنها است و اصلا منصفانه به انسان ها تعلق نمی گیرد.
بهر حال باید گفت قلمی که در راه مردم ایران ننویسد قلم نیست و هنرمندی که در راه ملت ایران نباشد هنرمند. پس هزاران جایزه و میلیون ها اسکار و نوبل ذرته المثقالی برای مردم ارزش ندارد اگر در راه آزادی ملت و کشور ایران صرف نشود حال اینکه بر عکس آن در راه نگهداشت رژیم صرف شده است .

پ.ن : تحلیل دکتر تقی زاده را در این باب ببینید 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...