شاید دلایلی که براتون مینویسم در نگاه اول کودکانه,رویایی و از این چیزا باشه که به ذهنتون میرسه ولی هر کس برای پیروی از یک عقیده یک دلیل رو داره و این هم دلایله منه.لازم هم سیستم پادشاهی پارلمانی رو تشریح کنم و مثال بزنم که برای دوستان باز بشه مشروطه پارلمانی سیستمی هست که پادشاه نقش کاملا تشریفاتی داره و از قدرت سیاسی برخوردار نیست و به عنوان سمبل کشور است.نمونه آنهم میتوان به نروژ ,ژاپن , سوئد و دانمارک اشاره کرد.
من با هموطنان جمهوری خواهم هیچ مشکلی ندارم و در فردای انتخاب آزاد در کشور میریم پای صندوق و بلاخره یکی از این دو گزینه بیرون میاد و هر کدومش هم بیاد از نظر دموکراسی و حقوق بشر خوبه ولی دلایل من هم اینهاست که میبینید :
1-اولین دلیل وقتی از ایران برای مسافرت به کشوری میرم اگر پاسپورت شاهنشاهی همرام باشه یه جورایی برام افتخار امیزه که از کشوری میام که 2570 سال فقط تاریخ مکتوب داره. مخصوصا وقتی به کشورهای تازه به دوران رسیده مثل امارت سفر میکنید.
2-ادامه پادشاهی کوروش بزرگ از 2570 سال پیش تا حالا.یه خورده برام غیر قابل تحمله کشوری مثل استرالیا و کانادا که پادشاه وملکه ای نداشتن رفتن ملکه انگلیس رو ملکه خودشون هم قرار دادن بعد ما با این تاریخ عمیق بخواییم بریم و جمهوری بشیم.
3-حفظ نقش پدر که میتونه یک شاه خردمند داشته باشه برای کشور,مثل امپراطور ژاپن که نیاز نیست قدرت سیاسی داشته باشه مردم حتی بدون قدرت سیاسی هم بهش احترام میزارن حرفش رو گوش میدن مخصوصا در مواقع حساس.مثل جنگ,بلایای طبیعی؛ حفظ تمامیت ارضی کشور و ....
4- احساس میکنم اگر جمهوری داشته باشیم تحقیر میشم. مخصوصا وقتی مسابقات ورزشی هست.و گزارشگر میخواهد نام تیم ملی فوتبال را بخواند. مخصوصا فوتبالهای خارجی و گزارشگر های خارجی تیم ملی جمهوری ایران.تیم ملی پادشاهی ایران .یا موقع رژه نیروهای مسلح .رژه نیروهای مسلح ارتش جمهوری ایران. رژه نیروهای مسلح ارتش شاهنشاهی ایران. من احساس میکنم بار معنوی لغت خودش ترس به اندام رغیبان میاندازه
5-با توجه به سابقه ایرانی ها سیستم جمهوری به مانند امریکا که رییس جمهور قدرت زیادی داره امکان به دیکتاتوری رفتن اون توی مملکت ما زیاد تره .تا یک مجلس که احزاب محتلف تشکیل شدن و اونها نخست وزیر رو تعیین میکنن.
خلاصه مطلب بگم در سیستم جمهوری احساس یک کمبود هست حتی اگر بهترین جمهوری و بهترین وضع رو داشته باشی. بازم اون کمبود رو حس میکنی.مثل بچه یتیمی که توی خونه همه چیز داشته باشه ولی پدر نداشته باشه.
در هر صورت من یک رای دارم و اون رو جیبم گذاشتم که روز آزادی ایران به حکومت مشروطه پارلمانی به پادشاهی رضا پهلوی بدهم.
اگر دی ق.ا ذکر بشه که رییس جمهور مرتب عوض بشه نمیتونه دیکتاتور بشه ولی شاه بدلیل مادام العمر بودن قدرتش احتمال اینکه دیکتاتوری راه بندازه بیشتره.در ضمن دلیل عقلی هم نداره که یک نفر رو بکنیم شاه و قدرت و امکانات دراختیارش بذاریم.
