در جلسه با کامالا هریس معاون جو بایدن
مبارز نستوه (مهدی میرقادری) وبلاگ نویس ، فعال سیاسی به ویژه در حوزه سایبری و هوادار سامانه پادشاهی
۱۳۹۹/۰۶/۰۷
۱۳۹۹/۰۶/۰۳
اندرباب فضیلت یزید بن معاویه و شعرهای او و دعوای خانوادگی با حسین
الا یا ایهّا الساقی اَدِر کاَساً و ناوِلها
میدانستید این بیت شعر از یزید معاویه است؟ یزید یک شاعر بسیار توانای عرب بوده که دیوان شعری هم داشته. جنگ حسین و یزید یک مسأله خانوادگی بر سر بدست آوردن قدرت بود که به علت تمامیت خواهی حسین به حذف آن از صحنه سیاسی آن زمان منجر شد. #یزیدانا المسموم ما عندى بتریاق و لا راقى
أدر کأسا و ناولها الا یا ایها الساقى
این شعر اصلی است که در دیوان شعر یزید بن معاویه موجود هست. بعد یکی از شاعران بنام محمد سودی بسنوی اینکار حافظ را اینگونه تشریح میکند و سعی میکند در کتاب خود این موضوع را ماله کشی کند
خواجه حافظ را شبى دیدم به خواب
گفتم اى در فضل و دانش بیهَمال
از چه بستى بر خود این شعر یزید
با وجود این همه فضل و کمال
گفت واقف نیستى زین مسئله
مال کافر هست بر مؤمن حلال
این دلالت کامل بر درستی این ماجرا دارد
۱۳۹۹/۰۵/۲۲
شیخ فضل الله نوری خائن و نقش نوه های او در جریان شورش 57
من همیشه معتقد هستم یکی از راه های شناخت انسان ها، نگاه کردن به ریشه های خانوادگی آن افراد است. از همین رو وقتی در سال 57 آن شورش کذایی رخ داد به ریشه یابی افرادی که در این شورش نقش داشتند پرداختم و پیشتر؛ آن را در کتاب پشت پرده انقلاب اسلامی در 10 قسمت بررسی کردم.
دو تن از کسانی که دارای نقش در این شورش بودند دو تن از نواده گان شیخ فضل الله نوری بودند یعنی نورالدین کیانوری رئیس حزب توده و سید حسین نصر که در دفتر شهبانو فرح پهلوی کار میکرد.
حال باید ببینید پدر بزرگ آنها یعنی شیخ فضل الله نوری دارای چه نظراتی بوده است.
شیخ فضل الله نوری یکی از مخالفان سرسخت مشروطه خواهی بود چون می دانست مشروطه خواهی و دارای نماینده شدن مردم به نوعی دکان آخوندیسم را تعطیل یا کم رونق خواهد کرد و چون آخوند از هر راهی برای چپاول قشر کم سواد جامعه استفاده میکرد به یکی از مخالفان سرسخت مشروطه تبدیل شد. گوشه ای از نظرات شیخ فضل الله نوری در زیر مطالعه کنید.
عمده مخالفت های شیخ فضل الله نوری
مخالفت با قانون اساسی
عبدالله نصری در رویارویی با تجدد مینویسد: شیخ فضلالله که همواره با تدوین قانون اساسی مخالفت میکرد در اواخر دوران تحصن خود ناگزیر شد تا بر لزوم تکمیل قانون اساسی اصرار بورزد.
مخالفت با مجلس قانونگذاری
شیخ فضلالله مجلس قانونگذاری را نمیپذیرد، چرا که قانونگذاری را خلاف شرع میداند. او قانونگذاری را مخالف با خاتمیت و کمال دین تلقی میکند
پس این دارالشورا که مردم خواستند منعقدش نمایند و از روی موافقت (با) طِباع اکثریت آرا تعیین قانون کنند، اگر مقصودشان جعل قانون جدید بود، چنانکه این هیئت را مقننه میخوانند، بیاشکال تصدیق به صحت آن منافات با اقرار به نبوت و خاتمیت و کمال دین داشت. اگر مقصود، جعل ترتیب قانون موافق شرع بود، اولاً: آنکه ابداً ربطی به آن جماعت نداشت و بالکلیه از وظیفهٔ آن هیئت خارج بود و ثانیاً آنکه عمل به استحسان عقلی است و حرام
اِستحسان: (فقه) ترک کردن قیاس بهوسیلۀ فقیه یا قاضی و اختیار کردن آنچه برای مردم آسانتر است.
