۱۳۹۴/۰۷/۱۰

روز اول دانشگاه آنها و دانشگاه ما

امروز روز اولی بود که در یک کشور متفاوت در یک دانشگاه متفاوت تحصیل را آغاز کردم . اما تفاوت از زمین تا آسمانهاست آنقدر که مجبور شدم دست به قلم برده و همین تفاوت را برای شما بنویسم.

به سر کلاس می رویم و رئیس دانشکده مورد نظر که اتفاقا بانویی خوش سیما هست به سر کلاس می آید ، پس از خوش آمد گویی به دانشجویان جدید و توضیحات در مورد چگونه ارائه درس در طول سال بیان می دارد که : در اینجا همه نوع باور دینی و عقیده سیاسی وجود دارد . در اینجا مسیحی ، مسلمان و حتی بی خدا و بی دین وجود دارد ، عقیده همه برای ما محترم و قابل احترام هست ، اینجا هیچ عقیده سیاسی و باور مذهبی خاصی به دانشجویان تحمیل نمی شود و شما هم نباید باور مذهبی و عقیده سیاسی خود را به دیگران تحمیل کنید.


مقایسه کنید با دانشگاههایی که اکنون در چنگال جمهوری اسلامی اداره می شود . از همان اول هزاران گزینش و سنجش که مسلمان 12 امامی باشی که به دانشگاه رفته باشی . الک کردن بهایی های بیچاره در همان ابتدا . الک کردن دانشجویی که باور سیاسی خاصی دارد و دادن ستاره به او و محرومیتش از تحصیل .

مصادیق بد حجابی
پس از آن در اینجا توری گذاشتند تا شهر و امکانات دانشگاه را ببینیم . توری که با روی گشاده با دانشجویان برخورد می شود که مبادا به علت آمدن از کشوری دیگر احساس غربت کنند و همین موضوع فضای درسی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. همه خوشحال و خندان و شاد بودند و کسی ناراضی به خانه اش نرفت . و بازهم مقایسه کنید با آن قیافه های داغ بر پیشانی داران حراست در درب دانشگاه و گذاشتن یک بنر بزرگ از  مصادیق لباس دانشجو که از پوشیدن شلوار فلان و کفش فلان خودداری کنید. قرار دادن افرادی با قیافه به مانند برج زهر مار در ابتدای در ورودی دانشگاه و گروههای شبه نظامی بسیجی درون دانشگاهها که چپ و راست بگردند و زیر آب بزنند و دانشجویان بیچاره را به حراست بکشانند که چرا با این دختر یا پسر حرف زدی ، چرا فلان لباس را پوشیدی ، چرا موی سرت بیرون است .

من خود تجربه برخورد با این افراد را  داشته ام و  تا حد درگیری فیزیکی با این حرام زادگان نیز پیش رفته ام . افرادی که با قیافه ای به مانند برج زهر مار که انگار ارث پدر پدرسوخته اشان را خورده ای . در روزهای اول در دانشگاههای جمهوری اسلامی آنچنان دانشجو خرد میشود و مدام در استرس و اضطراب قرار داده می شود که کلا آرمان های زندگی اش را فراموش می کند.

برخورد ها نیز در اینجا بسیار متفاوت بود ؛ از دفتر دانشگاهها تا نگهبان همه برخوردی بر اساس احترام و همچنین انجام دادن وظیفه خود و کار افراد مراجعه کننده داشتند ، در دانشگاههای جمهوری اسلامی از همان دربان دانشگاه احساس ریاست می کند تا آن رئیس دانشگاه ، یک دربان ساده اگر یک کار کوچکت به او بیافتد چنان می خواهد فخر بفروشد و به قول امروزیان بگوید که من هم ....نی هستم تا به پیش بروید و به مقامات بالاتر برسید . این عقده ریاست که جمهوری اسلامی در دل بسیاری از مردم ایران کاشته هست خود علت العللی هست بر این موضوع  که هر کس برای خود رئیسی می شود آنهم رئیسی در جهت انجام ندادن کار شما .

از نظر فضا و سلامت فضا هم الحق و النصاف اینجا سالم تر از ایران بود. رفتار دوستانه و با احترام اساتید و ارج نهادن بر میزان سواد را مقایسه کنید با برخی از اساتید عقده ای در ایران . اساتید که بسیاری از دانشجویان را حتی به ناحق می انداختند و به همین بهانه یا از آنها طلب پول می کردند ، یا اگر دختر بودند طلب هم خوابگی جنسی .

این مطالب را نوشتم چون معمولا دانشجویانی که در خارج تحصیل می کنند هیچ کدام از این نکات به چشمشان نمی آید و اگر می آید ترس از بازگو کردنشان دارند  ولی وظیفه هر انسان وطن پرست و خردمند و شجاعی است که مقایسه هایی از وضعیتی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده با دیگر نقاط جهان پیش چشم مردم بگذارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...