پاسخحذفتفاوت خامنه ای با شاه چیه؟ این شخصی که شما میگی شاه بشه دقیقا میشه یکی مثل خامنه ای. که می گن قدرت سیاسی نداره ولی مردم و مسئولین به حرفش گوش میدن. در ضمن قدرت، نفوذ میاره و در نهایت نخست وزیر هم با نظر شاه انتخاب میشه. در نهایت از چاه در اومدیم و افتادیم توی پرتگاه دره.اصلا وجود یه مفت خور به اسم شاه که با پول مردم زندگی کنه و بخاری ازش بلند نشه هم منطقی نیست.مملکت به دموکراسی و رای مردم و نمایندگان مردم احتیاج داره نه به یه مفت خور دیگه. چه شاه باشه چه رهبر
پاسخحذفرهبر هم قرار بود همین نقش رو داشته باشه که به اینجا کشیده شد. اصلا اگر قراره یک نقش تشریفاتی باشه، چرا باید وجود داشته باشه؟
پاسخحذفاتفاقا بر خلاف نظر شما، به نظر من وجود پادشاه در یک کشور نشون دهنده اوج عقب موندگی اون کشور هست (مثل همین رهبر خودمون!)
اصلا چرا باید چنین تفکری وجود داشته باشه که یک نفر نقش پدرخواندگی بقیه رو ایفا کنه؟ چرا بعضی ها فکر میکنن بعضی از آدمها از بقیه مهمترن؟ از بقیه بیشتر میفهمن؟
هر آدمی تا وقتی آدم خوبی هست، میشه دنبالش بود و به محض اینکه نبود، باید ولش کرد. وجود پادشاه مادام العمر (حتی تشریفاتی) هم این حق انتخاب رو از مردم میگیره و هم وقتی ملاک انتخاب یک آدم، نطفه پدرش باشه، دیگه معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار کشور هست.
باز هم تکرار میکنم، به نظر من داشتن پادشاه، نه تنها باعث افتخار نیست که اوج عقب موندگی فرهنگی مردمی رو نشون میده که دوست دارند از یک آدم مثل خودشون، بت بسازن.
چرا این شاهی که میگی من نباس باشم!!!لابد باید خون شاهی تو رگم باشه!!!
پاسخحذفرهبر الان ایران قانونا اختیار داره پس لطفا پادشاهی تشریفاتی را که قانونا اختیار سیاسی نداره با رهبر وحشی الان مقایسه نکنین
پاسخحذفاره الان کشورهای اروپایی که پادشاهی دارن خیلی عقب مونده هستن بیچاره ها :)
پاسخحذفنه تنها در نگاه اول کودکانه,رویایی و از این چیزا بود بلکه با نگاهی عمیق تر بسیار احمقانه نیز بود .
پاسخحذفکس خلی بابا...خدا شفات بده
پاسخحذفدرباره ی اینکه شاه چه کسی باشه هم نظری داری؟ یعنی همینجور که دوست قبلی گفت این پادشاه ممکنه هر کسی باشه. در طول سالیان گذشته ایران سه پادشاهی قابل اعتنا داره. هخامنشیان ساسانیان و صفویه که البته قابل افتخار هم هستند به دلیل دستاوردهاشون. قاجاریه تنها سلسله ی از نظر زمانی نزدیک به حال حاضره که بیشتر از یکی دو تا شاه داشته البته که اون دوره با احترام به خدماتشون از خیلی لحاطات اسباب سرشکستگیه
پاسخحذفاز لینک های اطراف وبلاگت حدس می زنم احتمالن منظورت پهلوی ها هستند. راستش اگر قضیه رو احساسی نکنیم هر دو تا شاه این سلسله با کودتا به حکومت رسیدند و اولی به دلیل همکاری با هیتلر و دومی به دلیل شورش مردم به صورت تحقیرآمیزی از حکومت خلع شده. کل سلسله پنجاه سال طول کشیده و در این دوره دو تا کودتا انجام شده. واقعن چطور می تونی به همچین چیزی افتخار کنی؟
برخی فکر میکنند سلطنت طلب بودن بازگشت به عقب است.