طِباع: جمع طبع، سرشتها
شیخ فضلالله در لوایح عبدالعظیم چنین مینویسد: «خدای تعالی راضی مباد از کسی که درباره مجلس شورای ملی غیر از تصحیح، تکمیل و تَنقیح، خیالی داشته باشد؛ و بر سَخَط و غضب الهی گرفتار باشند کسانی که مطلب مرا بر خلاف واقع انتشار میدهند و با تدلیس مسلمانان، آنان را به اشتباه میاندازند و راه رفع شبهه را از هر جهت مسدود میسازند تا سخن ما به گوش مسلمانان نرسد و به خرج مردم بدهند که فلانی و سایر مهاجرین منکر اصل مجلس شورای ملی شدهاند
تَنقیح: تجديد نظر
سَخَط : خشم گرفتن بر کسی.
مخالفت با وکالت
شیخ دخالت در امور عامه را از باب ولایت میدانست نه وکالت. از این روی نمایندگان را به عنوان وکیل مشروع نمیدانست.
مگر نمیدانید که در امور عامه وکالت صحیح نیست، این باب ولایت شیعهاست. یعنی تکلم در امور عامه و مصالح عمومی ناس مخصوص است به علیهالسلام یا نواب عام او و ربطی به دیگران ندارد و دخالت غیر آنها در این امور حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر (ص) و علیهمالسلام است.
مخالفت با برابری مردم فارغ از دین
او با برابری حقوق مسلمانان و غیر مسلمانان مخالف بود. در این باره گفت: «ای بیشرف و ای بی غیرت! ببین صاحب شرع برای این که تو منتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داده تو را و تو خودت از خودت سلب امتیاز میکنی و میگویی: من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم؟
مخالفت با مدرسه به سبک جدید
او از مخالفین احداث مدرسه دخترانه بود. شیخ فضلالله نوری در جلسهای خصوصی به ناظمالاسلام کرمانی روزنامهنگار عصر مشروطه ایران و مخالف سرسخت اندیشههای فضلالله نوری درباره مدارس جدید میگوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمیدانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا.
(اباحه مسکرات و اشاعه فاحشهخانهها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع)
مخالفت با آزادی بیان
شیخ فضلالله به صراحت از امتناع آزادی در متون دینی سخن میگوید و معتقد است: «بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.» وی از سوئی منکر وجود آزادی در مهمترین متن دینی میگردد و از سوی دیگر بر این باور است که اعتقاد به آزادی حرف اشتباهی است و حتی «این سخن در اسلام کلیتاً کفر است.» نوری در قطعه فوق از آزادی سخن میگوید و آن را نفی میکند و برابر با کفر مینشاند. گو اینکه میتوان نتیجه گرفت که وی با آزادیهای مضاف (بیان، قلم و…) سازگاری دارد و آنان را میپذیرد. اما با دقت در سخنان او نمیتوان چنین نتیجهای گرفت اساساً وی نه تنها با آزادیهای مضاف مخالف است، بلکه حتی پیشنهاد میکند واژه آزادی از بحثهای موجود حذف شود: «اگر از من میشنوید، لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.
شیخ فضل الله نوری در روز ۳۱ فروردین ۱۲۸۶ هنگام گفتگو درباره متمم قانون اساسی یک اصل به دست خود نوشت و خواست که به قانون اساسی افزوده شود. فضل الله نوری خود نسخههایی از آن را میان مردم پخش کرد و پافشاری درباره آن میکرد که به متمم قانون اساسی افزوده شود.