پاسخحذفآیا نروژ و سوید و دانمارک عقب افتاده هستند یا پاکستان و آفریقا؟
--
دوم :
برخی فکر می کنند سلطنت فقط خرج دارد. اتفاقا برعکس درآمد و اعتبار دارد.
--
من هنوز یک کشور سلطنتی بد ندیده ام (نگویید عربستان) و هنوز یک جمهوری خوب ندیده ام (نگویید آمریکا که مشکل حقوق بشر دارد)
سلطنت یعنی اصالت. یعنی تاریخ یعنی صاحاب داشتن ممکلت. من تا همین پارسال دموکرات بودم اما تا پا به بریتانیا گذاشتم فهمیدم مشروطه یعنی چه.
همه تلاشم را برای زنده کردن تاج و تخت خواهم کرد.
حتی اگر آن تلاش فقط یک رای باشد.
- سعید - لندن -
دلایل شما کافی که نیست هیچ لازمم نیست
پاسخحذفوقتی همه چیز در «شاه» خلاصه میشد
پاسخحذفرضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی، هر دو مردان نظامی آموزشدیدهای بودند. همچنین هر دو نیروهای مسلح را ابزار نهایی برقراری امنیت داخلی (بر ضد ناآرامیهای منطقهای و شورشهای شهری) میدانستند و البته در زمان محمدرضاشاه، این نیروها ابزاری برای کنترل منطقهی خلیج فارس هم به شمار میرفتند. وانگهی، نیروهای مسلح، تجلی مادی باورها و تبلیغات پانایرانی آنان به شمار میرفتند. در زمان حکومت این پدر و پسر، با افزایش قدرت شاه، افسران ارتش نیز قدرتمندتر و کامیابتر، و در عین حال وابستهتر و چاپلوستر میشدند.
قدرت و امتیازات افسران ارتش، بسیار فراتر از حقوق و مزایای بسیار خوب ایشان بود. لباسهای نظامیشان که معمولاً در اماکن عمومی هم به تن داشتند، اقتداری فوقالعاده به آنان میبخشید و میتوانستند مردم عادی را در ارتباطات روزمره مرعوب سازند. سازمانهای نظامی هم هرگاه برای دستیابی به مقصود لازم بود، میتوانستند به اموال خصوصی (بهویژه زمینهای شهری) دستاندازی کنند.
تصمیمگیری در مورد مسائل نظامی، حتی بیش از تصمیمگیری در خصوص امور غیرنظامی، متمرکز بود و تصمیمگیرندهی نهایی و عالی، شخص شاه بود که اجازهی صریح وی، حتی برای کارهای عادی چون نقل و انتقال یک ستون نظامی از سربازخانهای به سربازخانهی دیگر، میبایست گرفته شود. او شخصاً بر همهی خریدهای نظامی نظارت داست، انتصاب و ترفیع همهی افسران ارشد و ستاد به دست خود او بود و فرماندهان نیروها، بخشها، و عملیات باید مستقیم به او گزارش میدادند. سلسلهمراتب عادی فرماندهی وجود نداشت و همه چیز وابسته به شخص شاه بود. از این رو نیروهای مسلح از نظر فنی ضعیف و وابسته بودند و هرگاه بزرگ ارتشتاران خود دچار مشکل میشد یا در کشور حضور نداشت، نمیتوانستند به گونهی کارآمد عمل کنند.
ارتشبد فریدون جم، رئیس ستاد ارتش (از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰) و شوهر سابق خواهر شاه، کار کردن تحت آن شرایط را تقریباً ناممکن یافت: «هیچ فرماندهی در حوزهی فرماندهی خود، هیچگونه قدرتی که از مسؤولیت ناشی شود نداشت؛ یعنی همهی آنان بیآنکه قدرتی داشته باشند، مسؤول بودند... حتی فرمانده ارتش حق نداشت بیش از یک گروهان را در منطقهی خود به کار گیرد. در تهران، فرماندهان حتی برای عملیات شبانه میبایست اجازهی قبلی شاه را میگرفتند... روشن است چنین ارتشی که در شرایط عادی برای نفس کشیدن هم باید اجازه بگیرد، در شرایط بحرانی که کسی را برای رهبری بالای سر خود ندارد، از هم خواهد پاشید... دقیقاً همانگونه که در عالم واقع روی داد.»
دریادار امیرعباس رمزی عطایی به یاد میآورد که دوبار از هویدا پرسیده بود چرا از قدرت و اختیاراتش استفاده نمیکند و نخستوزیر هر دوبار «با شرمساری» پاسخ داده بود که در واقع «چیزی بیش از یک رئیس دفتر نیست». عطایی میافزاید: «میدانید، وزیران مستقیم پیش شاه میرفتند. من هم، در مقام فرماندهی نیروی دریایی، کارهایم را مستقیم پیش اعلیحضرت میبردم. معاونان وزارتخانهها نیز کارهایشان را مستقیماً پیش او میبردند. در نتیجه نخستوزیر دور زده میشد، رئیس ستاد ارتش دور زده میشد، سلسهمراتب در ایران رعایت نمیشد.»
ارتشبد حسن طوفانیان هم مستقلاً نکتهی مورد اشارهی «جم» در خصوص دخالت شاه در همهی جزئیات امور را تأیید میکند: «گذشته از هر چیز، ما عادت کرده بودیم شاه را فرمانده کل بخوانیم، و حتی مرخصی افسران، ملاقاتها و به طور کلی همهی کارها باید به وی گزارش میشد. از این رو افسران به یک سیستم خاص عادت کرده بودند، و وقتی رئیس این سیستم کشور را ترک کرد، به نظر من فروپاشی آن تقریباً قطعی بود.»
● تضاد دولت و ملت و نظریهی تاریخ و سیاست در ایران؛ محمدعلی همایون کاتوزیان؛ ترجمهی علیرضا طیب؛ صص ۲۴۰-۲۴۳
همه این حرف ها که زدی کس شعر بود (است) . مشروطه هم مال 100 سال پیش است (بود)
پاسخحذف"نه تنها در نگاه اول کودکانه,رویایی و از این چیزا بود بلکه با نگاهی عمیق تر بسیار احمقانه نیز بود"
پاسخحذفواقعا احمقانه بود
هیچ چیز جز دموکراسی برای ایران مناسب نیست.دموکراسی که توایران قراره بشه مثل آمریکانمیشه ازاونم بهتره چون توی آمریکا دو تاحزب قدرت رو بدست گرفتن اگه اون یکی حزب رای نیاره اون یکی رای می اره که سیستم مزخرفیه سلطنت پارلمانی هم بدرد نمیخوره توی فرانسه هم که دویست سال پیش انقلاب شدتوی این 200سال سیستم حکومتی اون بین جمهوری وسلطنت جابجا شد ولی آخر سرجمهوری شد و سلطنت برای همیشه از تاریخ سیاسی فرانسه حذف شداونوقت توفکرمی کنی جوانای ایرانی تحصیلکرده توهزاره سوم سلطنت رو دوست دارند.نه ما دومو کراسی رو دوست داریم.
پاسخحذف:)))))
پاسخحذفبریتانیا به مدت 30 سال و اسپانیا به مدت 13 سال جمهوری شدند و بعدش فهمیدند چه گندی زدند و پاکس کشردند.
پاسخحذفمملکت باید بیخ ریش یک خانواده باشه.
من مشروطه خواهم.