« این مجلس مقدس شورای ملی که به توجه حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه و عامت ملت ایران تاسیس شده باید در هیچ عصری از اعصار مواد احکامیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرا خیرالانام علیهالصوات و السلام نداشته باشد و معین است که تشخیص مواد موافقت و مخالفت قوانین موضوعه مجلس شورای ملی با قواعد اسلامیه در عهده علمای اعلام اِدام الله برکات وجود هم بوده و هست لذا مقرر است در هر عصری از اعصار انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تاسیس در آن انجمن علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آنچه وضع شده مخالف با احکام شرعیه باشد عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده ابدا تغییرپذیر نخواهد بود. – حرر فی هفتم شهر ع۱ [ربیعالاول ۱۳۲۵]
نظرات روشن فکران و آخوندها درباره شیخ فضل الله نوری
جلال آلاحمد در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران مینویسد: «از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد».[۲۲]
سید روحالله خمینی در سخنرانیهای بسیاری از شیخ فضلالله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد کردهاست. سید روحالله خمینی در جمع مردم قم گفت: «لکن راجع به همین مشروطه و این که شیخ فضلالله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجیهایی که قدرتی را در روحانیت میدیدند کاری کردند که برای شیخ فضلالله مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» و در جای دیگر میگوید: «جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلالله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضلالله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی میکنید.»[۲۳]
محمود طالقانی گفتهاست: «کشته شدن آقا شیخ فضلالله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد.»[۲۴]
پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، نظام جمهوری اسلامی ایران از وی به عنوان «شهید شیخ فضلالله نوری» یاد میکند و بزرگراهی در شهر تهران را نیز به نام وی نامگذاری کردهاست.
سید مرتضی آوینی در کتاب فردایی دیگر می نویسد: قانون یا باید خود را «حافظ شریعت» بداند و یا خود، شریعتی دیگر خواهد شد. پس، رویکرد تاریخی ما به قانون در مشروطیت روی آوردن به شریعتی دیگر بود، بیآنکه خود بدانیم. شیخ فضل الله نوری به همین «نسبت» توجه یافته بود، چرا که «شرع» نیز در مقام احکام به مجموعهای از شرطها و حدود – یعنی قانون – مبدل میشود.[۲۵][۲۶]
تصویری که در زیر می بینید نوری الدین کیانوری است کسی که مسئول حزب توده در زمان شورش 57 بود او نوهٔ پسری شیخ فضلالله نوری و سکینه محدث نوری بود.
تصویری که در زیر می بینید سید حسین نصر آخرین رئیس دفتر شهبانو فرح پهلوی است او فرزند سید ولیالله نصر و از جانب مادر نوادهٔ شیخ فضلالله نوری است.
جالب اینجاست که سید حسین نصر فرزندی نیز به اسم ولی نصر دارد که مدت زیادی برای جمهوری اسلامی و برای برداشتن تحریم ها علیه جمهوری اسلامی لابی میکرد و مستقیما با دولت اوباما در ارتباط بود.
اینها همه گوشه بسیار بسیار کوچکی از ریشه های شیخ فضل الله نوری هستند. چه ما به ژنتیک یا ذات اعتقاد داشته باشیم یا به تربیت و اکتساب همه اینها در یک محیط آخوندی بزرگ شده اند و در وجود آنها خون شیخ فضل الله نوری خائن جاری است. تا ما این موارد را دقیق ریشه یابی نکنیم گره شورش 57 باز نخواهد شد و حتی بعد از آزادی ایران دوباره دچار همین مصیبت خواهیم شد.
توصیه میکنم این برنامه را نیز که در همین رابطه است نگاه کنید. پاینده ایران جاوید شاه
اشتراک در:
پستها (Atom)
دعوای حسین و یزید به زبان ساده
دعوای حسین و یزید به زبان ساده الان این گامبوی چاق آسوده که تمام عمرش از پول مالیات و نفت خورده بیاد ٧٢ نفر مسلح جمع کنه بره در خونه ی خام...
-
من اصولا اهل صحبت درباره کسانی که خود را هوادار پادشاهی می نامند نیستم مگر اینکه این افراد پیاپی یا به من حمله کنند یا تهمت ها، ایرادها و ...
-
آیا می دانستید شخصیت میتراندیر (گاندلف) در فیلم ارباب حلقه ها و فیلم هابیت در واقع زرتشت بزرگ ایران هست که هر جا مردمان گرفتار می آیند به ی...
-
ماهی مرکب و سید علی خامنه ای بسیاری مواقع ما انسانها تا یک نفر پیر رو میبینیم دلمون به حالش میسوزه و با محبت باهاش رفتار میکنیم. اما بعضی از...